باسمه تعالی

چندی پیش مقاله ای درباره شبهاتی که کتاب نقد قرآن، نوشته نویسنده ای با اسم مستعار دکتر سها، مطرح کرده نوشته بودم. ظاهرا این کتاب باعث سئوالات فراوانی شده که به نوبه خود سعی خواهم کرد جواب بعضی از آنها را ارائه کنم. یکی از این سئوالات این است که چرا در قرآن مسئله گردش زمین به دور خورشید ذکر نشده است؟ و این عدم ذکر را نشانه عدم اطلاع رسول الله از این امر دانسته اند.

در آن مقاله قبلی آورده بودم که یکی از شگردهای این کتابهای شبهه کم مایه این است که چنین وانمود کنند که انگار مردم قدیم هیچ بهره ای از دانش نداشتند و بنابراین هر آنچه که در کتابهای قدیم یافت میشود مشتی خرافات است. چنین تصوری قطعا درست نیست و در هر دوره زمانی دانشمندان بزرگی وجود داشته اند. در مورد شناخت بشر از منظومه شمسی هم مستندات بسیاری وجود دارد که ثابت میکند که حداقل هزاران سال است که مسئله کروی بودن زمین و نحوه حرکت سیارات منظومه شمسی برای دانشمندان شناخته شده بوده است. در مقاله دیگری درباره واحدهای اندازه گیری فوت و مایل نوشته بودم که حتی سازندگان اهرام مصر از کروی بودن زمین و ابعاد خورشید و فواصل نجومی دقیقا اطلاع داشتند. بنابراین اگر مطابق آنچه که در این شبهات ادعا میشود، قرآن چنین بیان کرده بود که زمین ثابت است و خورشید به دور زمین میگردد، قطعا دانشمندان هم عصر قرآن به آن اعتراض میکردند.

قرآن در مورد حرکت خورشید و زمین چه گفته؟

در قرآن هیچ کجا پیدا نمیکنید که گفته باشد خورشید به دور زمین و یا زمین به دور خورشید میگردد. بلکه در چند جا گفته که هر کدام اینها در مسیری تعیین شده حرکت میکنند. مثلا آیه 33 سوره انبیاء چنین است:

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ

یعنی اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هر یک در مداری شناور است.

اگر عالمانه بخواهیم حرف بزنیم، چه باید بگوییم؟

اگر بخواهیم از نظر علمی این مطلب را درست تشریح کنیم، باید بگوییم که هر کدام این اجرام یک مسیر حداقل 3 بعدی را در فضا دنبال میکنند. خورشید هم ساکن نیست و مسیر حرکتش را هم حتی نمیشود یک خط ثابت فرض کرد. اینکه واقعا مسیر حرکت خورشید نسبت به سیارات نزدیک، و حرکت مجموعه این سیارات در کهکشان راه شیری، و همچنین حرکت کهکشان نسبت به کهکشان های مجاور چیست، برای ما قابل تحقیق نیست. لذا بشر سعی میکند مطلب را از دید کاربرد عملی که برای او دارد، مدل سازی کند. مدل سازی هم یعنی صرفنظر از این که حقیقت یک پدیده چیست، مسئله را به نحوی ساده کنیم که در کاربردهای عملی بتوانیم رفتار آن پدیده را پیش بینی کنیم.

در مدل سازی حرکت پیچیده 3 بعدی زمین و خورشید، هم میتوانیم زمین را ثابت فرض کنیم و مدل ریاضی از حرکت خورشید بدست آوریم؛ و هم میتوانیم خورشید را ثابت فرض کنیم و معادله دوران زمین به دور خورشید در یک مدار حلقوی را بدست آوریم. البته به این دلیل که معادله دوم خیلی ساده تر است، همه ترجیح میدهند که در مدل سازی خورشید را ثابت فرض کنند. علم تجربی اساسا توان شناخت حقیقت پدیده ها را ندارد و تنها چیزی که میتوان روی آن فکر کرد، بدست آوردن مدلهایی است که بتوان با استفاده آن، رفتار پدیده های فیزیکی را پیش بینی کرد. متاسفانه کسانی که آشنایی کافی با علم ندارند، تفاوت بین حقایق علمی و مدلهای کاربردی را تشخیص نمیدهند و این دو را یکی فرض میکنند.

به عنوان نمونه مسئله جاذبه زمین فقط یک تئوری است که به منظور ارائه یک مدل کاربردی مطرح شده است و قبل از آن هم تئوریهای دیگری مطرح شده بود. هنوز بعد از 300 سال مطرح شدن این تئوری، نمیشود ادعا کرد که ساز وکار جاذبه برای بشر شناخته شده است. بعضی ها ادعا میکنند که امواج جاذبه را پیدا کرده اند و حتی دستگاه های زیادی برای آشکارسازی این امواج ساخته شده است. اما هنوز کسی نمیداند که آیا چیزی به نام امواج جاذبه وجود دارد یا نه. یا اساسا نیرویی به نام جاذبه وجود دارد یا نه. مدل جاذبه از آن جهت که حل مسائل مهندسی را ساده میکند، کاربرد زیادی دارد. اما در بین عوام چنین وانمود میشود که جاذبه یک حقیقتی است که تا 300 سال پیش شناخته نشده بود. انگار که مردم عالم تا قبل از نیوتون هیچوقت ندیده بودند که سیبی از درخت بیافتد و هیچوقت فکر نکرده بودند که چرا سیب به جای اینکه به طرف آسمان برود، به طرف زمین می آید.

این ضعف عوام در فرق گذاشتن بین حقیقت پدیده ها و مدل های کاربردی که برای پیش بینی رفتار آنها ارائه میشود، معمولا دستمایه سوء استفاده سوداگرانی مانند دکتر سها قرار میگیرد و چنین وانمود میکنند که چون قرآن حرفی از جاذبه نزده و یا مدل گردش زمین به دور خورشید را تایید نکرده، پس ایراد دارد.

اگر قرآن چنین مدل هایی را به عنوان حقایق علمی بیان کرده بود، آنوقت ایراد داشت.

دلیل آن هم این است که این مدل های کاربردی در طول زمان دستخوش تحول میشوند. همانطور که مدل جاذبه جایگزین مدلهای قبلی شد، احتمال زیادی دارد که در دهه ها و یا صده های آینده مدل های گویاتری به جای تئوری جاذبه مطرح شوند. همانطور که در دوره معاصر مردم به مدل هایی که قدیمی ترها در مورد علت جذب اشیاء به طرف زمین داشتند، با دیده تمسخر نگاه میکنند، آیندگان نیز شاید به مردم این دوره بخندند که چطور نیرویی فرضی به نام جاذبه را تصور میکردند.

در مورد حرکت زمین به دور خورشید هم همین مطلب صادق است. برای اهل علم واضح است که فرض ثابت بودن خورشید و چرخش زمین به دور آن، فقط یک مدل کاربردی است و حرکت پیچیده 3 بعدی هر کدام از این اجرام در فضا برای ما قابل تحلیل نیست. ما فقط میتوانیم حرکت اجرام آسمانی نسبت به هم را مشاهده کنیم و خبری از نحوه حرکت مستقل آنها نداریم. اگر قرآن به عنوان کلام خالق، مدلهای بشری را، به عنوان حقیقت علمی و نه به عنوان محاوره ای حرف زدن، بیان کرده بود، دیگر نمیتوانست به عنوان کلام خالق شناخته شود.

محاوره ای حرف زدن یعنی چه؟

برای اهل علم واضح است که وقتی از چرخش زمین به دور خورشید حرف میزنیم، داریم محاوره ای صحبت میکنیم. محاوره ای حرف زدن یعنی اینکه هم گوینده و هم شنونده بر این مطلب واقف هستند که صحبت آنها درباره جنبه های کاربردی یک پدیده است و قصد ارائه تحلیل علمی را ندارند. مثلا وقتی میگوئیم که خورشید طلوع کرد، همه میدانند که نسبت دادن طلوع به خورشید درست نیست و این زمین است که در حال چرخش به دور خود است. حتی در مجامع علمی اگر یک دانشمند حرف از طلوع و غروب خورشید بزند، کسی به او اعتراض نمیکند که چرا این فعل را به خورشید نسبت میدهد. چون همه واقفند که این نوع حرف زدن محاوره ای است و قصد این است که نتیجه عملی و کاربردی یک رخداد را گزارش کنند.

جمع بندی

اینکه قرآن چنین بیان کرده که اجرام آسمانی هر کدام در مسیری شناور هستند، تنها توضیحی است که هیچگاه در گذر زمان کهنه نخواهد شد و در آینده هم کسی نمیتواند به آن ایراد بگیرد. همین مطلب که قرآن از مدل های ذهنی بشر برای تشریح حقایق علمی استفاده نکرده، خود به تنهایی برای اثبات وحی بودن آن کافی است.