باسمه تعالي

 به نظر من يك سوء تفاهم خطرناك در بين عموم مردم دنيا درباره ميزان كارايي تكنولوژي ها و قابليت اعتماد به دستاوردهاي تمدن بشري رايج است. بيشتر آدم ها فكر ميكنند اگر در صد سال گذشته هواپيما، تلويزيون، كامپيوتر و صنعت هسته اي و امثالهم اختراع شد، حتما در صد سال آينده چند برابر اين اختراع ها، اختراع و ابتکار خواهد شد. متاسفانه به خاطر حافظه ضعيف بشر و اينكه اكثر ما تاريخ را درست نميخوانيم و صعود و سقوط هاي جوامع بشري را در طول تاريخ ناديده ميگيريم؛ يك احساس اعتماد به نفس كاذب در ما ايجاد شده بنحوي كه فكر ميكنيم مطالبي كه در كتابهاي تاريخ گفته شده مربوط به انسانهاي عقب افتاده قديمي است و مشكلاتي كه الان حل شده فرض ميشود براي هميشه حل شده باقي خواهند ماند و خلاصه بشر شرايطي را تجربه ميكند كه قبلا تجربه نشده است.

در اينجا قصد دارم درباره اين مطلب كه چقدر راحت تمام اين دستاوردها ميتواند از بين برود شرح دهم. لازم نيست براي اين منظور سناريوهاي دور از ذهني مثل حمله موجودات فضايي به زمين را بررسي كنيم، بلكه فقط عواقب رخداد يك انفجار خورشيدي يا Coronal Mass Ejection  را آنهم در اندازه اي كه 150 سال پيش رخ داده، بررسي ميكنم. در سپتامبر 1859 يك انفجار خورشيدي رخ داد كه تمام خطوط تلگراف را كه به تازگي شروع به گسترش كرده بودند از بين برد. نكته مثبت آن اتفاق اين بود كه خطوط تلگراف هنوز فراگير نشده بودند و به همين دليل اين حادثه بعنوان يك مصيبت بزرگ ثبت نشد. در اثر اين انفجار پديده شفق قطبي در هاوايي و كوبا و رم هم مشاهده شد. در سال 1989 هم انفجاري خورشيدي با ابعاد بسيار كوچكتر رخ داد كه بيشتر اثر آن در كبك كانادا مشاهده شد. رسيدن غبارهاي خورشيدي به زمين در آن منطقه آنقدر هوا را يونيزه كرده بود كه تا چند روز امكان راه اندازي خطوط فشار قوي برق وجود نداشت و به محض شروع جريان برق، بين فازهاي برق اتصال كوتاه ميشد. در آن تاريخ تنها راه عملي اين بود كه صبر كنند تا طوفان خورشيدي تمام شود تا بعد از آن بتوانند برق رساني كنند. البته هميشه احتمال رخ دادن انفجار خورشيدي بمراتب قويتر از آنچه 150 سال پيش رخ داده وجود داشته و دارد. اگر در تاريخ تمدن هاي قديمي حرفي از پيامدهاي مصيبت بار اين اتفاق چيزي گفته نشده به اين دليل است كه آنها چيزي به نام شبكه سراسري برق و يا كامپيوتر واينترنت نداشتند. اما اگر فقط انفجاري در همان اندازه در حال حاضر رخ دهد چه اتفاق مي افتد؟

1) كليه خطوط شبكه توزيع سراسري برق صدمه ميخورد و نياز به ترميم آن قبل از راه اندازي مجدد است.

2) از پست هاي تبديل ولتاژهاي برق فشار قوي گرفته تا ترانسفورماتورهاي نزديك خانه ها كلا از بين ميروند و تماما بايد جايگزين شوند.

3) براي جايگزيني و تعمير صدها هزار ترانسفورماتور و تجهيزات تبديل ولتاژ در هركشور به تمام وقت كار كردن يك سري كارخانه براي ماهها وشايد سالها احتياج باشد.

4) همه اين كارخانه هايي كه بايد كار كنند تا جبران ضايعات شود، خود براي كار كردن به برق احتياج دارند و خود تامين برق براي آنها و فراهم آوري تجهيزات لازم كاري زمانبر است.

5) توليد برق در كوتاه مدت بوسيله ژنراتورهاي يدكي نيازمند دسترسي به سوخت است و توزيع و توليد سوخت بدون كاركرد صحيح شبكه برق بشدت مختل ميشود. در واقع روي سيستم هاي برق يدكي بيش از چند روز نميتوان حساب كرد، چون اولا تهيه سوخت براي آن بسيار مشكل ميشود، دوما ژنراتورها و بقيه سيستم هاي يدكي در صورتي كه بطور دائم استفاده شوند بيشتر نيازمند قطعات يدكي هستند و در صورت از كار افتادن، تهيه قطعه يدكي و تعمير آنها بعلت درست كارنكردن سيستم توزيع و خدمات عملي نيست.

6) تمام تجهيزات تلفن موبايل و گوشي هاي آن در همان لحظه اول از بين ميروند. بقيه سيستم هاي مخابراتي مثل تلفن زميني نيز حتي در صورت سالم ماندن، بدون وجود شبكه برق بيش از چند روز نميتوانند دوام آورند.

7) بقيه سيستم ها و خدمات شهري مثل آب شهري و بانك از كار مي افتند و توزيع مايحتاج عمومي و خواروبار در مغازه ها مختل ميشود.

موارد فوق فقط مربوط به زير ساخت ها بود و همان طور كه گفته شد بازسازي شبكه برق در بهترين شرايط، حتي اگر از قبل برنامه ريزي كامل براي آن صورت گيرد، به چند ماه زمان احتياج دارد. در اين مدت البته عواقب ديگري نيز قابل تصور است:

اول بيمارستانها بيش از چند روز از برق اضطراري خود بيشتر نميتوانند استفاده كنند و بنابراين سريعا امكان عمل جراحي و همچنين استفاده از تجهيزات پزشكي خود را از دست خواهند داد. با از كار افتادن شبكه برق سراسري، كمبود سوخت و مختل شدن سرويس هاي عمومي، تهيه دارو و مواد مصرفي عملي نخواهد بود.  از طرفي پزشكان معاصر آمادگي ذهني و آموزشي براي معاينه و درمان مريض ها بدون دسترسي به تجهيزاتي كه معمولا با برق كار ميكنند را ندارند. اين مشكلات باعث ميشود موجي از مرگ ومير در اثر عوامل ساده ايجاد شود. باز به دليل كارنكردن سرويس هاي ديگر امكان دفن درست مرده ها وجود نخواهد داشت و مجموع اين عوامل ميتواند به شيوع بيماري هاي واگير دار منجر شود.

دوم با قطع آب شهري زندگي شهري ديگر مثل سابق نميتواند باشد وچهره شهر سريعا عوض ميشود. اينكه مردمي كه در آپارتمانها زندگي ميكنند، مدفوع خود را در لگن جمع كرده و از پنجره به وسط كوچه پرت كنند عادي خواهد شد، همانطور كه در شهرهاي اروپايي 200 سال پيش عادي بوده.

 سوم مجموع اين مشكلات و تغييرات باعث ميشود در نحوه نگرش به زندگي و رفتار مردم چنان تغيير شگرفي بوجود بيايد كه رفتارهايي كه تا قبل از آن تصورش هم سخت بوده مثل هم نوع خواري از خود بروز دهند. بهر حال امنيت عمومي براي هميشه صدمه ميخورد و چيزي از جاذبه هاي زندگي شهري باقي نخواهد ماند.

چهارم همانطور كه گفته شد كارخانه هاي بسياري بايد بمدت طولاني كار كنند تا بتوانند تجهيزات جايگزين را توليد و تعمير كنند. براي كاركرد صحيح كارخانه، بايد كارگران كارخانه و خانواده هاي آنها از يك سري سرويس ها مثل تغذيه، بهداشت، امنيت برخوردار باشند؛ در حالي كه بعلت مشكلات عمومي، ارائه چنين سرويس هايي كار راحتي نيست. همين مشكل باعث تاخيرهاي مضاعف در راه اندازي شبكه برق سراسري ميشود.

پنجم بسياري از نيروهاي نظامي و انتظامي ترجيح ميدهند بجاي خدمت، از خانواده خود محافظت كنند و صفوف نيروهاي نظامي را ترك كنند. خود اين عامل به كم شدن امنيت كمك ميكند.

بهر حال همه اين عوامل ميتوانند دست به دست هم داده و بازگشت به روال زندگي طبيعي را چند دهه به عقب بياندازند. البته باز هم اين پيش بيني خوش بينانه است، زيرا كاملا محتمل است كه تغييرات جدي تري رخ دهد. فرض كنيد يك كشور بتواند سريع تر از ديگران شبكه برق خود را راه اندازي كند و توليد صنعتي خود را شروع كند در حالي كه ديگران هنوز در مشكلات دست و پا ميزنند. همين عامل ميتواند منجر به جنگ هاي بزرگ و تغيير نقشه هاي جغرافيايي شود و با توجه به كم رنگ شدن مفاهيمي مثل حقوق بشر، زمينه قتل عام هاي بزرگ فراهم شود.

اگر فكر ميكنيد رخداد چنين حوادثي خيلي دور از ذهن است و حتي در صورت وقوع انفجار خورشيدي مورد بحث همه چيز به سادگي ميگذرد، بايد بگويم كه حوادث بسياري در طول تاريخ رخ ميدهد و مصائب فراوان بجاي ميگذارد و پس از اينكه تمام شد، با گذشت يك نسل از خاطره ها پاك ميشود ودر بين نسل هاي بعدي هيچ ذكري از آن حادثه نميشود. تصور عمومی نسل جدید این است که همیشه دنیا بر همین منوال و روال بوده. این مطلب را فقط ميشود كم حافظگي بشر ناميد نه كم اهميت داشتن حوادث. به عنوان شاهد مگر چه درصدی از ایرانی ها خبر دارند که همین صد سال پیش در اثر قحطی مصنوعی که توسط نیروهای انگلیس ایجاد شد، 45 درصد کل جمعیت ایران تلف شدند و جمعیت ایران از 20 میلیون در سال 1914 به یازده میلیون در سال 1918 تقلیل پیدا کرد؟

طوفان كاترينا كه در نيواورلئان آمريكا در سال 2005 رخ داد، علاوه بر اينكه ضعفهاي جدي تكنولوژي هاي موجود را برخ كشيد بطوريكه گفته شد هيچ كدام از تكنولوژيهاي 200 سال اخير در جريان اين طوفان كارائي نداشتند، باعث خساراتي شد كه ديگر قابل جبران نيست، مثل محلاتي كه براي هميشه خالي از سكنه شد، اما اين ماجرا و همه درسهاي آن بسرعت از ذهن همه پاك شد. بعلاوه تمدن هاي بسياري را در تاريخ ميتوان پيدا كرد كه در اوج توانمندي خود، بدون داشتن هيچ دشمن خارجي، به دلايلي ناشناخته براي ما از بين رفته اند و شايد علت محو كامل آنها يك حادثه طبيعي ساده كه هر چند سال امكان وقوع آن هست باشد.

اما نتيجه آنچه كه گفتيم اينست كه:

 اولا زندگي شهري علاوه بر جاذبه ها و زرق و برقي كه دارد، خطرات بسياري دارد كه نبايد آنرا ناديده گرفت. زندگي در شهر در صورت رخدادهاي طبيعي مثل زلزله بزرگ و يا انفجار خورشيدي كه هر يك يا دو قرن رخ ميدهد، حتي اگر آدم جان سالم بدر برد، قابل ادامه نخواهد بود.

 دوما احتمال جان سالم بدر بردن در مناطق روستايي يا نيمه شهري، بطوريكه آدم بتواند منابع اوليه مثل آب را بطور مستقل فراهم كند و در صورت نياز امكان كشت مواد غذايي خود را داشته باشد، بيشتر است.

سوما هنگام استفاده از هرگونه دستاورد تكنولوژي، بايد هميشه محدوديت هاي آنرا نيز در نظر داشت و بيش از آنچه كه واقعا قابل اعتماد است، نبايد به آن اتكا كرد. هميشه بايد براي روزي كه آن تكنولوژي كارائي خود را از دست ميدهد برنامه داشت.