ماجرای Snowden
تاریخ نشر:باسمه تعالی
در چند هفته اخیر اسم Edward Snowden به خاطر افشاگری های او علیه آژانس NSA (National Security Agency) آمریکا و GCHQ انگلیسی بر سر زبان ها افتاده است و برخی افراد ساده لوح هم او را یک قهرمان آزادی خواهی میدانند. اما ماجرای او مثال کلاسیکی از روش های پوشاندن واقعیت است که بعضی از آنها را در مقاله "تفکر صحیح را تمرین کنیم-بخش دوم" آورده ام.
هرچند آقای Webster Tarpley در مقاله ای در پرس تی وی این ماجرا را به خوبی موشکافی کرده است، اما در رسانه های فارسی تحلیل خوبی از آن ندیدم. لذا تصمیم گرفتم مختصرا آن را بازگو کنم.
این ماجرا از این قرار بود که اسنودن در روز 5 ژوئن اسناد و مدارکی را افشا میکند که نشان از آن داشت که NSA تحت برنامه ای با عنوان PRISM تمام اطلاعات تلفن و ایمیل شهروندان آمریکایی را ضبط میکند. او که در آن زمان در هنگ کنگ بود، تحت تعقیب دولت آمریکا قرار گرفته و هنوز در حال پیدا کردن کشوری برای پناهندگی است. اما اینکه چرا این داستان یک عملیات تاثیرگذاری روانی و پوشاندن حقیقت است، نیاز به شرح بیشتر دارد:
فکر نمیکنم برای کسی این حقیقت پوشیده باشد که دولت آمریکا و بلکه تمام دولت های جهان، تلفن ها و ایمیل های شهروندان خود را ضبط میکنند و درباره کشورهای دیگر و شهروندان آنها جاسوسی میکنند. نه فقط از روز اول اختراع تلفن و همچنین ایمیل، این شنودها وجود داشته است، بلکه سابقه شنود مکالمات شهروندان سابقه ای بسیار طولانی تر دارد.اگر مایل باشید میتوانید جمله NSA domestic spying را در هر موتور جستجو وارد کنید و ببینید گزارش های این ماجرا چقدر قدیمی است. پس در واقع اسنودن هیچ نکته جدیدی را افشا نکرده است. کسانی که چنین مطالبی را میسازند، روی حافظه ضعیف عوام مردم حساب میکنند.
اولین نکته جالب این بود که شرکت هایی مانند گوگل و فیس بوک که خود بازوی اجرایی سازمان های جاسوسی هستند و مقامات بالای NSA و Darpa از مدیران ارشد آنها هستند، سریعا سهم خود در این ماجرا را انکار کردند. حتی سازندگان مرورگر FireFox که جهت سهولت جاسوسی از افراد در هنگام دسترسی به اینترنت بصورت مجانی در اختیار عموم گذاشته شده، هم وبسایتی به نام stopWatching.us را راه اندازی کرده تا طوماری اینترنتی در دفاع از آزادی های فردی و اجتماعی را ایجاد کند. نتیجه آن خواهد بود که عوام ساده لوح باور خواهند کرد که دموکراسی در کشورشان هنوز توان این را دارد که اوضاع را رو به بهبود برده و سیستم حاکم را کنترل کند، غافل از اینکه همه این ماجرا از طرف گردانندگان خود سازمان های جاسوسی هدایت میشود.
تکنیک دیگری که در این ماجرا از آن استفاده شد، انحراف اذهان مردم، حتی مخالفان سیاسی از حقایق مهم تر و جنایات بزرگتر و مشغول کردن آنها به مطالب بی اهمیت بود. مثال این تکنیک این است که مثلا اگر یک دیکتاتور به قتل عام میلیون ها نفر متهم است، فیلمی یا عکسی از او پخش میشود که مشغول کتک زدن سگ خانواده است. به این ترتیب مخالفان او در اینکه چقدر زدن یک حیوان بیگناه بد است، داد سخن خواهند داد و احتمالا موافقان او هم درباره اینکه فیلم یا عکس ادعایی تقلبی است، بحث میکنند. به این ترتیب اصل اتهام که کشتار میلیون ها نفر انسان بوده، از بحث خارج میشود. یکی از بستگان که در زمان شاه از مدیران ارشد وزارت کشاورزی بود، و اکنون چند سالی است که فوت کرده، تعریف میکرد که ظاهرا در حوزه مدیریت ایشان یک رسوائی رخ داده بود و به نحوی باید مدیریت میشد تا خسارات وارده به حداقل برسد. خبر این ماجرا که به یک مقام بالاتر رسیده بود، باعث شده بود که کتبا توضیح بخواهند. ایشان که مایل به ارائه توضیح در آن مقطع نبود، قصد داشت حواس مقام بالاتر را پرت کند و میدانست که آن مقام فردی ادیب است. به همین خاطر در حالی که خود او دستی در شعر و ادبیات داشت، نامه ای پر از غلط املایی در جواب او نوشت. غلط های املایی نامه مذکور آنقدر باعث عصبانیت مقام بالاتر شد که اصل ماجرا از یاد او رفت و دعوای جدیدی سر بیسوادی مدیر مذکور سر گرفت. بنابراین سیر ماجرا به سمتی رفت که این مدیر ارشد مایل بود و واضح است که مدیر یک سازمان کشاورزی را نمیشود به خاطر غلط املایی محکوم و برکنار کنند. در ماجرای اسنودن هم همین تکنیک استفاده شد و اذهان مردم از اخبار مهم جهانی به سمت خبری جلب شد که در واقع هیچ ارزشی ندارد و نکته جدیدی در آن نیست.
آقای تارپلی این ماجرا را نمونه ای از عملیات Limited Hangout دانسته که در آن یک سازمان اطلاعاتی چند مدرک جعلی و احتمالا بعضی مدارک واقعی ولی بی ارزش را در اختیار یکی از اعضای تعلیم دیده خود گذاشته و از او میخواهند که وانمود کند که از دست سازمان خود فرار کرده و به صف مخالفان پیوسته است. با این کار علاوه بر تمام اهدافی که در بالا گفته شد، پوششی برای عملیاتی بزرگتر در آینده فراهم میکنند.
افشاگری اسنودن درست پس از آن انجام شد که شهر القصیر به دست نیروهای سوری و حزب الله لبنان آزاد شد و عملیات بزرگتری که این افشاگری در حال زمینه چینی برای آن است، مجبور کردن دولت آمریکا به دخالت مستقیم در سوریه است. در بعضی مقاله های قبل توضیح داده ام که سردمداران نظم نوین جهانی معمولا از پس پرده عمل میکنند و مسئولان رده بالای سیاسی کشورهای غربی مترسکی بیش نیستند و افرادی برای این مناصب انتخاب میشوند که دارای نقطه ضعف های جدی باشند تا هرگاه که از اطاعت کامل سرباز زدند، بشود آنها را به پیروی از دستورات مجبور کرد. اوباما با شعار کم کردن مداخله نظامی آمریکا در کشورهای دیگر توانسته بود رای مردم را جلب کند و وادار کردن او به دخالت مستقیم در سوریه و احیانا مصر نیاز به این دارد که شرایطی برای او پیش آورند که عزل خود و شورش مردم را نزدیک ببیند. این کار با پروژه هایی نظیر رسواییIRS و یا داستان مدرک دانشگاهی تقلبی او و همچنین ماجرای اسنودن به خوبی پیگیری شد.
نتیجه این شد که دولت آمریکا با اعزام سلاح و نیروی نظامی به اردن و رساندن سلاح بیشتر به شورشیان سوریه موافقت کرد تا زمینه تهاجم همه جانبه علیه حکومت بشار اسد را فراهم کنند و برای عملیاتی بزرگ در ماه آگوست آماده شوند. از آن جهت که احتمال دارد دامنه جنگ گسترش یافته و به درگیری در کل خاورمیانه و یا حتی جنگ جهانی بیانجامد، برنامه ریزی برای فروپاشی کنترل شده اقتصادی نیز انجام شده تا جوامع غربی در پی نگرانی های اقتصادی توان و حوصله فکر کردن و تظاهرات برای مخالفت با جنگ را نداشته باشند.
سلام
خیلی ممنون از روشنگری شما. امیدوارم حمله به سوریه هرگز اتفاق نیفته. بی شک عواقب دردناکی که این واقعه داره، زندگی کل ساکنین خاورمیانه رو به شدت تحت تاثیر قرار میده. جدای از اینکه ممکنه زمینه ظهور حضرت صاحب الامر(علیه السلام) رو فراهم کنه.
بعضی افراد معتقدند شاه اردن همان دجاله. خدا عاقبت همه ما رو به خیر کنه.
سلام،
از لطف شما متشکرم