باسمه تعالی

درباره موضوع این نوشته مقالات و کتابهای بسیاری عرضه شده و خطبای بسیاری حق این مطلب را ادا کرده اند. اما خاصیت این عالم این است که کمتر گوش شنوایی را میشود یافت که حوصله شنیدن اینگونه مطالب را داشته باشد و اگر هم شنونده ای یافت شود، زود همه چیز را از یاد خواهد برد. بنابراین در حد توان خود بصورت مختصر و فهرست وار مطالبی را عرض خواهم کرد.

دنیا محل گذر است

دنیا برای انسان حکم کاروانسرایی را دارد که شبی را در آن اقامت میکند تا خود را برای ادامه سفر آماده کند و این مطلب برای همه واضح است. چون همه شاهد هستند که هیچ کس را از چند نسل قبل سراغ ندارند که در این دنیا مانده باشد. اگر انسان به یاد مرگ باشد و به یاد داشته باشد که روزی این دنیا را ترک خواهد کرد و باید حساب اعمال خود را پس دهد، به جای اینکه کم و کاستی ها در این دنیا او را نگران کند، به فکر تهیه توشه برای آخرت و ابدیت خواهد بود.

به همین خاطر تلاش اصلی شیطان و قبیله اش این است که یاد مرگ را از ذهن مردم پاک کنند.

یاد مرگ و آخرت، شیطان و خاطرات و خیالات شیطانی را از صحنه دل بیرون میریزد. به همین دلیل  است که ذکر آخرت در پیش اهل دنیا گران آمده و باعث دلخوری و عصبانیت و ناراحتی آنها میشود. این مطلب در تمام ملل گذشته تجربه شده است و در چندین جای قرآن به آن اشاره شده است. مثلا در سوره نوح (71) آیات 5 تا 7 مناجات نوح با رب جلیل را ذکر کرده، که شاید بشود آنرا به این صورت ترجمه کرد:

نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به آیین توحید و یاد آخرت دعوت کردم، ولی دعوت من جز بر فرارشان نیفزود و عکس العمل آنها فقط این بود که از من فرار کنند. من هرگاه آنان را به کاری دعوت کردم که به وسیله آن مشمول آمرزش تو شوند، آنها انگشتان خود را در گوش هایشان کردند تا حرفم را نشنوند؛ و جامه هایشان را به سر کشیدند تا همدیگر را نبینیم؛ و بر انکار خود پافشاری ورزیدند و به شدت تکبّر کردند و این حرفها بر آنها گران آمد.

ظاهرا جناب نوح هم با این مشکل روبرو بوده که با هرکس که حرف میزده، اولین عکس العمل آنها این بوده که چرا جناب نوح فقط آنها را مخاطب قرار داده و شاید مشکلی شخصی با آنها دارد. بنابراین وجود مقدس نوح روش تبلیغی دیگری را عرضه میکند و به سخنرانی های عمومی و تبلیغ جمعی بدون مخاطب قرار دادن فرد خاصی، رو می آورد. این روش تبلیغی هم در جذب مخاطب موثر نمی افتد. لذا وجود مقدس نوح ظاهرا روش های دیگر تبلیغ مثل بیان حقایق در قالب داستان و مثل و حکایت را هم استفاده میکند. همان روشی که به قول مولوی:

بهتر آن باشد که سر دلبران              گفته آید در حدیث دیگران

حتی به آنها یادآوری میکند که بسیاری از مشکلات دنیایی آنها مانند رشد منفی جمعیت و به دنیا نیامدن کودکان و به هم ریختن نظم طبیعت، درست مانند آنچه در دوره معاصر شاهد آن هستیم، نتیجه گناهان آنها و فراموشی روز حساب است. لذا اگر طالب دنیا هستند، با طلب بخشایش از رب جلیل میتوانند کار دنیای خود را هم سامان دهند. اما مردم دنیاطلب آن دوران خریدار چیزی که آنها را به یاد روز حساب بیاندازد، نبودند. همین طرز برخورد را مردم دیگر اعصار با پیامبران خود نیز داشته اند. در سوره مدثر آیات 49 به بعد رفتار مردم معاصر رسول الله را وقتی که وجود مقدسش آنها را به یاد آخرت می انداخت و آنها را به توحید دعوت میکرد، به فرار گله ای گور خر وحشی که شیری ژیان به آنها حمله کرده تشبیه کرده است. زیرا یاد آخرت و مرگ چنان در دلهای اهل دنیا سنگین است که فرار را به شنیدن این حرفها ترجیح میدهند.

فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (مدثر 49) واقعا چرا باید برای اهل دنیا یاد آخرت چنین صعب و سنگین باشد، در حالی که حقیقت مرگ بر هیچ کس پوشیده نیست و بر همه واضح است جهانی با چنین پیچیدگی و نظم محیر العقول نمیتواند یاوه و پوچ باشد و بنابراین باید مرحله ای وجود داشته باشد که در آن انسان سزای اعمال خود را ببیند.

احساس فقر از القائات شیطان است

آیه 268 سوره بقره واضحا منشا احساس فقر را القاء شیطان معرفی میکند:

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّـهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

این شیطان است که شما را از تهیدستی و فقر میترساند و شما را به کارهای زشت امر میکند. و خدا شما را از سوی خود وعده آمرزش و فزونی رزق می دهد؛ و خدا بسیار عطا کننده و علیم است.

بسیاری از کسانی که نگران تهیدستی خود هستند، حتی یک شب در طول عمر خود به علت فقر سر گرسنه به بالین نگذاشته اند و یا غصه پیدا کردن سرپناهی برای خوابیدن را تجربه نکرده اند، اما با این حال خود را فقیر به حساب می آورند. از مرحوم بهجت نقل شده که ای کاش ما هم مثل بچه های شیرخوار که اعتماد دارند که وقتی مادرشان صبح به آنها شیر می دهد، در ظهر هم به آنها شیر می دهد، به خدا اطمینان داشتیم که روزی ما را می دهد.

مراحل زندگی عموم انسانها از نظر قرآن

در سوره حدید آیه 20 مراحل زندگی عموم انسانها را به 5 مرحله تقسیم کرده است:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ

مرحله اول خردسالی است که در آن بازی های کودکانه قاعده و قانون و هدف مشخصی ندارد

مرحله دوم مرحله ای است که هنوز کودک در آن بازی میکند، اما بازی ها قانون مند شده و برنده و بازنده آن طبق روال مشخصی تعیین میشود. یعنی کودک به مرحله ای میرسد که هدفی فرضی و خیالی برای بازیهای خود تصور میکند و از برد و باخت در آن خوشحال و ناراحت میشود، در حالی که در عالم واقع چنین برد و باخت هایی چیزی جز خیال نیست.

مرحله سوم نوجوانی و جوانی است که در آن فرد به خودآرایی و به رخ کشیدن جمال و استعدادهای خود به دیگران مشغول میشود. در این مرحله تمرکز فکری انسان در این است که چطور ظهور بهتری در جمع انسانها داشته باشد.

مرحله چهارم مرحله ای است که در آن انسان فرصت داشته که دستاوردهایی داشته باشد و امکانات مالی و موقعیت اجتماعی فراهم کند. به علاوه زیبایی و قدرت جسمی او رو به افول میرود. بنابراین تمرکزش بر این خواهد بود که چگونه دستاوردهای خود را به رخ دیگران بکشد.

مرحله پنجم مرحله ای است که فرد متوجه افول توانایی های جسمی خود میشود و بنابراین ترس از فقر و نگرانی از آینده بر او غلبه میکند. لذا چاره را در تکاثر و جمع آوری بی انتهای مال می بیند و هرچه بیشتر خسیس و تنگ نظر میشود. یعنی صرفنظر از اینکه چقدر مال و ثروت داشته باشد، احساس فقر و ترس از فقر او را آزار میدهد. نکته ای که به این ترس کمک میکند، این است که انسان زندگی دنیایی خود را ابدی فرض میکند و یاد مرگ و آخرت را فراموش میکند. در حالی که چنین فرضی اساسا باطل است، زیرا وقتی انسان به این مرحله میرسد باید بداند که اولا زمان مهاجرت او به سرای باقی نزدیکتر شده و دوما خدایی که تا این مرحله او را روزی داده، قطعا توان آن را دارد که از آن به بعد هم روزی او را تامین کند.

احساس فقر خود علامت دنیا پرستی است

بعضی ها بر این باورند که برای اهل دنیا حساب شدن، آدم باید خیلی پولدار باشد. در حالی که این تصوری درست نیست، زیرا بسیاری از کسانی که ثروت کافی و وافی دارند، نیز خود را فقیر حس میکنند و یا از اینکه روزی فقیر شوند، میترسند.

اساسا همین که انسان به جایی برسد که احساس فقر کند و یا از فقر در آینده هراس داشته باشد، باید زنگ خطرها را برای خود به صدا درآورد و مواظب نفوذ شیطان باشد.

مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّـهِ وَقَارًا (نوح 13)

شما را چه شده که به عظمت و بزرگی خدا امید ندارید و اعتباری برای وعده های او قائل نیستید؟ در حالی که او همان خالقی است که شما را آفریده است. آیا نمی بینید که خدا چگونه هفت آسمان را آفرید؟ و ماه را در میان آنها روشنی بخش، و خورشید را چراغ فروزان قرار داد، و خدا شما را از زمین [مانندگیاهی]  رویانید.

دنیای ممدوح، دنیای مذموم

دنیا محل گذر و مسافرخانه ای در بین راه برای انسان است. اگر انسان فریب خورد و این مسافرخانه را منزل ابدی پنداشت و آرزوی خلود در آن کرد، چنین منزلی دنی و پست است. هر چه در این دنیا است، فانی و گذرا است. پس اگر انسان آن را ابدی پنداشت و به آن اعتماد کرد، قطعا ضرر کرده است. اما اگر انسان دریابد که در این مسافرخانه بین راهی میتواند توشه سفر آخرت خود را فراهم کند، و فرصتی است که دیگر قابل تکرار نیست، هر لحظه حضور در این دنیا را با هیچ چیز معامله نخواهد کرد.

در حکمت 131 نهج البلاغه پاسخ حضرت على‏ عليه السلام به كسى كه از دنيا بدگويى مى ‏كرد، را چنین آورده که به علت زیبایی متن آنرا در اینجا می آورم:

اى نكوهش كنندة دنيا ، كه به غرور دنيا مغرورى و با باطل هاى آن فريب خوردي! خود فريفته دنيايى و آن را نكوهش مى كنى ؟ آيا تو در دنيا جرمى مرتكب شده اى ؟ كى دنيا تو را سرگردان كرد ؟ و در چه زمانى تو را فريب داد ؟ آيا با گورهاى پدرانت كه پوسيده اند ؟ (تو را فريب داد) يا آرامگاه مادرانت كه در زير خاك آرميده اند؟ آيا با دو دست خويش بيماران را درمان كرده اي؟ و آنان را پرستارى كرده در بسترشان خوابانده اى ؟ در خواست شفاى آنان را كرده و از طبيبان داروى آنها را  تقاضا كرده اى ؟ در آن صبحگاهان كه داروى تو به حال آنان سودى نداشت ، و گريه تو فايده نكرد ، و ترس تو آنان را سودى نرساند ، و آنچه مى خواستى به دست نياوردى ، با نيروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور كنى . و دنيا براى تو حال آنان را مثال زد ، و با گورهايشان ، گور خودت را به رْخ تو كشيد.

همانا دنيا سراى راستى براى راست گويان ، و خانة تندرستى براى دنيا شناسان ، و خانه بى نيازى براى توشه گيران ، و خانه پند ، براى پند آموزان است . مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ : دنيا سجده گاه دوستان خدا ، وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ : نماز گاه فرشتگان الهى ، وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ : فرودگاه وحى خدا ، وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ : و جايگاه تجارت دوستان خداست، اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ : كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ : و بهشت را سود بردند. فَمَنْ ذَا يَذُمُّهَا  : چه كسى دنيا را نكوهش مى كند ؟ و حال آن كه دنيا جدا شدنش را اعلام داشته و فرياد زد كه ماندگار نيست و از نابودى خود و اهلش خبر داده است با بلاى خود بلاها را نمونه آورد و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند در آغاز شب به سلامت گذشت ، اما در صبحگاهان با مصيبتى جانكاه بازگشت ، تا مشتاق كند ، و تهديد نمايد، و بترساند ، و هشدار دهد . پس مردمى در بامداد با پشيمانى ، دنيا را نكوهش كنند، و مردمى ديگر در روز قيامت آن را مى ستايند ، دنيا حقائق را به يادشان آورد ، يادآور آن شدند ، از رويدادها برايشان حكايت كرد ، او را تصديق كردند و اندرزشان داد ، پند پذيرفتند.