باسمه تعالی

مطلب اول

کسانی که با اینترنت آشنایی کافی داشته باشند، می دانند که هزاران سایت بر ضد اسلام تبلیغ می کنند و توهین به رسول الله یکی از اصلی ترین سوژه های آنها است. شخصا با اینکه در این باره جستجو نمی کنم، ولی روزانه به یکی دوتا از این قبیل ویدئو کلیپ ها برخورد می کنم.

در مورد اینکه توهین غلط است و علی الخصوص رسول الله نباید سوژه چنین اعمال سخیفی باشد، شکی نیست. اما در مورد این فیلم اخیر، ماجرا از این قرار است که رسانه های غربی تعمدا به تحریک احساسات مسلمانان پرداختند و متاسفانه هم مردم عادی و هم رهبران جوامع اسلامی کم و بیش گرفتار دام آنها شدند. غربیها با این کار چند هدف داشتند:

اولا هدف اصلی تظاهراتی که در مصر وتونس و لیبی و دیگر کشورها، توسط مسلمانان و عمدتا گروه های سلفی برنامه ریزی شده بود، سانسور شد و موفق شدند اعتراض بر علیه سیاست های امپریالیستی آمریکا را به اعتراض بر علیه یک فیلم بی ارزش تبدیل کنند. با این کار افکار عمومی غربی ها به جای اینکه بر علیه رهبران خودشان بسیج شود که دست از کشتار در کشورهای اسلامی بردارند، به این سمت سوق داده شد که آماده جنگی مذهبی بشوند.

دوما با دادن اطلاعات محل اقامت سفیر خودشان و یا احیانا راهنمایی سازمان های جاسوسی خود، حمله به سفارت خود در لیبی را سازمان دادند تا بهانه ای برای لشکر کشی و فرستادن نیرو و گشت هواپیماهای بدون سرنشین خود بر فراز آسمان آن کشورها شوند.

سوما گروه های سلفی با سازمان دهی هماهنگ، چنین حرکت هایی را انجام دادند تا خود را به عنوان نماینده اسلام معرفی کنند و جوانان انقلابی و حق جو زیر پرچم آنها جمع شوند. با این کار زمینه ایجاد جنگ مذهبی تمام عیار بین جهان اسلام و غرب را فراهم کنند که البته هم غیر لازم است و هم طرحی شیطانی است.

پس از مشاهده این همه عکس العمل تند مسلمین، نشریه فرانسوی تصمیم می گیرد که کاریکاتورهای رسول الله را دوباره چاپ کند. قاعدتا باید این قدر هوشیار باشند که بدانند که این کار در این شرایط عاقلانه نیست. از طرفی دیگر تصور اینکه در غرب یک نشریه بدون هماهنگی دولت و حمایت گروه های پشت پرده قدرت، بتواند هر آنچه که دوست دارد را چاپ کند، تصوری کودکانه است. اما دلیل اصلی این کار آنها، این بود که بهانه ای بیابند که بتوانند بی سرو صدا سفارتخانه های خود را در 20 کشور ببندند و اتباع خود را جمع آوری کنند، و برای جنگی قریب الوقوع آماده شوند. بعدا هم با بستن در یک نشریه و یا حتی قتل یکی از کارکنان آنها ماجرا را خاتمه می دهند.

خبرگزاری پرس تی وی مقاله ای از Wayne Madsen را منتشر کرد که در آن بیان شده بود که دلیل اصلی این تظاهرات و تحریک احساسات، اعمال فشار بیشتر بر اوباما است که از ترس خطر حذف شدن در انتخابات، از حمله اسرائیل به ایران پشتیبانی کرده و در راه اندازی جنگ تعجیل کند.

مطلب دوم

در آمریکا مجری یکی از رادیو های مسیحی ادعا می کند که همفکران او در دولت مدارکی را به او نشان دادند که حاکی از آن است که قرار است در آمریکا پس از شروع جنگ، در سیستم توزیع غذا اخلال شود و خواربار فقط به کسانی توزیع شود که سلاح های شخصی خود را تحویل دهند. با این کار بناست که صدها میلیون سلاح در دسترس مردم جمع آوری شود.

از طرفی دیگر در شش ماه اخیر حدود 1200 میلیون گلوله توسط سازمان های انتظامی آمریکا خریداری شده است. بیشتر این گلوله ها، سر خالی یا Hollow Point Bullet هستند که در اکثر ارتش های جهان استفاده از آنها غیرقانونی است. دلیل آن هم این است که سر گلوله سرخالی هنگام برخورد با بدن، باز میشود و امعا و احشا را پاره پاره می کند و عملا شانس بهبود را از مجروح می گیرد. در حالی که گلوله های جنگی عادی فقط سوراخی ایجاد می کند و بافت های بدن مجروح پس از اصابت گلوله قابل جراحی و ترمیم است. فقط اداره امنیت داخلی یا DHS حدود 450 میلیون از این گلوله ها را یکجا سفارش داده است. معلوم نیست دولت آمریکا انتظار چه شورش داخلی را می کشد که این تعداد گلوله فقط برای مصرف داخلی خود سفارش داده است. این آمار را با آمار مصرف گلوله آلمان در سال 2011 باید مقایسه کرد که در یک سال فقط 85 گلوله توسط نیروهای انتظامی آن شلیک شده و نتیجه آن 15 زخمی و 6 کشته بوده است.

مطلب سوم

شروع سال جدید یهودی، Rosh HaShana در امسال روز 17 سپتامبر بود. بنا به اعتقاد یهودی ها، قضا و قدر کل سال در این روز نوشته میشود. ولی ده روز فرصت است تا در آن به جبران پرداخت و با پایان 10 روز، در روز یوم کیپور یا روزکفاره، قضا وقدر مهر و امضا شده و دیگر قابل تغییر نیست. لذا یهودیها این 10 روز را، روزهای ترس نام گذاشته اند. احتمالا یهودی ها ترجیح میدهند که جنگ را با پایان یوم کیپور شروع کنند. از نظر تاریخی هم این روز برای آنها شگون داشته است. به عنوان نمونه جنگ سال 1973 مصر و سوریه در این روز شروع شد ودر نهایت به نفع اسرائیل پایان گرفت.

مطلب چهارم

دلایل زیادی برای حفظ نیروهای آمریکایی در افغانستان وجود دارد. اولا اگر جنگ با ایران شروع شد، میتوان از آن پایگاه ها برای حمله به ایران استفاده کرد. دوما اشغال افغانستان به آنها کمک میکند دسترسی زمینی چین را به نفت خاورمیانه و همچنین بازار خاورمیانه، اروپا و حتی آسیای میانه محدود کنند. سوما حفظ افغانستان به آنها کمک می کند که بتوانند پاکستان را هم به عنوان متحد سنتی چین و هم به عنوان تنها کشور اتمی اسلامی، از بین ببرند و تجزیه کنند. چند ماه پیش نیز کنگره آمریکا خواستار جدایی بلوچستان از پاکستان شد. آنچه از شواهد و قرائن بر می آید، این است که اگر حمله به ایران انجام شود، آمریکا اولین کاری که خواهد کرد، این است که در پس گرد و غبار این جنگ، کنترل سلاح های اتمی پاکستان را در اختیار بگیرد و فروپاشی و تجزیه پاکستان را تحقق بخشد. بنابراین رخداد چنین جنگی حساسیت چین را هم برخواهد انگیخت و احتمالا دامنه جنگ محدود به خاورمیانه نخواهد بود.

مطلب پنجم

مطلبی که سالهاست خبر آن در دسترس همه بوده، ولی هیچ انعکاسی از آن در رسانه های ایران ندیدم، داستان شهرهای خالی یا Ghost Town های چین است. در سالهای اخیر چین دست به ساختن شهرهایی در نقاط دور از شهرهای کنونی زده و بعضا شهرهایی با ظرفیت یک میلیون سکنه با تمام امکانات ساخته و آن را برای 5 یا 6 سال بدون سکنه رها کرده است. بعضی از این شهرها در شمال چین و نزدیک مغولستان ساخته شده است. حتی اخیرا شهری نیم میلیون نفری را در آنگولا ساخته و بدون سکنه رها کرده است. احتمالا شنیده اید که ایران سالها بود که به دنبال تغییر پایتخت و ساخت پایتختی جدید بود که مرکز سیاسی را به آنجا منتقل کنند. اما این کار آن قدر پرهزینه بود که پیگیری نشد. حال چطور چین توانسته تعداد زیادی شهر را با تمام تجهیزات بسازد، تعجب انگیز است.

دلیل ساخت این شهرها را ژنرالی چینی به نام Gen Zhu در سال 2005 چنین بیان کرده که چین احتمال برخوردی اتمی با آمریکا را داده و در چنین حالتی احتمال از بین رفتن مراکز شهری کنونی را میدهد. البته چین هم صدها شهر آمریکا را نابود خواهد کرد. ساخت این شهرها به این دلیل است که با از بین رفتن کلان شهرهای کنونی، شهرهایی جدید که از تشعشعات اتمی به دور هستند، قبلا برای انتقال بازماندگان و ادامه زندگی آماده شده باشند. تا اینجای مطلب قابل قبول است، اما اینکه چین با آلودگی اتمی سرزمین مادری خود، برای انتقال بخشی از جمعیتش به آنگولا نیز برنامه ریزی کرده باشد، قابل توجه است.

Open Article with Its Comments