باسمه تعالی

پس از شکست هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶، جناح چپ در آمریکا، که نمیخواست باور کند که سیاست‌های غلطشان مردم را از رأی دادن به آن‌ها بازداشته، سعی کرد فرافکنی کرده، دخالت روسیه در انتخابات را بهانه شکست خود معرفی کند. این ماجرا با انتصاب رابرت مولر به عنوان بازپرس پرونده ادامه پیدا کرد و هنوز بطور روزمره مطالبی درباره آن در رسانه‌ها منتشر میشود. اما این ماجرا زوایایی دارد که توجه به آن‌ها نیز خالی از لطف نیست.

شخصاً با اینکه نمیتوانم ادعا کنم که از تمام واقعیت آنچه در پشت پرده در جریان است خبر دارم، و همه رازهای این سیستم سیاسی را میشناسم، رئوس مطالبی را که احتمالاً کمک به اهل تحقیق کند، عرض میکنم.

اول کمی مرور تاریخ:

در اواسط قرن ۱۹، امپراطوری انگلیس با قدرت در حال رشد روسیه و آمریکا روبرو بود که قصد داشتند مستقل از انگلیس تجارت کرده، و خطوط کشتیرانی خود را تقویت کنند. به همین دلیل انگلیس در سال ۱۸۵۳ جنگ کریمه را به راه انداخت که تا سال ۱۸۵۶ طول کشید و دستیابی روسیه به دریاهای آزاد از طریق دریای سیاه را محدود کرد، تا فرصتهای تجارت این کشور را کم کند. انگلیس بعد از این موفقیت، روی آمریکا تمرکز کرد تا به آتش اختلافات داخلی بدمد و از طریق تجزیه این کشور، فرصت قدرت گرفتن را از آن‌ها بگیرد. این امر به شروع جنگ داخلی در آمریکا در سال‌ ۱۸۶۱ منجر شد. تزار Alexander II که تضعیف آمریکا را معادل قدرت یافتن دشمن خود، یعنی بریتانیا، می‌دید، با آبراهام لینکلن اتحادی برقرار کرد. درآن زمان نیروهای انگلیسی و فرانسوی از کانادا و مکزیک آماده حمله به آمریکا و سرنگونی دولت لینکلن بودند. به همین دلیل تزار روس ناوگان دریایی خود را به کمک لینکلن فرستاد. ناوگان بالتیک روسی در تاریخ ۲۴ سپتامبر ۱۸۶۳ به نیویورک و ناوگان شرق دور در ۱۲ اکتبر به سان‌فرانسیسکو رسیدند. همین مطلب توازن قوا را به نفع لینکلن تغییر داد و او توانست برنده جنگ داخلی باشد. عکس زیر در نشریات انگلیسی آن زمان به منظور تحقیر این دو رهبر منتشر شد.

ملکه ویکتوریا نیز برای انتقام از این دو رهبر، دستور ترور آن‌ها را صادر کرد. او به Sir James McElroy پانصد پوند آن دوران پرداخت تا ترور لینکلن را، در سال ۱۸۶۵، سازمان‌دهی کند؛ و گروه تروریستی Narodnaya Volya را مامور کردند تا در سال ۱۸۸۱ تزار الکساندر را به قتل برسانند. روابط استراتژیک روسیه با آمریکا همچنان ادامه داشت و در سال ۱۸۶۷ با فروش آلاسکا به آمریکا ادامه پیدا کرد. دلیل این انتقال این بود که آمریکا بهتر بتواند از این سرزمین حفاظت کند و امکان تسلط انگلیس و ژاپن بر آن از بین برود.

در بین این سالها انگلیس سعی داشت که عناصر نفوذی خود را در سیستم مدیریت عالی آمریکا نفوذ دهد و در بسیاری از موارد نیز موفق عمل کرد. اما در شروع قرن بیستم President William McKinley رئیس‌جمهور آمریکا و تزار Nicolas II توافق کردند برای از بین بردن تسلط بریتانیا بر تجارت دنیا، راه‌آهن سراسری که این دو کشور را در تنگه برینگ به هم وصل کند، بسازند و این راه‌آهن تا مکزیک و پس از آن تا آمریکای جنوبی ادامه یابد. بریتانیا که این توافق را به زیان خود می‌دید، دوباره به شیوه ترور روی آورد و McKinley در سال ۱۹۰۱ به ضرب گلوله کشته شد. انگلیس برای انتقام، در سال ۱۹۰۵ ژاپن را تشویق کرد تا از شرق به روسیه حمله کند. تزار نیکلاس نیز به همراه همه خانواده خود در سال ۱۹۱۸ در جریان انقلاب بلشویکی، که با پول بانکداران اروپایی راه افتاده بود، کشته شد.

دونالد ترامپ اخیراً با ذکر نام McKinley‌ در سخنرانی‌های خود قصد دارد بر این نکته تأکید کند که ادامه دهنده راه او در خلع ید عوامل نفوذی انگلیس و تلاش برای استقلال آمریکا است. عوامل جناح چپ هنوز پس از صد سال از ترور آن رئیس جمهور نمیتوانند خوشحالی خود را از قتل این فرد پنهان کنند و علناً آرزو دارند که به زودی بتوانند همان معامله را با ترامپ بکنند. حتی اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا، دستور داد که نام کوهی را که در سال ۱۹۱۷ به نام McKinley نامیده شده بود، به Denali تغییر دهند.

این رقابت تاریخی بین جناح استقلال‌طلب آمریکا و عوامل نفوذی انگلیس، تا زمان جان اف کندی ادامه یافت؛ تا اینکه تلاش این فرد برای حل مشکلات فیمابین آمریکا و شوروی، و همچنین انحلال سازمان سیا، به ترور او انجامید. پس از آن سلطه عوامل ملکه انگلیس بر سازمان CIA و FBI و دیگر ارکان آمریکا کامل شد و هردو جناح نئوکان و جناح چپ عملاً سرسپرده ملکه بودند.

دلیل اینکه با پیروزی ترامپ در انتخابات، جناح چپ انگشت اتهام را به طرف روسیه گرفته، همین سابقه تاریخی است. چون میدانند پوتین قصد احیای امپراطوری روم شرقی و کلیسای ارتدکس را دارد و این چیزی نیست که ملکه انگلیس تحمل کند. مهم‌ترین کاری که پوتین برای تضعیف بریتانیا میتواند انجام دهد، همان کاری است که تزارهای قبلی کرده اند و آن کمک به جریان‌های استقلال طلب جمهوری‌خواه در آمریکا و حذف عوامل ملکه از نیروهای نظامی و اطلاعاتی این کشور است؛ تا با این ترفند توان ملکه در استفاده از این ماشین جنگی محدود شود.

اما این به این معنی نیست که روسیه با بکارگیری چند هکر بتواند نتیجه انتخابات الکترونیک را تغییر دهد.

قاعدتاً کمک‌های روسیه باید خیلی زیرکانه‌تر و حرفه‌ای‌تر انجام شود. بنابراین احتمال اینکه یک هیئت تحقیق و تفحص بتواند به مدارکی محکمه‌پسند دست یابد که نقش دولت روسیه در انتخابات را ثابت کند و از این طریق بتوان ترامپ را برکنار کرد، حدود صفر است.

پس تحقیقات مولر دنبال پیدا کردن چه چیزی است؟

ترامپ خود Jeff Sesions را به عنوان Attorney General، یا دادستان کل، منصوب کرده است و این فرد Robert Mueller را به عنوان مسئول تحقیقات درباره پرونده دخالت روسیه در انتخابات برگزیده است. بنابراین اگر این افراد به مقامات ارشد و جناح خود خیانت کرده باشند، ترامپ زمان کافی داشته که آن‌ها را برکنار کند. این نکته‌ای است که از دید اکثر تحلیل‌گران سیاسی، حتی سیاسیون آمریکایی که بعضا کرسی استادی در دانشگاه را نیز دارند، مخفی مانده است.

واقعیت این است که وابستگان به جناح چپ معاملات زیادی با روسیه کرده‌اند که در صورت افشا شدن میتواند زندگی سیاسی آن‌ها را خاتمه دهد و یا آن‌ها را به زندان و یا پای چوبه دار بفرستد. فقط به عنوان نمونه هیلاری کلینتون در ازای دریافت حدود ۱۴۵ میلیون دلار رشوه کاری کرد که روسیه بتواند ۲۰٪ کل سهام معادن اورانیوم آمریکا را تصاحب کند. حجم این رشوه‌ها به‌قدری است که افشای آن میتواند جناح چپ را کلاً فلج کند. [1]

اما تا مدتی پیش جامعه آمریکا از نظر روانی آماده پذیرش این وضعیت نبود که بخش عمده‌ای از جناح‌های سیاسی کشور به خاطر چنین دلایلی محاکمه و از صحنه سیاسی حذف شوند. اگر چنین مدارکی قبل از این رو میشد، تصور مردم این بود که این یک بازی سیاسی بیش نیست و هزینه محاکمه و حذف جناح چپ خیلی بالا میرفت.

با قطعیت نمیتوانم چنین ادعایی داشته باشم، اما به نظر میرسد مهندسی روانی تیم ترامپ این بود که مدیریت تیم تحقیق درباره دخالت روسیه در انتخابات را به کسی بدهند که کل جریان را هدایت شده پیش ببرد. ظاهراً آنچه آن‌ها دنبال آن هستند این است که اصل مفهوم دخالت روسیه در انتخابات، و اینکه باید کاری برای آن انجام شود را در ذهن مردم جا بیاندازند. در مرحله بعد شواهدی رو خواهد شد که نشان میدهد بسیاری از سیاسیون جناح چپ با روسیه معاملات پنهان داشته‌اند و روسیه در‌واقع خواستار به قدرت رسیدن آن جناح بوده است. با این کار هم ترامپ تبرئه شده، و هم جامعه آمریکا از نظر روانی برای محاکمه و حذف جناح چپ آماده میشود.

مولر در تحقیقات خود سعی کرده چنین وانمود کند که بیرحم و مستقل است و از محکوم کردن ترامپ هراسی ندارد و از میدان به در نمیرود. اما تا کنون اتهام محکمه‌پسندی به اشخاص مهم وارد نشده و فقط ۱۲ نفر روسی را متهم کرده است که اولاً قابل محاکمه و دستگیری نیستند و دوماً بر اساس شواهد ارائه شده، دادگاه نمیتواند آن‌ها را محکوم کند و یا ترامپ را از پست ریاست جمهوری خلع کند.

نتیجه کار تحقیقات مولر این شده که در حال حاضر بطور میانگین ۶۰٪ مردم آمریکا معتقد هستند که دخالت روسیه در انتخابات امری واقعی است؛ و ۸۵٪ دموکراتها و ۴۶٪ جمهوری‌خواهان چنین باوری دارند؛ [2] در حالی که هیچ شاهد معتبری برای آن نمیشود پیدا کرد. لذا مردم از نظر روانی به حالت معروف به cognitive dissonance رسیده‌اند. این حالت وقتی رخ میدهد که بین باورها و شواهد دنیای واقعی تعارض ایجاد می‌شود و انسان نمیتواند بین این دو صلح برقرار کند. به همین دلیل در حال حاضر فقط 1% جامعه نگرانی خود درباره دخالت روسیه در انتخابات را اعلام کرده‌اند. [3] بقیه افراد نمیتوانند مشکل تعارض شواهد با باورهای خود را حل کنند و سعی میکنند که مطلب را از ذهن خود خارج کنند. اما زمانی که مدارک محکمه‌پسندی از رشوه گرفتن و تبانی اعضای جناح چپ با روسیه پخش شود، مردم برای خلاص شدن از شر این تعارض فکری، راحت‌تر این مطلب را قبول میکنند و حذف اعضای سرشناس جناح چپ کم‌هزینه‌تر خواهد بود.

نقش روسیه در این جریان

ظاهرا روسیه هم با چنین چیزی همسو است و میخواهد مدارکی را در اختیار ترامپ بگذارد که محکمه پسند باشد. در ازای این کار هم ترامپ وعده لغو کردن تحریمها و همکاری‌های استراتژیک بیشتر را به آن‌ها داده است.

انتخابات میان دوره‌ای ماه نوامبر

پیروزی جمهوری‌خواهان سنتی در انتخابات ماه نوامبر برای آن‌ها حیاتی است. چون اکثریت یافتن دموکراتها و نئوکان‌های همسو با جناح چپ، عملاً به رأی عدم کفایت سیاسی ترامپ منجر میشود. ترامپ میداند که کینه جناح چپ به حدی است که اگر فرصت یابند، با او معامله‌ای بدتر از قذافی خواهند کرد.

به علاوه میزان باور عمومی درباره دخالت روسیه در انتخابات به حد قابل قبولی رسیده است. بنابراین انتظارم این است که در پی تحقیقات مولر، قبل از انتخابات میان‌دوره‌ای، حجم قابل توجهی از مدارک محکمه‌پسند روابط عوامل جناح چپ با روسیه افشا شود.

چه جریانی از ترامپ حمایت میکند؟

در مقابل Deep State که عوامل جناح چپ و در‌واقع عوامل ملکه انگلیس، در سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی هستند، گروه دیگری وجود دارد که معروف به Invisible State‌ یا «دولت پنهان» هستند. اعضای این گروه تماماً از افراد نظامی هستند. معروف است که هنری کیسینجر در سال ۱۹۷۲ برای تقویت این گروه و مدیریت بهتر آن‌ها اداره‌ای را در وزارت دفاع به نام Office of Net Assessment (ONA) راه انداخت و این اداره از آن زمان جلوی بسیاری از فعالیتهای Deep State را گرفته است.

دونالد ترامپ قبل از انتخابات یک چهره سرشناس سیاسی نبود و در املاک و مستغلات سرمایه‌گذاری میکرد و به دلیل شوی تلویزیونی خود معروف بود. انتخاب این فرد برای تصدی ریاست‌جمهور توسط کیسینجر فقط به این دلیل بود که بین مردم شهرتی داشت. صحنه‌گردانی پیروزی او در انتخابات، در شرایطی که هیلاری کلینتون به پیروزی خود اطمینان داشت، کاری نبود که از خود ترامپ ساخته باشد. مثلاً درست یک هفته قبل از انتخابات James Comey رئیس FBI تحقیقاتی را درباره کلینتون شروع کرد که عملاً آرا زیادی را از او گرفت و به شکستش منتهی شد. برنامه‌ریزی چنین کاری قطعاً در توان یک دلال معاملات املاک نیست.[4]

ادعای وابستگان به دولت پنهان این است که آن‌ها اطلاعات کاملی از اعضای Deep State دارند و تمام تحرکات‌شان را رصد میکنند. اما ترجیح میدهند که قبل از قلع و قمع کامل این گروه، یک عملیات مهندسی روانی انجام دهند تا جامعه راحت‌تر بتواند حذف این عوامل را بپذیرد و کشور درگیر جنگ داخلی و اغتشاش نشود. آن‌ها ادعا میکنند که در صورت لزوم توان آن را دارند که در یک شب تمام Deep State را دستگیر کرده و نابود کنند.

شخصاً چنین ادعایی را باور نمیکنم. چون عوامل انگلیس، تا اینجا سه رئیس‌جمهور فوق‌الذکر را، که برای رفع سلطه ملکه انگلیس بر کشورشان تلاش کرده‌اند، ترور کرده‌اند. دولت پنهان نیز در ۵۰ سال گذشته منفعلانه عمل کرده و دلیل اینکه اکنون فعالتر شده‌اند این است که یافته‌اند که ادامه روند جاری به فروپاشی اقتصادی و تجزیه آمریکا منجر میشود. قاعدتاً جناح چپ و Deep State نیز باید برگ‌های برنده‌ای را برای خود کنار گذاشته باشند. یکی از این برگهای برنده این است که توسط عوامل خود در نیروهای نظامی آمریکایی، و یا نیروهای نظامی دیگر کشورها، در نقاط مختلف دنیا درگیری ایجاد کنند و یا عملیات False Flag انجام دهند تا دولت آمریکا چاره‌ای جز این نداشته باشد که گرفتار درگیری شود. چند روز پیش در مقاله‌ای تحت عنوان «دلیل آماده‌باش جنگی اخیر نیروهای روسیه» نوشته بودم که عوامل جناح چپ در نیروی دریایی قصد دارند با نیروهای چینی درگیر شوند تا با این کار هم شانس جمهوری‌خواهان در انتخابات میان‌دوره‌ای را کم کنند و هم جلوی اخراج و محاکمه خود را بگیرند. تحرک اخیر برای راه‌اندازی یک False Flag حمله شیمیایی در سوریه و متعاقب آن حمله به مواضع دولت سوریه و درگیر شدن با روسیه، قاعدتاً نباید به نفع ترامپ باشد. برای روشن شدن نقش جان بولتون در این قضیه نیز باید منتظر خبرهای بعدی باشیم. چون او که منصوب ترامپ و رئیس شورای امنیت آمریکا است، قاعدتاً باید همسو با Deep State عمل نکند.

جمع‌بندی

برای ایران و در کل جهان اسلام هیچ فرقی ندارد که کدام جناح در آمریکا برنده نهایی باشد. البته افکار شیطانی و پرستش بَعَل و قربانی کودکان در جناح وابسته به ملکه به شدت رایج است و به چیزی کمتر از محو توحید رضایت نخواهند داد. جناح راست هم تحت سلطه صهیونیست‌هایی امثال کیسینجر و نتانیاهو است که میدانند یهودی‌ها برای ملکه انگلیس حکم یک کرم سر قلاب را دارند تا با آن جهان اسلام را به دام اندازند و از بین ببرند. جناح راست هرچند برای حفظ آمریکا به عنوان یک دولت-ملت مفید است، کینه سختی از اسلام و علی‌الخصوص ایران به دل گرفته و ایران و اسلام را مسبب تمام عقب‌نشینی‌های خود در چند دهه اخیر میداند. بنابراین به چیزی کمتر از تجزیه ایران و کاهش شدید جمعیت آن رضایت نخواهد داد.

[1] Obama-era Russian Uranium One deal: What to know http://www.foxnews.com/politics/2018/02/08/obama-era-russian-uranium-one-deal-what-to-know.html

[2] Poll: 60 percent of Americans say Russia meddled in 2016 election https://www.politico.com/story/2018/07/18/poll-russia-meddling-election-mueller-investigation-730529

[3] Poll: Americans Don’t Give A Hoot About So-Called Russian Collusion http://thefederalist.com/2018/07/20/poll-americans-dont-give-hoot-called-russian-collusion/

[4] The Unmaking of the President 2016: How FBI Director James Comey Cost Hillary Clinton the Presidency https://www.amazon.com/Unmaking-President-2016-Director-Presidency/dp/1501177729