باسمه تعالی

در مطلب قبلی که چهار ماه ونیم پیش درباره سوریه نوشته بودم به این جمع بندی رسیده بودم که سوریه با قبول خلع سلاح شیمیایی تلویحا اتهام استفاده از این سلاح ها را پذیرفته و این از نظر کشورهای غربی و افکار عمومی به عنوان ضعف تلقی شده و این ضعف سوریه در دید غربی ها به نحوی به ضعف ایران  نیز تعبیر میشود. بنابراین مشخص شده که نقشه آمریکا برای حمله به سوریه تا آخر پیش خواهد رفت و دیگر برگشت پذیر نیست.  رژیم سوریه به این ترتیب مجبور به دادن امتیاز و عقب نشینی قدم به قدم است و دیگر سئوال این نیست که آیا پابرجا خواهد ماند یا نه. بلکه سئوال این است که چند ماه دیگر سقوط خواهد کرد.

بعد از نوشتن این مطلب تحلیل های دیگری از کارشناسان سیاسی خواندم که خلاف چنین نظری را داشتند. به عنوان مثال یکی از کارشناسان چنین بیان کرده بود که:

ورق جنگ در سوریه برگشته است. امریکا نواختن طبل جنگ را متوقف کرده و سخن از دیپلماسی می گوید آن هم یک دیپلماسی دراز مدت با نتایجی کلی، مبهم و عمدتا غیر قابل تحقق و بی ارزش. باراک اوباما که تا یک هفته قبل یک رییس جمهور جنگ بود حالا میدان راکاملا خالی کرده و دست ها را بالا برده است. امریکا یکی از بی سابقه ترین حقارت های تاریخی خود را تجربه می کند.

بعضی ها هم چنین ادعا کرده بودند که روسها دو موشک شلیک شده توسط آمریکایی ها را منهدم کردند تا به آمریکا بفهمانند که تا آخر از سوریه دفاع میکنند و همین مطلب باعث عقب نشینی آنها شد و خلع سلاح شیمیایی سوریه فقط بهانه ای بود که آبرومندانه بتوانند صحنه را ترک کنند. البته اصل صحت خبر قابل راستی آزمایی نیست، ولی قبلا در چند جا سعی کرده ام نشان دهم چرا چنین تحلیل هایی نمیتواند درست باشد [1],[2]. یعنی جدا از اینکه چه بر سر موشک ها آمده، تغییر تاکتیک غرب نمیتواند تنها به این عامل وابسته باشد.

اما حالا پس از گذشت 5 ماه دیگر از این قبیل حرفها خبری نیست. سوریه با اینکه از اول مشخص بود هیچ منفعت قابل کسبی در مذاکرات ژنو 2 نیست، باز حاضر به شرکت در آن شد. آمریکا و به تبع آن سازمان ملل شرط حضور در این نشست را قبول توافقنامه نشست قبلی، که برکناری نظام فعلی و برقراری یک حکومت انتقالی بود، تعیین کرده بودند؛ و به این بهانه از حضور ایران در این نشست جلوگیری کردند تا حاکمان سوریه هیچ چیزی برای چانه زنی نداشته باشند. اگر حاکمان سوریه از سلامت روحی و روانی برخوردار بودند، باید این را درک میکردند که سهم آنها از شرکت در این نشست فقط امتیازهایی است که باید بدهند. از اول کاملا مشخص بود که اولین هدف آمریکا از این نشست این بود که معارضان سوریه را در افکار عمومی از گروهی تروریست آدم خوار به مبارزان آزادیخواهی که حتی دولت سوریه آنها را به رسمیت شناخته، تبدیل کند و اینکه آنها از این مذاکرات دست خالی برنگردند، را تضمین کند. حداقل نتیجه این مذاکرات بنا به نقل دبکا این بود که دو منطقه حائل یکی به ابعاد 45 در 75 کیلومتر و دیگری 30 در 60 کیلومتر از خاک سوریه را گرفته و در اختیار ارتش های اسرائیل، آمریکا و اردن قرار دهند تا به بهانه محافظت از مرزهای همسایگان کار تجهیز مخالفان و آموزش آنها را آسان و سقوط دولت سوریه را تضمین کنند.

واقعا سونوشت حاکمان سوریه که حاضر میشوند بدون همراهی متحد واقعی خود ایران پای چنین میز مذاکره ای بنشینند، چه چیزی غیر از نابودی میتواند باشد؟

برای آمریکا مشخص شد که سوریه به اندازه کافی از رمق افتاده و دیگر توان دست و پا زدن نداشته و مانند قورباغه ای است که دیگر توان جستن از آب در حال جوشیدن را ندارد. لذا برنامه خود را سرعت بخشیده و در قدم اول علنا ارسال سلاح به گروه های به اصطلاح میانه رو را از سر گرفته است. در قدم دوم سوریه را به تعلل در تحویل سلاح های شیمیایی متهم کرده و به خاطر آن تهدید به حمله نظامی کرده است. در قدم سوم سوریه را به تولید سلاح های بیولوژیک کشتارجمعی متهم کرده است که درست همان سناریویی است که برای رژیم صدام دنبال کردند.

همه اینها علامت این است که آمریکا انجام پروژه تغییر رژیم سوریه را کاملا عملی میداند. اگر تحلیل کارشناسانی که ادعا میکردند روسیه حاضر است به خاطر سوریه تا آخر خط برود و از آن دفاع کند، درست بود؛ چنین رفتاری را از آمریکا شاهد نبودیم. حداقل میتوان گفت آمریکا چنین برداشتی از روسیه ندارد.

اگر تاکید مذاکرات ژنو 2 به جای اینکه تنها بر تشکیل حکومت انتقالی باشد، روی ایجاد ساز و کاری که منجر به کم کردن تلفات غیر نظامیها، تضمین امنیت کاروانهای غذارسانی به مناطق قحطی زده، درمان مجروحان و تبادل اسرا بود، میشد حضور در این نشست را توجیح کرد. ولی ظاهرا هیچ بحثی در این زمینه ها انجام نشده است و همین مطلب یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر است.

با توجه به اینکه گروه دولت اسلامی عراق و شام و همچنین جبهه النصره خود را از شاخه های القاعده میدانند و همچنین مردم سوریه و جهان شاهد جنایات بسیاری از آنها بوده اند، جبهه غربی ــ عربی نمی‌تواند آنها را به عنوان جایگزین مناسبی برای بشار اسد معرفی کند. لذا ائتلافی از گروه هایی که بیشتر به دستگاه اطلاعاتی عربستان نزدیک بودند، ایجاد کرده و نام آنرا جبهه اسلامی سوریه و یا Syrian Islamic Front نامیده اند و آنرا گروهی میانه رو معرفی کرده، تا بدین واسطه دریافت کمک های نظامی آنها از غرب حساسیت کمتری ایجاد کند. در حالی که زهران علوش از رهبران این جبهه متهم اصلی بکاربردن سلاح های شیمیایی در آگوست 2013 در حومه دمشق است.

در ویدیو کلیپ زیر زهران علوش خطاب به شیعیان میگوید که ما به دولت بنی امیه افتخار میکنیم و این دولت را دوباره در دمشق برپا خواهیم کرد تا دوباره همان طور که بنی امیه سرهای شما را بریدند و شما را خوار کردند، ما هم چنین کنیم.