باسمه تعالی

درباره مفاهیم صبر و شکر حرف زیاد زده شده و این حرفها به گوش خیلی ها آشنا است. در این وبلاگ نیز این مطلب مفصلا بحث شده است. اما توان بکارگیری این مفاهیم به سادگی دانستن آن نیست و معمولا آدم باید یک الگوی عملی داشته باشد تا چگونه صبر و شکر کردن را به آدم یاد بدهد.

هر کسی که عمری از او گذشته باشد، میداند که دور گردون همیشه بر مراد ما نمیگردد و شرایط روزگار اوج و حضیض دارد. حافظ این مطلب را به خوبی به زبان شعر بیان کرده است:

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

....

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

مشهور است که روزی تیمور در یکی از جنگ ها شکست سختی خورد و برای گریز از دشمن مجبور شد در خرابه ای پنهان شود. در این میان مورچه ای توجهش را جلب کرد که دانه ای بزرگتر از قد و قامت خود را به بالای دیوار میخواست حمل کند و هر بار در اواسط راه به زمین سقوط می کرد. بعد از دهها بار تلاش بالاخره توانست به بالای دیوار صعود کند. تیمور با خود اندیشید که چرا من از این مورچه کمترباشم؟ لذا دوباره لشکر شکست خورده خود را جمع کرد و تلاش بسیار کرد تا بتواند در جنگ پیروز شود. اگر چه تیمور هدف والایی نداشت، ولی درس صبر ومقاومت را از مورچه ای گرفت و توانست با بکار بستن آن به هدف خود برسد.

در خلقت مثال های فراوانی میشود پیدا کرد که به مراتب استقامت و پایداری آنها از مورچه ها بیشتر است و بعضا روش های پیچیده و فناوری های شگفتی را بکار میگیرند. نمونه ای که در ویدیو کلیپ ضمیمه نشان داده شده، ماهی Lung Fish است که در آفریقا و علی الخصوص در آفریقای جنوبی میشود آنرا یافت. در آن مناطق آفریقا به کرات اتفاق می افتد که برای ماهها هیچ بارانی نبارد و لذا رودخانه هایی که این ماهی در آن زندگی میکند، خشک شوند. در مواقع خشکسالی هم ممکن است که سالها کلا باران نیاید. بنابراین فکر نمیکنم هر کدام از ما اگر قرار بود ماهی باشیم، هوس زندگی در چنین منطقه ای را داشته باشیم.

اما این ماهی هنگامی که بستر رودخانه شروع به خشک شدن میکند، در گل فرو میرود و تمام بدن خود را با اخلاطی که تولید میکند میپوشاند و درون بدن خود را با گل پر میکند. به این ترتیب هم پوست خود و هم بافت های درونی بدن را از صدمه حفظ میکند و با پایین آوردن متابولیسم بدن به یک شصتم و مصرف عضلات به عنوان غذا میتواند حتی تا 4 سال درون گل زنده بماند. وقتی که مجددا باران ببارد و گل های اطرافش تر شود، از جای خود حرکت کرده و خود را به آب میرساند و زندگی عادی خود را از سر میگیرد.

سخت ترین شرایط سختی که ما آدمها با آن روبرو هستیم، اصلا قابل قیاس با چنین شرایطی نیست. پس چرا این قدر زود از زندگی ناامید میشویم و خود را میبازیم؟