باسمه تعالی

بسیاری از آن‌هایی که اخبار سیاسی دنیا را در دهه‌های اخیر دنبال میکنند، تمام سناریویی که در بازارهای مالی دنیا در جریان است، را در طی سالهای گذشته بارها شنیده‌اند و آنچه در حال رخ دادن است، برای آن‌ها حکم یک فیلم سینمایی تکراری دارد.

از زمانی که جرج بوش اول بحث «نظم نوین جهانی» را مطرح کرد، این نکته برای همه واضح نبود که منظور او ایجاد نظمی به محوریت آمریکا نیست. بلکه قرار این بود که با برداشته شدن تعریف ملت-دولت و تقسیم کشورهای بزرگ به واحدهای سیاسی قابل کنترل، یک جامعه جهانی ایجاد شود که توان تخلف از برنامه‌ها و فرامین رهبران نظم نوین را نداشته باشد. آمریکا هم از این مطلب مستثنا نبود. انتخاب اوباما توسط جناح چپ به ریاست جمهوری از جهات مختلف به نحوی تنظیم شده بود که باورهای مذهبی و نژادی جامعه را هدف بگیرد و آن‌ها را برای یک جامعه جهانی آماده کند. برنامه متولیان طرح «نظم نوین جهانی» از اول این بود که آمریکا را به واحدهای سیاسی کوچکتری تقسیم کنند و واحد پول دیگری به جای دلار آمریکا، معرفی کنند. قبل از دلار، پوند انگلیس عنوان پول جهانی یا reserve currency را داشت و در سال ۱۹۴۵ دلار چنین موقعیتی را پیدا کرد. دلار هم در حال رسیدن به پایان دوره خود است. بحث بر سر این نیست که آیا دلار میتواند به عنوان ارز جهانی باقی بماند یا نه؛ بلکه بحث این است که آیا دلار، مثل پوند انگلیس، میتواند به عنوان ارز ملی باقی بماند و یا کلا نابود میشود.

شیطانی بودن طرح نظم نوین جهانی از اول برای همه واضح بود. به عنوان نمونه ژورنالیستی به نام Walter Cronkite در مراسم اهدای جایزه به او در سازمان ملل چنین بیان کرد: «بعضی ها میگویند حکومت جهانی تنها پس از بازگشت مسیح عملی است و هر تلاشی برای نظم جهانی قبل از او شیطانی است. من با خوشحالی اعلام میکنم که سمت راست شیطان نشسته‌ام.» هیلاری کلینتون، به عنوان بانوی اول آمریکا، یکی از کسانی بود که در این مراسم جایزه صحبت کرد.

برنامه نظم جهانی از اول این بود که با وارد آوردن فشارهای اقتصادی چنان عرصه را بر مردم تنگ کنند که از نظر روحی تخلیه شوند و آماده پذیرش دین شیطانی جدید باشند. این دین جدید، التقاطی از عقاید وحدت وجودی یا pantheism با ادیان رایج هر قوم خواهد بود، بطوریکه هیچ اثری از توحید در آن باقی نماند. اگر فشارهای اقتصادی نیز کافی نبود، شعله‌ور کردن آتش جنگهای جهانی و شیوع بیماری‌های واگیردار خطرناک، به حدی که این تخلیه روانی را تضمین کند، در دستور کار است.

درباره ترامپ

بعضی‌ از به اصطلاح تحلیل‌گران چنین وانمود میکنند که انگار ترامپ دیوانه‌ای است که دنبال ایجاد شر در گوشه و کنار جهان است و بزودی ملت و دولت خود را بدبخت خواهد کرد. این طرز تحلیل نشان از بیخبری دارد. ترامپ در‌واقع نماینده یک جناح سیاسی است که سابقه طولانی در صحنه سیاسی دارند. او معمولاً بیان‌کننده سیاست‌هایی است که اتاق فکر این جناح تعیین کرده؛ و موارد بسیاری را می‌شود ذکر کرد که ترامپ بیان کرده، اما بدنه دولت او هیچ توجهی به آن نکرده‌اند؛ به این دلیل که با برنامه‌های جناح سیاسی هماهنگ نبوده است.

حرکت‌‌های اقتصادی تیم ترامپ بعضا آدم‌های عاقل و محتاط را به فکر فرو می‌برد که چرا آمریکا باید کارهایی با چنین ریسک بالایی را دنبال کند. هیچ دولتی در آمریکا تا بحال جرأت نداشته که دهها پروژه بزرگ، مثل تحریم مالی و تجاری ایران، بی‌ارزش کردن لیر ترکیه، تحریم روسیه، جنگ تجاری با چین و اروپا و مکزیک، و لغو قرارداد نفتا با کانادا را با هم پیگیری کند. اما آنچه که دولت کنونی آمریکا را مجبور به این کار میکند، این است که چنان خطر را نزدیک و جدی می‌یابند که چاره دیگری جز ریسک ندارند.

طی مقالات متعددی در همین وبلاگ درباره اختلافات جناح راست آمریکا با جناح چپ و به اصطلاح Deep State، که در‌واقع تحت کنترل ملکه انگلیس هستند، نوشته بودم. انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری، به عنوان نماینده جناح ملی‌گرای جمهوری‌خواه، عکس‌العمل بخشی از سیاسیون و آحاد جامعه بود که این نقشه نظم نوین جهانی را در تضاد با منافع ملی خود می‌دیدند و سعی دارند آمریکا را به عنوان یک ملت-دولت حفظ کنند.

شبکه بین بانکی جهانی SWIFT

نام SWIFT‌ خلاصه Society for Worldwide Interbank Financial Telecommunication است و شبکه‌ای است که تبادل مالی بین بانکی را در سطح جهان مدیریت می‌کند. در حال حاضر تمام بانکهای جهان برای هرگونه نقل و انتقال پول به این شبکه احتیاج دارند. این شبکه قرار بود غیر سیاسی و جهانی باشد. اما از سال ۲۰۱۲ که بانکهای ایرانی از استفاده از این شبکه منع شدند، کشورهای دیگر به فکر طراحی و راه‌اندازی شبکه‌های دیگری افتادند که مستقل از سوئیفت کار کند. چین ۳ سال پیش شبکه Cross-border Inter-bank Payments System یا CIPS را راه انداخت؛ اما در نهایت مجبور شد که از زیرساخت شبکه سوئیفت برای نقل و انتقالات مالی خود استفاده کند؛ تا نظارت بانکداران جهانی بر تبادلات مالی برقرار بماند [3]. شبکه SPFS روسیه، که عجالتاً تبادلات بین بانکی بانکهای روسی را مدیریت میکند، حدود یک سال ونیم است که عملیاتی شده است. این شبکه هنوز نتوانسته در خارج از روسیه فعالیتی داشته باشد.این به این معنی است که سلطه بانکداران جهانی هنوز بر تبادلات بین‌المللی برقرار است.

البته تأثیر آمریکا بر شبکه سوئیفت محدود است

هیئت مدیره SWIFT را مدیران ۲۵ بانک بزرگ دنیا تشکیل میدهند و در میان آن‌ها فقط دو بانک آمریکایی Citigroup و J.P. Morgan حضور دارند. آمریکا که قرار است از ۴ نوامبر تحریم‌های بانکی ایران را دوباره برقرار کند، مدیران این بانکها را تهدید کرده که اگر به ایران اجازه استفاده از این شبکه را بدهند، هم بانکها و هم مدیران آن را تحریم و از فعالیت اقتصادی در آمریکا محروم کند. مدیران این بانکها واقف هستند که هر اقدامی که جامعیت این شبکه را ازبین ببرد، درنهایت به تشکیل شبکه‌های موازی و استقبال از آن منجر میشود. بنابراین حاضر نیستند اعتبار این شبکه را از بین ببرند و حتی مدیران بانکهای آمریکایی نیز مخالفت خود را با این تحریم اعلام کرده اند. بنابراین احتمال اینکه در عمل آمریکا بتواند آن‌ها را مجبور به تحریم ایران کند، کم است.

اخیراً Heiko Maas وزیر خارجه آلمان در مقاله‌ای در سایت Handelsblatt، تحت عنوان «طرح‌ریزی نظم نوین جهانی» و آوردن عکس پرچم پاره آمریکا، تلویحا چنین بیان کرده که برای آمریکا جایی در این نظم نوین در نظر گرفته نشده، و اگر لازم باشد کشورهای اروپایی باید شبکه مستقل از سوئیفت را به نحوی طراحی کنند که آمریکا اجازه تحکم در روابط مالی آن‌ها و یا نظارت بر آن را نداشته باشد.[5] البته واقعاً بعید است که چنین چیزی عملی شود. چون اولاً طراحی این شبکه چند سال زمان نیاز دارد؛ و دوماً بانکداران جهانی خود از عوامل اصلی طرح نظم نوین هستند و مستقل از دولت راستگرای آمریکا عمل میکنند و بعید است دولت آمریکا، حتی به فرض نظارت کامل، بتواند تأثیر چندانی بر فعالیتهای آن‌ها داشته باشد. اخیراً ارتش آلمان دکترین نظامی جدید خود را منتشر کرده، و تأکید این دکترین نظامی آمادگی برای جنگ بزرگ است. [4] این مطلب نشان از این دارد که حرفهای وزیر خارجه در اتخاذ راه مستقل از آمریکا، نظرات شخصی او تنها نیست و بقیه نظام سیاسی آلمان اتخاذ راه مستقل از آمریکا را ضروری می‌بینند. البته نشانه‌های این تغییر سیاست از سالها پیش آشکار شده بود. [6]

دلار در حال از دست دادن موقعیت جهانی خود است

امسال چین بازار معاملات نفتی با یوآن را افتتاح کرد تا به تدریج بتواند سلطه دلار بر بازار نفت را کم کند. روسیه هم تقریباً تمام ذخایر دلار خود در آمریکا را فروخت و به جای آن طلا خرید. کشورهایی مثل ترکیه نیز نفعی برای خود در همراهی با سیاست‌های آمریکا نمی‌بینند؛ چون آمریکا چندین رقابت بزرگ استراتژیک در خاورمیانه، مانند عراق و سوریه و لبنان، را باخته است و توان عوض کردن نتایج را ندارد. یکی از عوامل شکست‌های اخیر آمریکا نیز ایران است.

همه این وقایع نشان از این دارند که یک اجماع جهانی به وجود آمده که با کنار گذاشتن دلار، هژمونی آمریکا را تضعیف کرده، از موضع ابرقدرت بلامنازع پایین بکشند. بنابراین آمریکا اگر آرام بنشیند بازی را کاملاً باخته است و باید نظاره‌گر سقوط شدید دلار و فروپاشی بازارهای سهام خود باشد. بعد از آن هم باید با مشکل بدهی دهها هزار میلیارد دلاری، که هیچ‌وقت توان بازپرداخت آن را ندارند، دست و پنجه نرم کنند.

در چنین شرایطی آمریکا گزینه‌های خوبی پیش رو ندارد: آن‌ها میتوانند اعلام ورشکستگی کنند و به اصطلاح default کرده، ارزش دلار را صفر اعلام کنند.به علاوه میتوانند دارائی های خارجی در این کشور را ملی اعلام کنند. خبرهایی حاکی از این است که چنین طرح‌هایی در محافل اقتصادی آمریکا واقعاً بررسی شده اند. ایراد این طرح این است که پس از آن آمریکا باید هرگونه ارتباط اقتصادی، تجاری و سیاسی با بقیه دنیا را برای همیشه فراموش کند.

طولانی‌ترین دوره شیب مثبت بازار سهام آمریکا

دوره ای را که در آن شیب تغییر ارزش بازار سهام پیوسته مثبت است را Bull-Run می‌نامند. طبعا شیب تغییرات برای ابد نمیتواند مثبت باشد و پس از اینکه همه متوجه می‌شوند که قیمت سهام خیلی بیشتر از ارزش واقعی آن است، قیمتها یکباره سقوط میکند. دولتها و بانکداران بزرگ میتوانند در تحریک و یا تأخیر در این باور عمومی تأثیر بگذارند و زمان مناسب و دلخواه خود برای القای این باور را تغییر دهند. اما بعضا عوامل حساب نشده سیر حوادث را از دست آن‌ها خارج میکند. بنابراین هر اتفاقی در صحنه جهانی ممکن است یکباره اعتماد مردم را از سیستم مالی موجود سلب کرده، یک سقوط شدید را در بازار سهام رقم بزند.

تاقبل از این، دوره ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ بلندترین دوره شیب مثبت بازار سهام بود، که ۳۴۵۲ روز طول کشید. در پایان این دوره که به حباب dotcom معروف بود، بسیاری از شرکتهای معروف آن دوره ورشکست شده، از صحنه فعالیت خارج شدند و دیگر نامی از آن‌ها نیست. دوره بعدی در سال ۲۰۰۸ پایان یافت و جرج بوش پسر مجبور شد حدود ۷۰۰ میلیارد دلار مردم خودرا بدهکار کند و این مبلغ را به مؤسسات مالی بزرگ هدیه کند تا آن‌ها را از ورشکستگی نجات دهد. بالاخره در ماه مارس 2009، پس از اینکه شاخص S&P 500 به عدد ۶۶۶ رسید، شیب تغییرات مثبت شد و ۳۴۶۵ روز است که این سیر ادامه دارد. در حال حاضر ارزش شاخص S&P 500 به حدود ۴ و نیم برابر ۹ سال پیش رسیده، که رقمی غیر واقعی و غیرمعقولی است. این به این معنی است که دیر یا زود مردم به این حقیقت خواهند رسید که ارزش واقعی سهام خیلی پایین‌تر از این ارقام است. وقتی این مطلب را کنار بدهی غیرقابل پرداخت ملی بگذارند، اعتماد عمومی نسبت به سیستم مالی خودشان سلب شده و کل سیستم، مانند خانه‌ای که با ورق‌های بازی ساخته باشند، فرو خواهد پاشید. سعی تیم ترامپ این است که این اتفاق را تا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آینده و یا حداقل انتخابات میان‌دوره‌ای عقب بیاندازند. اشکال این کار این است که هرچه دوره شیب مثبت بازار بیشتر باشد، سقوط آتی شدیدتر خواهد بود و عواقب ناگوارتری خواهد داشت.

اما مخالفان ترامپ ممکن است بخواهند از این حربه استفاده کرده، تا نتیجه انتخابات را عوض کنند و بتوانند با داشتن اکثریت مجلس، ترامپ را استیضاح و برکنار کنند. با توجه به اینکه طرفداران نظم نوین جهانی به سرکردگی ملکه انگلیس دشمنی آشکاری با ملی‌گرایان آمریکا دارند، احتمالاً سقوط سهام آتی بهانه‌ای برای حذف کامل دلار از معاملات جهانی شده، کمر نظام مالی آمریکا را خواهد شکست. برای همه واضح است که آمریکا چنین شرایطی را پیش‌بینی کرده و با افزایش روزافزون بودجه نظامی خود، برای مقابله نظامی با چنین شرایطی آماده میشود.

جنگ جهانی سوم، برخلاف تصور رایج، ممکن است جنگ بین روسیه و آمریکا نباشد؛ بلکه بازندگان اصلی جنگ انگلیس و چین باشند. البته اگر جناح چپ بتواند ترامپ را برکنار کند، و یا نئوکان‌های نفوذی بتوانند تحرکات نظامی آمریکا را در راستای سیاستهای جناح چپ هدایت کنند، ممکن است روسیه حمله پیش‌دستانه‌ای را در نظر بگیرد.

دلیل سقوط ارزش ریال چیست؟

یکی از معدود نقاط مشترک جناح چپ آمریکا و ملکه انگلیس با ملی‌گرایان آمریکا، لزوم سرنگونی نظام دینی در ایران است. هرچند کشورهای دیگر مانند ترکیه و روسیه، نیز شرایط مشابه ایران را تجربه میکنند، بحران مالی در آن کشورها به شدت ایران نیست. بحران در ایران بیشتر توسط عوامل نفوذی دامن زده می‌شود و در این رابطه در مقاله‌ای تحت عنوان «خطر کودتا در ایران را باید جدی دانست» [7] بیشتر توضیح داده ام. از زمان نوشتن آن مطلب تاکنون اتفاق خاصی در صحنه جهانی نیافتاده که بتوان سقوط ارزش ریال را به آن نسبت داد. شاید تصور عوامل نفوذی داخلی این باشد که دامن زدن به بحران میتواند شرایطی را فراهم آورد که زمینه برای حذف ولایت فقیه و در کل اسلام از قانون اساسی، و تاسیس یک جمهوری سکولار فراهم آید. اما نقشه کلی سلسله‌جنبان‌های این عوامل نفوذی این است که با حذف دین، آخرین سنگر دفاعی این کشور را تخریب کرده، زمینه اجرای برنامه تجزیه و جنگ داخلی و کاهش شدید جمعیت کشور را فراهم کنند؛ برنامه‌ای بسیار سنگین‌تر از آنچه که در جنگ جهانی اول در این کشور پیاده کردند.

[1] جنگ جهانی سوم چقدر نزدیک است؟ https://shakeri.net/3476

[2] روسیه امید چندانی به موفقیت ترامپ ندارد https://shakeri.net/3531

[3] SWIFT offers secure financial messaging services to CIPS https://www.swift.com/insights/press-releases/swift-and-cips-co_sign-memorandum-of-understanding-on-cross-border-interbank-payment-system-cooperation

[4] The German army’s new policy doctrine: Preparing for World War III https://www.wsws.org/en/articles/2018/08/28/germ-a28.html

[5] Making plans for a new world order https://global.handelsblatt.com/opinion/making-plans-new-world-order-germany-us-trump-trans-atlantic-relations-heiko-maas-europe-956306

[6] بر سر پرواز شماره 4U9525 شرکت Germanwings چه آمد؟ https://shakeri.net/1553

[7] خطر کودتا در ایران را باید جدی دانست https://shakeri.net/3549