باسمه تعالی

چند روز پیش در خبرها خواندم که رحیم مشایی در سخنرانی خود چنین ادعا کرده بود:

در کمتر از صدسال آینده با انسان هایی زندگی می کنیم که ساخته خود ما هستند. انسان هایی دقیقا مثل ما که با آنها انس می گیریم و زندگی می کنیم و بدون تردید این آینده قطعی بشر است.

از خود پرسیدم چرا خدا به انسان و خلق او افتخار می کند و پس از اندیشه بسیار به این نتیجه رسیدم که خداوند به خلق موجودی فکر کرد و انجام داد که مثل هیچ کس نبود و مثل خودش بود در واقع خدا با خلقت انسان خدا آفرید.

این حرف من نیست که باز بگویند که مشایی از این حرف ها زده است؛ این حرف مکاتب دینی ما است که می فرمایند بنده من طوری رفتار کن که خدا صفت شوی.

شاید از نظر کسانی که دستی در علم و فن دارند، پوچی این حرفها بدیهی به نظر بیاید، اما شخصا نگران این هستم که چنین حرفهایی از نظر جوانترها و کسانی که به علم و تکنولوژی علاقه مند هستند، ولی فرصت تعمق در آن را نداشته اند، به عنوان حرف کارشناسی، قابل توجه تلقی شود.

مرور سئوال های علمی بی جواب را از آن جهت مفید می دانم که اولا به انسان حدود دانش بشری را گوشزد می کند؛ و دوما پیچیدگی های دنیایی که در آن زندگی می کنیم را یادآور میشود. لذا بر آن شدم که چند سئوالی که علم بشر در حال حاضر قادر به یافتن جواب برای آن نیست را مرور کنم تا ارزیابی درست تری از حدود واقعی علم بشر و توانایی های او داشته باشیم. قبلا نیز در چند مقاله با عنوان های می دانید چرا یخ لیز است؟  و می دانید دوچرخه چطور کار می کند؟ همین مطلب را دنبال کرده بودم. اگر بشر که دویست سال است از دوچرخه استفاده میکند، هنوز ساز و کار تعادل آنرا نمیتواند به درستی تحلیل کند، چطور میتواند به خلق موجودی مانند خود بپردازد.

شخصا  بارها با این مطلب برخورد کرده ام که فردی در مجامع دانشگاهی، ادعاهای بزرگی می کند و ادعاهای او دستمایه تبلیغات رسانه های غربی قرار میگیرد تا عظمت و شکوه تمدن غرب را به رخ دیگران بکشند. اما پس از مدتی معلوم میشود که فرد مدعی، استاد دانشگاهی بوده که قصد داشته بودجه تحقیقات خود را با این تبلیغات تامین کند و یا کرسی در خطر خود را حفظ کند.

افرادی که به میانسالی رسیده اند، حتما در طول عمر خود بارها اخباری درباره پیدا کردن روش درمان سرطان که قادر است در زمانی کوتاه مشکل سرطان را برای همیشه حل کند، شنیده اند. شخصا موارد زیادی از این قبیل خبرها را به خاطر دارم. اما هنوز سرطان به عنوان یکی از جدی ترین عوامل مرگ و میر شناخته میشود و در بین علما فن بر سر منشا آن اختلاف است. بعضی ها عامل سرطان را ویروس دانسته و بعضی دیگر معتقدند که رشد قارچ ها در داخل بدن موجب سرطان میشود. دیگرانی هم هستند که عامل آن را اختلال در تکثیر سلولی میدانند. بهر حال بشر هنوز تا شناخت عامل سرطان و اجماع بر روی آن فاصله بسیار دارد.

تا اینجا بحث ما فقط درباره جسم بشر است، و ادعای تمام مدعیان علم و تکنولوژی نیز درباره کپی برداری از بشر، محدود به جسم میشود و هیچ کس هنوز وارد مبحث شناخت روح نشده است، چه برسد به اینکه هوس دستکاری در آن را داشته باشد. در قرآن درباره روح می فرماید که اساسا روح از عالم خلق نیست و بواسطه امر الهی ایجاد شده است. یعنی اساسا با دستکاری در طبیعت، امکان خلق روح وجود ندارد. همچنین قرآن بضاعت بسیار اندک علمی بشر را یادآوری کرده تا به تصور اینجانب، وقت خود را صرف چیزهای دست نیافتنی نکند.

سوره اسراء آیه 85:

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

معنی:از تو درباره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندکی به شما نداده اند.

اما حدیثی که ایشان نقل کرده، حدیثی قدسی است بدین مضمون: عبدی اطعنی حتی اجعلک مَثَلی. یعنی بنده من مرا اطاعت کن تا تو را مثال خود قرار دهم. بین مثال و مِثل تفاوت بسیار است. در سوره شورا آیه 11 رب جلیل می فرماید:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

یعنی هیچ چیزی مثل او نیست و نخواهد بود و او سمیع و بصیر است. یعنی از آن حدیث حتی به فرض اثبات سند حدیث و اعتبار آن، نمیشود چنین استنتاج کرد که انسان میتواند خداگونه شود و یا خدا با خلقت انسان، خدا خلق کرده است.

آوردن مَثل برای این است که مخاطب پی به ممثّل ببرد. تمثيل حداقل دو فايده را به همراه دارد يكي براي آن است كه آن مطالب بلند را پايين بياورند و به حس نزديك‌تر كنند تا در دسترس متوسط مخاطبان قرار بگيرد و آنها بفهمند. فايده ديگر آن است كه همين مَثلي كه از بالا به پايين آمده به عنوان يك حبل متين در دسترس ديگران باشد و به صورت نردبان براي مخاطبان خاص باشد تا آنها همين مَثل را بگيرند و بالا بروند.

اما مِثل خدا شدن محال است و قرآن بر این مطلب تصریح کرده که شبیه و مانند خدا بودن و یا شدن محال است.

Open Article with Its Comments