باسمه تعالی

آیا هنوز کسی پیدا میشود که به این نکته پی نبرده باشد که سردمداران نظم نوین جهانی عزم خود را برای حذف اسلام و کلمه توحید از عالم جزم کرده اند و با دمیدن به آتش اختلافات فرقه های مختلف اسلامی و همچنین اختلافات مسیحیت و اسلام، سعی در تضعیف همه آنها و از رمق انداختنشان دارند؟ اگر این مطلب واضح است، که هست، پس چرا آنها که داعیه دین داری دارند، خود را بازیچه نقشه های دشمنان دین قرار میدهند و اعتقادات بقیه مسلمین را تمسخر میکنند؟ تمسخر دیگران به هر حال عاقلانه نیست، حتی اگر باورهای آنها غلط باشد. به علاوه در دنیایی که این همه اعتقادات خرافی و غلط در تک تک ملتهای جهان یافت میشود، آیا فقط فتواهای وهابی ها و سلفی ها قابل تمسخر است؟

دردناکتر از اصل استهزاء که بهرحال ناپسند است، این است که بعضا به اسم استهزاء مخالفان، باورهای دینی که به راحتی میشود درستی آنها را با عقل آزمود، مورد تمسخر قرار میگیرد. لذا آنها که به چنین کاری مبادرت میورزند، باید این احتمال را بدهند که شاید بازیچه دشمنان خود شده اند.

اول اجازه بدهید فتوا را تعریف کنیم.

فتوا چیزی بیش از اظهار نظر تخصصی یک فرد که ادعای تخصص در یک رشته علمی دارد، نیست و تنها زمانی این فتوا اعتبار پیدا میکند که گروهی از مردم ادعای تخصص و صلاحیت صاحب فتوا را قبول داشته و به فتوای او عمل کنند. در هر بحث فنی و پزشکی، وقتی جمعی از اهل فن و علم را گرد هم آورید و نظرات آنها را جویا شوید، خواهید یافت که تقریبا محال است که همه اهل فن با بررسی مستندات و شواهد یکسان به یک نتیجه گیری و جمع بندی  واحد برسند و آراء قطعا متشتت خواهد بود. این مطلب در مباحث دینی اگر شدیدتر نباشد، بهتر هم نخواهد بود. تشتت آراء پدیده غیر قابل اجتنابی است و اگر با دید یک معرفت شناس نگاه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که نمیشود همه این آراء همزمان درست باشند و درست بودن یکی به منزله غلط بودن دیگری است.

با این تشتت آراء چه باید کرد؟

قطعا استهزاء به هیچ یک از طرفین سودی نخواهد رساند. بلکه باید با مواجهه با چنین فتاوایی خواستار ارائه دلایل و مدارک و مستندات صاحب فتوا شویم و اگر صاحب فتوا به نتیجه غلط رسیده بود، میتوانیم به دور از استهزاء، علت غلط بودن فتوایش را جهت روشنگری مردم، بازگو کنیم.

در اینجا چند نمونه از فتاوایی که در نشریات ایرانی مورد استهزاء قرار گرفته ذکر خواهم کرد تا معلوم شود آیا واقعا قابل تمسخر است.

فتواي وهابيت: دستبندهاي انرژي زا "حرام" هستند:

ظاهرا خرید و فروش این دستبندها در عربستان ممنوع شده است. کسانی که مدعی کارایی این دستبندها هستند، ادعا میکنند که مغناطیس بکار رفته در این دستبندها باعث تنظیم یونهای مثبت ومنفی در بدن شده و باعث کاهش استرس و دردهای عضلانی و سریعتر شدن گردش خون میشود. برای اثبات ادعای خود هم دلایلی شبه علمی می آورند که پوچ بودن آنها برای کسی که دستی در علم و فن دارد، واضح است.

هر چند ظاهرا از قدیم مغناطیس بعنوان یک وسیله درمان استفاده شده، اما هیچوقت از نظر علمی کارآیی آن ثابت نشده و درباره اینکه در چه مواردی استفاده شود و به چه مقداری باشد، تجربه مشخصی وجود ندارد. بنابراین مانند هزاران مورد دیگر از روشهای درمان سنتی و غیر علمی توسط مراجع طبی توصیه نمیشود.

حکم عقلی این است که هیچ روش درمانی را نباید اتخاذ کرد مگر با تایید اهل فن و وجود شواهد کافی بر کارایی آن. وقتی هیچ شاهدی بر مثبت بودن استفاده از این دستبندها و بیضرر بودن آن وجود ندارد، عقلا میشود به عدم جواز آن حکم کرد. علاوه بر این حدیثی از امام صادق در کتاب خصال شیخ صدوق صفحه 26 دیده ام که چنین است:

من ظهرت صحته على سقمه فيعالج بشئ فمات فأنا إلى الله منه برئ

یعنی اگر کسی بیماری دارد که قابل مدارا و تحمل است و به درمان آن بپردازد و در اثر این کار بمیرد، من از او برائت میجویم.

دلیل این حرف هم این است که هر روش درمان همیشه همراه عوارض جانبی است و باید در بکارگیری روش های درمان کاملا مسئولانه عمل شود و از عوارض جانبی آن نباید غفلت شود.

البته در اینکه  بسیاری از اسرار عالم هست که ما از آن خبر نداریم، شکی نیست و شاید روزی بیاید که از مغناطیس در درمانهای مشخص استفاده شود. اما آنچه که در دوران معاصر شاهد آن هستیم این است که باورهای غلط در شیوع این روش موثر است. در باور بودایی ها بین نیروهای خیر و شر تعادلی وجود دارد و حفظ این تعادل باعث نظم عالم میشود و این را بامفهوم Yin و Yang که دو نیم دایره در هم پیچیده هستند، نمایش میدهند. مغناطیس هم با داشتن دو قطب مثبت و منفی همین مفهوم را در ذهن آنها تداعی میکند و بنابراین مغناطیس را عاملی برای حفظ تعادل انرژی مثبت و منفی میدانند که البته منظورشان از انرژی هیچ ربطی به تعریف علمی آن ندارد و انتخاب این اصطلاحات علمی فقط به منظور تاثیرگذاری بر ذهن افراد ساده لوح احساس است. وقتی اصل باور وجود دو نیروی خیر و شر که باید بین آنها تعادل برقرار شود، خرافی است، طبیعتا تبعات آن هم، تا وقتی که با روش های متداول علمی راستی آزمایی شود، ارزشی بیش از خرافه نخواهد داشت، که البته هنوز چنین اتفاقی نیافتاده است.

کشیدن کارت زرد و قرمز در فوتبال حرام است

سایت شیعه آنلاین در مصاحبه با یکی از کارشناسان که به بررسی عقاید وهابیت پرداخته، چنین آورده:

بیان میکنند در فوتبال به جای داور باید قاضی، وارد شده و همچنین صدور کارت زرد و قرمز حرام است ... و اگر کسی در بازی فوتبال شکایت دارد، باید دو شاهد بیاورد.

قطعا وهابی ها همانند همه دیگر مردم جهان سهم خود را از عقاید خرافی و اشتباه دارند و قصد ندارم خلاف این را ثابت کنم. اما وجود بعضی عقاید خرافی نمیتواند جواز این باشد که هر چه گفتند را مسخره کنیم.

بازی فوتبال توسط غربی ها طراحی شده و آینه تمام نمای جهان بینی غلط تفکر غربی است. توپ در این بازی نماد قدرت و ثروت است که هر زمانی در دست کسی است و دست هر کس که باشد، باید بقیه دنبال آن بدوند تا از او بگیرند. هر کس هم که دوران به کام اوست و توپ را دارد، باید توپ را به دروازه حریف برساند تا با تحقیر دیگران امتیازی برای خود کسب کند. اصل اینکه امتیاز گرفتن در این بازی، گرفتن حال رقیب است کافی است تا این بازی را غیر انسانی و غیر متمدنانه حساب کنیم. در خیلی از ورزش های دیگر مانند بولینگ، تیراندازی، ژیمناستیک و امثالهم، هر کس هنر خودش را نشان میدهد و تحقیر و شکست حریف تنها راه کسب امتیاز نیست.

نکته دیگر طرز داوری در اختلافات پیش آمده در بازی است. در یک قضاوت عقلانی باید شواهد و ادله و مستندات حرف اول و آخر را بزند. از همین روست که دلیل را سلطان خوانده اند، زیرا بر هر چیز دیگر سلطنت و تسلط دارد. در یک محکمه عدل قاضی حق ندارد بر خلاف شواهد و ادله حکم کند و اگر چنین کند، صلاحیت خود را در قضاوت از دست میدهد. حکم محکمه عدل هم هیچ وقت نمیتواند عطف به ماسبق شده و نهایی حساب شود و هر زمانی هم که ادله و شواهد جدیدی ارائه شود، باید در حکم قاضی لحاظ شده و در صورت لزوم در حکم تجدیدنظر شود.

قضاوت در فوتبال چنین نیست. حتی اگر قضاوت داور بازی بر خلاف همه دوربین هایی که تمام لحظات بازی را ضبط کرده اند باشد، باز حکم داور نافذ است. یعنی به بازیگران و تماشاچی ها چنین القا میشود که داور حق دارد بر خلاف همه شواهد و مدارک هر حکمی دلش خواست بدهد و بنابراین در دنیای خارج بازی نیز نباید انتظاری بیش از این داشته باشند.

در بازی فوتبال خطا آن چیزی است که داور ببیند و بخواهد آنرا خطا بگیرد. بنابراین حتی اگر تمام صد هزار نفر تماشاچی حاضر بفهمند که یک بازیکن خود را ناجوانمردانه به زمین زده تا تقصیر آنرا به گردن رقیب بیاندازد، ولی این کار از چشم داور مخفی بماند، نظر داور تعیین کننده است و بر نظرات تمام حاضرین غلبه دارد و برای اعلام نظر خود به مشورت هیچ کس نیاز ندارد.

ایراد دیگر فوتبال این است که ارزش یک بازیکن فقط در زدن گل و کسب نتیجه است و زیبا بازی کردن حتی اگر تحسین همه را برانگیزد ولی نتیجه را عوض نمیکند. جمع این موارد برای اینکه بشود جوانان را به ترک فوتبال تشویق کرد، کافی است.

سفر به مریخ حرام است

در خبر سایت شیعه آنلاین چنین آمده:

فقهای ابوظبی در فتوای خود که رسانه های مختلف این خبر را پوشش داده اند، گفته اند کسی که به رغم اطلاع از این خطرات به سفر مریخ برود و جان خود را از دست بدهد، روز قیامت با مجازاتی روبرو خواهد شد که در شرع اسلام برای خودکشی در نظر گرفته شده است.

اکتشافات فضایی و سفر به کره ماه و مریخ بیش از آنکه جنبه علمی و فنی داشته باشد، به دنبال اهداف سیاسی و ضد دینی مطرح شده و بر روی آن تبلیغ میشود و در همین وبلاگ در مقاله ای تحت عنوان درباره مریخ نورد Curiosity درباره این مطلب توضیح مختصری داده ام. اگر آنچه را که از نتایج این اکتشافات ادعا میکنند کنار هم بگذاریم، خواهیم یافت که دارای ایرادات اساسی هستند. مثلا ادعا میکنند که مریخ نوردهایی که ناسا در چند سال اخیر ارسال کرده، وجود آب در سطح مریخ را تایید کرده اند و عکس های بسیاری که حاکی از جریان یافتن آب بر سطح مریخ است، منتشر کرده اند. از طرف دیگر همان مریخ نوردها فشردگی اتمسفر مریخ را حدود یک صدم جو زمین برآورد کرده اند. در چنین فشار کمی طبیعتا آب نمیتواند بصورت مایع وجود داشته باشد تا بتواند جریان یابد و مسیر سیلان آن قابل مشاهده باشد و فقط میتواند بصورت بخار باشد. اگر هم هوا بقدری سرد شود که بصورت دانه های برف بر زمین بریزد، پس از گرم شدن باید سریعا به بخار تبدیل شود. بهرحال با چنین اتمسفر رقیقی نمیتواند آب در سطح مریخ جریان یابد. از این قبیل تناقضات در ادعاهایی که میکنند، بسیار مشاهده میشود که حاکی از این است که این اکتشافات ادعایی، نمایش سیاه بازی بیش نیست و آنچه که به مردم نشان داده میشود، صحنه هایی است که در استودیوی فیلم برداری تهیه کرده اند. تناقضات قصه های به ظاهر علمی هم که بیان میشود، پس از مدتی برملا شده و سعی میکنند بر روی آن سرپوش بگذارند.

دروغ به هر حال دروغ است و قرار نیست دروغ غربی ها را فقط به این دلیل که حرفه ای تر از بقیه دروغ میگویند، اعتبار بیشتری قائل باشیم. تکنولوژی بشر هنوز به آنجا نرسیده که بتواند انسان ها را زنده به مریخ ارسال کند و امکانات زندگی قابل دوام را برای آنها فراهم کند. حتی اگر تمام دروغ های غربی ها را درباره ارسال مریخ نوردها و دستاوردهای موفقیت آمیز آنها باور کنیم، قدم بعدی در این زنجیره اکتشافات فضایی، ارسال انسان به مریخ نخواهد بود و حداقل باید دهها ماموریت دیگر توسط این مریخ نوردها انجام شود و امکانات زندگی انسان در آنجا از قبل فرستاده شود، تا آنوقت درباره امکان فرستادن بشر به مریخ تصمیم گرفته شود. برای رسیدن به چنین نقطه ای به حداقل صد سال دیگر زمان برای کار فشرده و مستمر، و صرف صدها و بلکه هزارها میلیارد دلار سرمایه نیاز است.

بنابراین کاملا منطقی است که اقدام به سفر به مریخ را به منزله خودکشی بدانیم.

دو قطره واکسنی که حرام اعلام شد

در متن خبر فوق چنین آمده:

به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز، نشریه فرانسوی لیبراسیون / liberation در گزارشی از پاکستان، با اشاره به فتوای صادره مبنی بر ممنوعیت واکسن فلج اطفال نوشت: از سال 2012، طالبان پاکستان در واکنش به قتل اسامه بن لادن و نقش یک پزشک در موفقیت عملیات آمریکائی‌ها برای بدام انداختن اسامه بن لادن، واکسیناسیون علیه بیماری فلج اطفال را ممنوع اعلام نمود.

به نوشته لیبراسیون، در نتیجه این تصمیم طالبان، تاکنون 43 کودک جانباخته و صدها تن دیگر نیز فلج شدند. اکنون دولت پاکستان مصمم به مقابله با این فتوای طالبان علیه واکسیناسیون فلج اطفال شده است.

این خبر واضحا پروپاگاندا است و از سایت مدعی انتظار و حمایت از ولایت عجیب است که پروپاگاندای غربی ها را فقط به این دلیل که بر علیه طالبان است، پخش کند. قتل اسامه بن لادن چه ربطی به واکسن فلج اطفال دارد؟

انشاءالله قصد دارم در مقاله ای مستقل در این باره بیشتر بحث کنم، اما عجالتا چند مورد را میشود ذکر کرد:

مطلب اول:

هر چند تصور عموم این است که با بیش از یک قرن تجربه در واکسیناسیون، کارآیی این روش از نظر علمی ثابت شده است، واقعیت این است که هیچ تحقیق مستقلی که بتواند مفید بودن واکسیناسیون را ثابت کند، انجام نشده و این روش در بین متخصصان پزشکی نیز منتقدان فراوانی دارد. قبلا هم کتابی را معرفی کرده بودم که در این باره بحث کرده بود. هر جا که واکسیناسیون انجام شده، دیگر روشهای پیشگیری مانند تلاش برای بهسازی آب شرب و بالا بردن بهداشت عمومی نیز بکار گرفته شده اند. بسیاری از متخصصین پزشکی معتقدند که عامل کم شدن گسترش بیماریها، نه واکسیناسیون و بلکه اتخاذ روشهای پیشگیری است.

مطلب دوم:

دلیل اینکه تمام اعتبار کم شدن بیماری های واگیردار را به جای اینکه به مصرف آب سالم و بالا رفتن بهداشت عمومی بدهند، به واکسیناسیون میدهند، این است که شرکت های بزرگ دارویی از عرضه انواع و اقسام واکسن سود سرشاری میبرند، در حالی که اگر به مردم بگویند فقط با جوشاندن آب خوراکی و شستن دستها میتوانند نتایج بهتری بگیرند، تمام این سود را از دست میدهند. شرکتهای دارویی تا به آنجا در عرضه واکسن افراط میکنند که با هیچ عقل سالمی نمیشود کارهای آنها را توجیح کرد. به عنوان نمونه در آمریکای شمالی واکسن سرطان دهانه رحم HPV را برای پسران هم تجویز میکنند، در حالیکه هیچ تحقیق مستقلی نتوانسته ثابت کند که واقعا این واکسن از شیوع سرطان رحم در دختران جلوگیری میکند.

مطلب سوم:

این حقیقت که سردمداران نظم نوین جهانی بر اساس یک تفکر شیطانی قصد دارند جمعیت جهان را از بین برده و در حد بسیار محدودی نگاه دارند، کاملا مستند شده و قابل راستی آزمایی است. واکسیناسیون نیز بهترین ابزار گسترش بیماری و کم کردن جمعیت است، و با هیچ روش دیگری نمیشود ویروسها و میکروبهای مرگبار را مستقیما به بدن مردم رساند. حتی خود بیل گیتس صریحا به این حقیقت اذعان کرده و در یک سخنرانی عزم بنیاد به اصطلاح خیریه خود را برای کاهش جمعیت دنیا به میزان 10 تا 15 درصد با روشهایی مانند واکسیناسیون اعلام کرده است. جمله ایشان دقیقا چنین است:

“The world today has 6.8 billion people… that’s headed up to about 9 billion. Now if we do a really great job on new vaccines, health care, reproductive health services, we could lower that by perhaps 10 or 15 percent.”

اگر در اینترنت درباره کلمات bill gates vaccine depopulation جستجو کنید، هزاران مطلب را خواهید یافت و این لینک درباره عواقب سوء واکسن فلج اطفال که در کشورهای آسیایی و آفریقایی پخش میشد، مطالبی را آورده است. درباره بیوتروریسم و شگردهای دشمنان برای عقیم سازی ایرانی ها در سایتهای ایرانی نیز مطالب فراوانی میتوان یافت که این مطلب در سایت تابناک به عنوان نمونه است.

حال با این همه شواهد کدام آدم عاقلی اجازه میدهد که سازمانهای غربی در سرزمین های اسلامی به اسم واکسن فلج اطفال، پروژه کاهش جمعیت را دنبال کنند؟