باسمه تعالی

تصمیم دونالد ترامپ به خارج کردن آمریکا از توافق اقلیمی پاریس در روزهای گذشته، در اخبار جهان بازتاب زیادی داشت و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و علمی آن را محکوم کردند. اما متأسفانه مثل همیشه تحلیل مناسبی از اینکه واقعاً چه اتفاقی در دنیا دارد می‌افتد و توافق اقلیمی پاریس چه هدفی را دنبال میکند، در رسانه‌ها ندیدم. لذا سعی دارم در این مقاله در این‌باره در حد توان شرح دهم. توافق اقلیمی پاریس در تاریخ 12 دسامبر سال 2015 (22 آذر 1394) در چارچوب کنوانسیون تغییر اقلیم سازمان ملل متحد با هدف جلوگیری از افزایش دمای زمین بیش از دو درجه سانتیگراد در قرن جاری میلادی و تلاش برای محدودیت افزایش دما به زیر 1.5 درجه سانتیگراد نسبت به سطح آن پیش از انقلاب صنعتی، تهیه و تدوین شد. 195 کشور جهان پیمان را امضا کرده‌اند.

اما این توافق ایراداتی دارد که کمتر کسی درباره آن توضیح میدهد:

اولاً

فرض این شبه‌دانشمندان هواشناسی این است که انسان منشاء تغییرات آب‌و‌هوایی زمین است و به اصطلاح این تغییرات anthropogenic است. چنین چیزی فقط یک فرضیه است و هیچ شاهدی بر این مطلب وجود ندارد. واقعیت مسلم این است که زمین تغییرات آب و هوایی بسیاری را تجربه کرده است، آن هم در زمانی که انسان‌ها جمعیت چندانی نداشته‌اند. آخرین دوران یخبندان حدود ۱۱ هزار سال پیش رخ داد که بخش عمده‌ای از نیمکره شمالی را یخ پوشاند. احتمال اینکه در آینده نیز درجه حرارت متوسط سطح زمین کم و زیاد شود، وجود دارد. مهمترین عاملی که میتواند بر حرارت زمین تأثیر بگذارد، فعالیتهای خورشید است که بعضی سیکل‌های تغییر آن شناخته شده است، اما بشر هنوز به جایی نرسیده که بتواند برای چند هزار سال رفتار خورشید را بررسی و تحلیل کند.

دوماً

در مقالات زیادی سعی کرده‌ام که محدودیت علم بشر را یادآوری کنم. به عنوان مثال در مقاله‌ای درباره فرمولهای غلط ریاضی در مدل‌سازی تغییرات آب‌و‌هوا توضیح داده بودم. تمام مدل هایی که برای پیش‌بینی تغییرات حرارت استفاده شده بودند، ایراد داشتند. علیرغم اینکه مدل‌سازی های زیادی برای پدیده‌های متنوع میشود، هنوز بشر به جایی نرسیده که بطور موفق رفتار پدیده‌ای را در دهها سال مدل‌سازی کند و در دنیای واقعی نتایج دقیقاً همانند مدل‌ها رخ دهند. هنوز چنین چیزی در عالم رخ نداده است و نتایج همه مدل‌سازی‌ها با واقعیت متفاوت هستند. دلیل آن هم بسیار واضح است: پدیده‌های طبیعی بسیار پیچیده هستند و عوامل بیشماری برآنها تأثیر میگذارند و به حساب آوردن همه آن‌ها در توان بشر نیست.

حتی نتیجه شبیه‌سازی های MIT این بود که با فرض اینکه همه کشورهای امضا کننده توافق تمام تعهدات مالی خود را اجرا کنند، در پایان قرن حداکثر ۲ دهم درجه سانتیگراد میتوانند از زیاد شدن درجه حرارت جلوگیری کنند. امضاکنندگان این توافق با فرض اینکه مطالعات علمی کافی انجام شده و صرف هزینه‌های گزاف روی این طرح توجیه‌پذیر است، این توافق را امضا کرده‌اند؛ در حالی که همان مبانی به ظاهر علمی نشان میدهد که نتیجه‌ای از اجرای این توافق حاصل نخواهد شد.

سوماً

اجرای این توافق در مجموع برای کشورهای دنیا هزینه‌ای در حدود ۱۰۰ هزار میلیارد دلار به همراه خواهد داشت. واضح است که هیچ سیاستمداری توان این را ندارد که چنین هزینه‌های گزافی را به مردم خود تحمیل کند. بنابراین هر کدام از آن‌ها سعی میکند که با تأخیر انداختن در صرف هزینه‌ها، دوره خود را تمام کند و مسئولیت اجرای این تعهدات را به گردن دولت بعدی بیاندازد. این به این معنی است که سیستم‌های سیاسی موجود دنیا در عمل توان انجام چنین پروژه‌ای را ندارند. تعطیلی کارخانجات آلوده‌کننده و کاهش مصرف سوختهای فسیلی به معنی از دست دادن صدها هزار شغل و فرصتهای اقتصادی برای هر کشوری است و این مطلب به معنی قبول بحران‌های اجتماعی و افزایش تهدیدات خارجی است.

چرا چنین ادعاهای به ظاهر علمی قابل اعتنا نیست؟

شاید برای کسانی که به تازگی با دنیای علم آشنا میشوند، چنین ادعاهای علمی جلوه و رونقی داشته باشد. اما اگر برای چند ده سال آن‌ها را پیگیری کرده باشید، خواهید یافت که چقدر پوچ و بی‌مبنا هستند. به عنوان مثال چند دهه پیش هر روز خبری از سوراخ شدن لایه ازن به گوش میرسید و برنامه‌های هواشناسی تلویزیونی در کنار گزارش آب و هوا، وضعیت سوراخهای ازن را نیز گزارش میکردند تا مردم از میزان تشعشع امواج ماورا بنفش نیز مطلع باشند. بعداً ثابت شد که اساساً فرض عامل انسانی یک توهم بوده و لایه ازن بطور طبیعی تغییراتی را دارد. امروزه دیگر از این سوراخها خبری پخش نمیشود.

در چند دهه پیش ادعا میشد که روند گرمایش زمین به آب شدن یخ قطبها منجر می‌شود و این موضوع بالا آمدن آب دریاها را به همراه خواهد داشت. حتی بخاطر دارم که در یکی از اجلاس های بین‌المللی رهبر یکی از کشورهای کوچک جزیره‌ای اقیانوس آرام، ابراز نگرانی میکرد که در اثر این اتفاق کشورم غرق خواهد شد. بعداً محققین ادعا کردند که گرم شدن زمین لزوماً به بالا آمدن آب دریاها منجر نخواهد شد.

آنچه شبه‌دانشمندان هواشناسی مشاهده میکنند، فقط یک تغییر الگوهای آب و هوا است که البته نگران کننده است. اما تمام مدلها و فرضیه هایی که برای تحلیل این مشاهدات ارائه میکنند، ارزشی بیش از توهم و خرافات ندارد. مثلاً مشاهدات نشان میدهد که روند کاهش یخهای قطب شمال سرعت گرفته است. اما آیا این موضوع به معنی گرم شدن کل کره زمین است؟ قطعاً چنین نتیجه‌ای را به این سرعت نمیشود گرفت. البته این دانشمندان ارقام و اعدادی را برای درجه حرارت زمین در سالهای قبل، حتی تا دوران شروع انقلاب صنعتی، ارائه میکنند. شاید این ارقام و اعداد بتواند افراد تازه‌کار را به این نتیجه برساند که کار آن‌ها بر اساس یک مبنای علمی انجام میشود، اما اگر در محاسبات آن‌ها و روش به دست آوردن آن اعداد دقت شود، در می یابیم که این اعداد قابل اعتنا نیستند.

به جای دی‌اکسید کربن باید نگران گاز متان بود

فرض علمی که منجر به توافق پاریس شده این است که افزایش گاز دی اکسید کربن عامل اصلی گرم شدن زمین است و کاهش آن به کنترل حرارت زمین کمک میکند. اینکه گازهای آلاینده محیط زیست کمتر تولید شود، قطعاً چیز خوبی است و به بالا رفتن کیفیت زندگی و سلامت مردم کمک میکند. اما اینکه افزایش این گازهای آلاینده را عامل گرمایش زمین بدانیم، مطلب دیگری است.

گاز متان در مقایسه با دی‌اکسید‌کربن میتواند در طی ۱۰۰ سال ۳۴ برابر تأثیر و در طی بازه زمانی ۲۰ سال، ۸۶ بار اثر بیشتری بر روند گرمایش زمین داشته باشد. کل میزان متان در جو زمین در حدود ۵ هزار مگاتن است و برآورد می‌شود که سالانه ۵۰ تا ۱۰۰ مگاتن متان، در اثر کشاورزی و دامداری و عملیات استخراج نفت و امثالهم، به جو وارد شود.

فرضیه‌ای که برای تولید متان در کف آبهای اقیانوس وجود دارد، چنین است که جایی که آب اعماق اقیانوس با مواد مذاب در تماس است و دمای آب به ۲۰۰ تا ۳۵۰ درجه میرسد، متان تولید میشود. این متان در کف اقیانوس به آرامی جاری می‌شود و امکان فرار ندارد. نام این پدیده را serpentinization گذاشته‌اند. میزان متان موجود در کف آبهای اقیانوسها و دریاها به‌قدری زیاد است که آزاد شدن هر کدام از آن منابع میتواند کل حیات در کره زمین را نابود کند. به عنوان نمونه برآوردمیشود که حدود ۴۲۴ هزار مگاتن متان فقط در کف دریاچه بایکال ذخیره شده باشد که با کم شدن آب دریاچه و کم شدن فشار وارده بر متان کف آن، صد برابر کل متان موجود در جو فقط از همان دریاچه آزاد شود.

در بقیه دریاهای دنیا نیز متان به وفور پیدا میشود. حتی در خبرهای ایرنا آمده بود که چین در حال استخراج یخ قابل احتراق از کف دریا است. میزان متان موجود در کف آبهای قطب شمال حدود ۵۰ هزار مگاتن برآورد میشود.

آقای Peter Wadhams در کتابش به نام A Farewell to Ice چنین توضیح داده که در قسمت عمده آبهای قطب شمال که با یخ پوشیده شده، ارتفاع آب حدود ۴۰ متر است و در کل آبهای قطب شمال به ندرت ارتفاع آب از ۱۰۰ متر تجاوز میکند. با کاهش یخهای قطب شمال این آبها در معرض باد قرار میگیرند و موجهای بلندی در این دریا پدید می‌آید که به مخلوط شدن متان کف آب و حرکت آن منجر شده، به آزاد شدن متان کمک میکند. ایشان در آگوست سال ۲۰۱۴ دمای آب آن دریا را ۱۷ درجه سانتی‌گراد و دمای هوا را ۱۹ درجه اندازه‌گیری کرده بود. در حالی که همان مناطق تا چند سال پیش با یخ پوشیده بود. اگر روند کم شدن یخهای قطب شمال ادامه پیدا کند، باید انتظار داشته باشیم که در طی چند سال حدود ده برابر کل متان موجود در جو به جو افزوده شود. این یعنی که گازهای گلخانه‌ای که فقط در اثر همین عامل وارد جو میشود، دهها تا صدها برابر آلاینده‌هایی است که کل بشر میتواند تولید کند.

در خبری در سایت سایبرین تایمز آمده بود که حدود ۷۰۰۰ نقطه در شمال سیبری پیدا شده که در آنها گاز متان از زیر زمین فشار آورده و زمین را به شکل تپه درآورده است. بعضی از این تپه‌ها در معرض انفجار قریب‌الوقوع هستند و حتی پیش آمده که صدای انفجار یکی از این برآمدگی‌ها از فاصله ۱۰۰ کیلومتری شنیده شده است. در یکی از عکس های زیر وجود آدمها در کنار چاله‌ای که پس از انفجار متان بوجود آمده، بزرگی چنین پدیده‌ای را نشان میدهد.

توافق پاریس واقعاً به دنبال چیست؟

چیزی که همه میدانیم این است که بسیاری از اتفاقات و بلایایی که در زمین در حال رخ دادن است، بیسابقه است. زیاد شدن زلزله ها و سیل‌ها بیشتر از اینکه بشود آنرا تغییرات آب و هوایی نامید، علایم عذاب را تداعی میکند. در خبرهای روزهای اخیر بود که در تایوان در طی چند ساعت حدود ۶۰ سانتی‌متر باران آمده و در مسکو برف باریده است، در حالی که در قطب شمال در فصل سرما به جای برف باران می‌آید. تصورم این است که رهبران غربی میخواهند اتفاقات موجود را فقط یک تغییر آب و هوایی ساده معرفی کنند که عامل آن گازهای آلاینده تولید شده توسط بشر است که با محدود کردن آن می‌شود همه چیز را کنترل کرد. یعنی با این کار میخواهند این ذهنیت در مردم بوجود نیاید که با مشاهده علایم عذاب باید به فکرتوبه باشند. اگرنه خود آن‌ها میدانند که نقش انسان و کل آلاینده‌های محیط زیست در تغییر الگوهای آب و هوا قابل صرف‌نظر است. به علاوه آن‌ها میدانند که اساساً توان انجام تعهدات مالی این توافق را ندارند و امضای توافق فقط در حد یک ژست ساده و یک عملیات روانی است. به فرض هم که تمام تعهدات توافق را دقیق اجرا کنند، نتیجه‌ای از آن حاصل نمیشود و تغییر قابل اندازه‌گیری بوجود نخواهد آمد.

شخصاً چه برداشتی از این مطالب دارم؟

اخبار بلایای طبیعی اخیر و همچنین اخبار بلایای عظیمی که امکان رخ دادن آن‌ها در حال نزدیک شدن است، مرا به یاد آیه ۴۱ سوره روم می‌اندازد

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

در خشکی و دریا به سبب اعمال زشتی که مردم به دست خود مرتکب شدند، فساد و تباهی نمودار شده است تا [خدا کیفر] برخی از آنچه را انجام داده اند به آنان بچشاند، باشد که [از گناه و طغیان] برگردند.

توافق اقلیمی پاریس فقط یک بهانه است تا مردم به فکر توبه و برگشتن از گناه و طغیان نیافتند و خود را قادر در رفع مشکلات فرض کنند. این همان روحیه‌ای است که قرآن از پسر نوح روایت کرده است. او با مشاهده موج آب، علیرغم هشدارهای پدرش، میگفت که به قله پناه خواهد برد تا از موج در امان باشد.

در سوره تکویر یکی از علائم شروع قیامت را مشتعل شدن دریاها معرفی کرده است. شاید این اشتعال به خاطر آزاد شدن گاز متان کف دریاها و رها شدن آن در جو باشد. بهرحال حجم گاز متان ذخیره شده در کف دریاها آنقدر هست که بتواند چنین صحنه‌ای را ایجاد کند و به حیات در زمین خاتمه دهد. اینکه چه زمانی این اتفاق رخ خواهد داد، چیزی است که کسی نمیتواند محاسبه کند و فقط خدا میداند. آزاد شدن حتی بخش کوچکی از آن ذخایر متان میتواند تغییرات شگرف آب و هوایی ایجاد کند.