باسمه تعالی

امروز که درباره موضوع "هنر نه گفتن" در سایت گوگل جستجو کردم، یافتم که 45000 صفحه با همین عنوان وجود دارند. معادل انگلیسی آن را هم جستجو کردم و دیدم بیش از 660000 صفحه در این مورد میشود یافت. طبیعتا انتظارم این بود که درباره این موضوع چند مقاله جامع و کامل پیدا کنم، ولی هیچ مقاله ای نیافتم که این موضوع را درست بحث کرده باشد. لذا دست به قلم (درست تر بگویم کی بورد) شدم تا در حد توان خود این موضوع را شرح کنم.

البته در این جا منظور از هنر نه گفتن، فقط به سه چیز محدود میشود: اول اینکه چگونه باید پیشنهاداتی که به انسان میشود را بررسی کرد، و دوم اینکه با فرصت هایی که در زندگی برای انسان پیش می آید، چگونه باید برخورد کرد، و سوم اینکه طرز صحیح جواب رد و یا قبول دادن چیست. موارد دیگری هم هست که به این بحث ربط ندارد، مثلا جایی که آدم میخواهد چیزی را انکار کند، ولی آنقدر ناشیانه این کار را انجام میدهد که ناشیگری او موجب مضحکه دیگران میشود. هنر انکار کردن، هرچند قابل آموزش و تمرین است، اما خارج از بحث است، ولی کلیپ زیر را فقط برای لمس موضوع آورده ام:

-

[youtube 3EVzoolYugA 500 375]

-

-

در یکی از مقالاتی که پیدا کردم سعی کرده بود عوامل اینکه نه گفتن برای بعضی ها سخت است را لیست کند و از جمله این عوامل ترس از بی احترامی، ترس از درگیری، احساس ضرورت یاری رساندن به دیگران، سلطه پذیری و امثالهم را نام برده بود. شخصا بحث درباره شناسایی این عوامل را ضروری نمی دانم. دلیل آن هم این است که اساس تشکیل اجتماع و تمدن بر این است که انسان ها بتوانند همدیگر را در راستای منافع خود به کار بگیرند و از خدمات همدیگر استفاده کنند. مثلا یک پزشک بتواند از خدمات معمار و بنا برای ساخت خانه خود استفاده کند؛ و هر وقت که معمار نیاز به پزشک داشت، بتواند پزشک را به خدمت بگیرد.

نظم اجتماعی جوامعی که در آن زندگی میکنیم بر این اساس است که سلسله مراتبی در آن تعریف شود که معمولا در ترازوی تقسیم منافع، کفه ها نامساوی و به نفع یک طرف و به ضرر طرف دیگر است. نکته این است که اصل این که افراد بتوانند همدیگر را برای خدماتی که احتیاج دارند، بکاربگیرند، موهبتی الهی است که امکان وجود اجتماع را باعث میشود تا همه اعضای اجتماع از مزایای عضویت در جامعه بهره برند. شاهد آن هم این است که به ندرت میشود کسی را پیدا کرد که حاضر باشد اجتماع انسانی را با همه بیعدالتی هایش ترک کند و مانند حیوانات تنها در طبیعت زندگی کند. اگر سعی تمام افراد جامعه این باشد که خدماتشان متقابل و برابر باشد و کسی در قبال بدست آوردن منفعت خود باعث ضرر دیگران نشود، چنین جامعه ای مدینه فاضله خواهد بود.

در سوره زخرف آیه 32 چنین آمده است:

نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا

یعنی: ما در زندگی دنیا معیشت آنان را میانشان تقسیم کرده ایم، و برخی را از جهت درجات (فکری و مادی) بر برخی برتری داده ایم تا برخی از آنان برخی دیگر را (در امر معیشت و سایر امور) به خدمت گیرند

هدف از ذکر این آیه این است که متذکر شوم اساس اینکه افرادی از جامعه دیگران را به خدمت بگیرند، بر اساس حکمت الهی است و این سنگ بنای تشکیل جامعه وتمدن است و هرچه بشود خدمات را بیشتر متقابل و عادلانه کرد، جامعه متعالی تر خواهد بود.

حالا برمی گردم به اصل موضوع نوشته: اگر نه گفتن برای بعضی ها سخت است، این بر اساس یک طراحی حکیمانه است. اگر به همه بخواهیم یاد بدهیم که در برابر هر درخواستی بتوانند راحت نه بگویند و فقط حداکثر کردن منافع خود را در نظر بگیرند، تلاش ما در جهت سست کردن زیربنای آن جامعه است. بنابراین دخالت کردن در اینکه چگونه افراد جایگاه خویش را در سلسله مراتب اجتماع تعیین کنند، مفید نیست.

از طرف دیگر باید به این سئوال جواب داده شود که چه موقع باید به یک پیشنهاد و یا درخواست نه گفت و یا از ارائه پیشنهادی خودداری کرد. جواب من این است که قبل از هر تعاملی جواب چهار سئوال باید داده شود:

اول: آیا در این تعامل، چه پذیرش مسئولیت و یا پیشنهادی باشد و چه ارائه آن، ضرر مشخص وملموسی به خود وارد می کنم؟

دوم: آیا توان انجام چیزی را که بر عهده میگیرم، دارم و اگر تعهد خود را ناقص انجام بدهم، چه ضرری متوجه طرف مقابل میشود؟

سوم: آیا از طرف مقابل میشود انتظار داشت که متقابلا تعهد خود را انجام دهد و آیا شاهدی بر عدم توانایی و یا تعهد او دارم؟

چهارم: به فرض که بتوانم تعهد خود را مطابق انتظار طرف مقابل انجام دهم، آیا در این تعامل ضرر ملموس و قابل پیش بینی متوجه آن فرد میشود؟

جواب دو سئوال اول را انسان با شناختی که از خود باید داشته باشد، راحت تر میتواند بدست آورد. اما برای پیدا کردن جواب سئوال چهارم باید انسان از قوه خیال خود استفاده کند و خود را در جای فرد مقابل فرض کند و ببیند اگر به جای او باشد، آیا دوست دارد دیگران با او همین تعامل را داشته باشند.

در مقالات دیگری که درباره موضوع بحث دیدم، راههای مختلف رد کردن پیشنهاد و بکار بردن جملاتی که باعث دلخوری طرف مقابل نشود، به تفصیل شرح شده بود. اما شخصا هیچ نفعی در این نمی بینم، بلکه رو راست بودن را بهترین روش میدانم. دلیل آن هم این است که خیال طرف مقابل را خیلی سریع راحت میکند و او را سر در گم نمیکند.

نکته آخر اینکه پیدا کردن جواب سئوال های فوق میتواند وقت گیر باشد. لذا آدم میتواند خیلی رو راست به طرف مقابل اعلام کند که برای تصمیم گیری به زمان بیشتری نیاز دارد و یا پس از گذر زمان مشخص نتیجه تصمیم گیری را اعلام خواهد کرد.