باسمه تعالی

خبر تصادم ناو USS Fitzgerald با کشتی باربری ACX-Crystal در ساعات اولیه روز ۱۷ ژوئن از طریق همه خبرگزاریهای دنیا پخش شد. خبر رسمی این بود که در یک مسیر شلوغ و پررفت‌و‌آمد کشتیها، سوء‌تفاهمی بین ناو فیتزجرالد و کشتی باربری درباره حق تقدم عبور و حق سبقت‌گیری پیش می‌آید که منجر به تصادم میشود. ظاهر خبر شاید برای عوام چندان سئوال برانگیز نباشد و این قصه را خیلی‌ها باور کنند، اما دقت در جزئیات نشان میدهد که خبر چندان هم ساده نیست.

اولین نکته سئوال برانگیز این بود که دهها سال است که چنین حادثه‌ای رخ نداده، و دلیل آن هم بسیار ساده است: یکی از ملزومات ناوهای جنگی این است که رادارهای خوبی داشته باشند تا بتوانند از خود دفاع کنند. اگر ناو فیتزجرالد نتوانسته نزدیک شدن کشتی ۳۰ هزار تنی باری و احتمال برخورد آن را رصد کند، دیگر ناو جنگی به حساب نمی‌آید. شخصا از اینکه رادارهای موجود روی کشتی‌های باربری چه توان و امکاناتی دارند، خبر ندارم. اما برخورد بین کشتی‌های باربری بزرگ نیز بسیار نادر است.

مسئله دیگر این است که ناو ۱۰ هزار تنی فیتزجرالد، که حامل سیستم راداری ضد موشکی Aegis است، وظیفه دفاع از ناو هواپیمابر رونالد ریگان و ناوگروه همراه آن را در برابر موشکهای بالستیک و کروز به عهده داشته است. طبعا ناوی که باید موشکهای بالستیک را از چند صد کیلومتری رصد کند، باید بتواند کشتی باری ۳۰ هزار تنی را از فاصله ده کیلومتری تشخیص دهد. به فرض که یک کشتی باری با تعمد بخواهد تصادم کند، یک ناو جنگی حداقل ۱۰ دقیقه فرصت خواهد داشت که این کشتی را هدف قرار دهد و غرق کند. اما چنین اتفاقی نیافتاد و بهانه‌هایی مانند خواب بودن خدمه کشتی و یا خاموش بودن رادارها مطرح شد که همه آنها عذر بدتر از گناه هستند.

سومین مطلب این است که اطلاعات پخش شده درباره این تصادم بسیار متشتت بود. مثلا بعضی بیانیه‌ها ساعت تصادم را ۲:۳۰ و بعضی دیگر ۱:۳۰ ذکر کردند. درباره مالک کشتی باری و مقصد آن هم هیچ خبری نمیشود پیدا کرد. شدت تصادم به قدری بود که آب دریا وارد ناو شده و آنرا با خطر غرق شدن روبرو کرد. به همین دلیل خدمه کشتی مجبور شدند به داخل قسمتهایی که در آن آب نشت کرده بروند و تا حد امکان جلوی ورود بیشتر آب را بگیرند. به همین دلیل ۷ نفر از خدمه ناو در این قسمتها غرق شدند. خدمه کشتی باربری، با اینکه ۳ برابر ناو جنگی وزن داشت،  طبیعتا باید در اثر این برخورد شدید مجروح و مصدوم شده باشند. اما هیچ خبری از ملیت و مشخصات آنها وجود ندارد.

عکس زیر مسیر حرکت کشتی باربری را قبل از برخورد نشان میدهد:

همانطور که از شکل واضح است کشتی باربری ۲۵ دقیقه قبل از برخورد مسیر خود را به طرف ناوجنگی برمی‌گرداند و مستقیم آنرا هدف میگیرد و در نهایت با سرعت تمام به آن برخورد میکند.

این حادثه چه معنایی دارد؟

صرفنظر از اینکه چه بهانه‌ای برای غفلت خدمه ناو جنگی خواهند آورد، این حادثه ضعف ناوهای جنگی آمریکایی و آسیب‌پذیری آنها را گوشزد میکند. وقتی ناو حامل رادار Aegis نتواند کشتی باربری ۳۰ هزار تنی را در چند قدمی خود رصد کند، چطور خواهد توانست موشکهای بالستیک ضد کشتی، با سرعت حداقل ۱۰ برابر سرعت صوت، را از چند صد کیلومتری رصد کند و هدف قرار دهد؟

کره شمالی و چین در سالهای اخیر روی موشکهای ضد کشتی که بتواند آنها را دقیق مورد هدف قرار دهند کار زیادی کرده‌اند. چین سالهاست که موشکهایی طراحی کرده است که بتواند یک ناوهواپیمابر را از فاصله بیش از ۳ هزار کیلومتری از ساحل هدف قرار دهد. با این تمهید در زمان برخورد احتمالی، ناوهای هواپیمابر آمریکایی مجبورند که در فاصله ۴ هزار کیلومتری ساحل توقف کنند و در این فاصله هیچیک از جنگنده‌های روی ناو، حتی با سوخت‌رسانی هوایی، نخواهد توانست خود را به سرزمین چین برساند. ناوهای دفاع ضد موشکی، مانند ناو فیتزجرالد، بنا است که پوشش هوایی مطمئنی برای ناوهای هواپیمابر ایجاد کنند تا آنها بتوانند خود را به ساحل دشمن نزدیک کنند.

هر کسی که این صحنه تصادف را طرح‌ریزی کرده، خواسته به مقامات نظامی و سیاسی آمریکایی بفهماند که در صحنه جنگ واقعی، ناوهای آنها آسیب‌پذیرتر از آن هستند که تصورش را میکنند.

ماشین نظامی آمریکا به این صورت کار میکند که شرکتهای بزرگ تسلیحاتی در مورد توان واقعی و ارزش نظامی سیستم‌های تولیدی خود، به شدت اغراق میکنند تا بتوانند فروش آنها و همچنین قیمت بالایشان را توجیه کنند. پروپاگاندای این شرکتهای تسلیحاتی روی افکار عمومی جهان تاثیرگذار است و هژمونی آمریکا را تثبیت میکند. اما ایراد آن این است که خود مردم آمریکا، و علی‌الخصوص مقامات سیاسی آن، بیشترین تاثیر را از این پروپاگاندا می‌پذیرند و واقعا آسیب‌ناپذیر بودن خود را باور دارند.

چند سال پیش خبرنگاری در خیابان‌های کالیفرنیا راه افتاده بود و از مردم درخواست میکرد که برای حل مشکلات در روابط با روسیه، از دولت بخواهند که این کشور را هدف حمله اتمی قرار دهد. اکثر مردم هم به راحتی امضا میکردند. همین مطلب نشان دهنده این است که درک عمومی مردم از توان واقعی نظامی‌شان پایین است و تصور غالب این است که در صورت وقوع جنگ صدمه قابل توجهی نخواهند خورد. این تصور غلط و رایج در نهایت باعث اشتباه محاسبه مقامات سیاسی و نظامی خواهد شد.