باسمه تعالی

در خبرها دیدم که پس از انتصاب جان بولتون به سمت مشاور امنیت ملی آمریکا، علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، چنین اظهار نظر کرده که «آمریکایی‌ها بنا دارند سیاست‌های تندتری را نسبت به جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کنند و ما باید در مقابل نگاه به شرق به ویژه چین و روسیه را تقویت کنیم». هم در پیش‌فرضهای این قضیه و هم در نتیجه‌گیری چند ایراد اساسی وجود دارد که قصد دارم درباره آن‌ها بحث کنم.

پس از سرنگونی رژیم شاه، شعار اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی «نه شرقی و نه غربی» بود. این شعار به تدریج کمرنگ شده، تا جایی که ظاهراً دیگر کسی در بین دولتمردان چنین چیزی را به خاطر نمی‌آورد. ایران با کمک همین سیاست توانست جنگ تحمیلی ۸ ساله را، که هم بلوک شرق و هم بلوک غرب در آن نقش فعال داشتند، پشت سر بگذارد و دشمن را ناامید کند. وقتی ثمرات این سیاست را با چشم دیده‌ایم و با تمام وجود لمس کرده‌ایم، چرا باید آنرا تاریخ مصرف گذشته بدانیم و فراموش کنیم؟

درباره انتصاب جان بولتون

این روزها تحلیل‌های زیادی درباره این انتصاب، و همچنین خصوصیات فردی بولتون، ارائه شده است و نیازی به تکرار همه مطالب نیست. بطور مختصر جان بولتون فرد رده بالایی در صحنه سیاسی آمریکا حساب نمیشود. او نه جزء نومحافظه‌کاران بود و نه در انجمن‌های مخفی دیگر عضویت داشت. وقتی که جرج بوش پسر او را نامزد پست نمایندگی آمریکا در سازمان ملل کرد، حتی جمهوری‌خواهان کنگره او را تأیید نکردند. انتخاب او توسط ترامپ نشان از این دارد که دست ترامپ خالی است و گزینه‌های چندانی برای او باقی نمانده است.

آمریکا دو موضوع در سیاست خارجی خود پیش رو دارد. اول بحث مذاکره با کره شمالی برای خلع سلاح هسته‌ای است؛ و دوم تصمیم‌گیری درباره خروج از برجام. آمریکا قصد دارد با تهدید به خروج از برجام، امتیازهای زیادتری از ایران در زمینه هسته‌ای بگیرد. انتصاب وزیر خارجه جدید، پمپئو، و همچنین جان بولتون، که درباره کره‌شمالی و هم ایران، مواضع تندی داشته‌اند، سطح توقع و قدرت چانه‌زنی مذاکره‌کنندگان این دوکشور را پایین می‌آورد.

اما نکته‌ای که کمتر تحلیلگری به آن اشاره کرده این است که دلیل اصلی انتصاب بولتون، تصفیه سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا از عناصر وابسته به جناح چپ و کلینتون است. ژنرال مک‌مستر، مشاور امنیت ملی برکنار شده، در این زمینه چندان موفق عمل نکرد. به علاوه دلیل برکناری پمپئو از ریاست سیا، عدم موفقیت او در کنترل این سازمان بود. نقطه ضعف اصلی ترامپ و تیم او، افراد وابسته به Deep State هستند که با استفاده از امکانات این سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی اعمال قدرت میکنند.

جان بولتون، هم بخاطر خصوصیات فردی خودش، که قاطع و بیرحم عمل میکند، و هم بخاطر عدم وابستگی به جناحهای دیگر، این نقش را میتواند خوب اجرا کند. بنابراین انتظار نمیرود حضور او در پست مشاوره امنیت ملی، که سرپرستی حدود ۱۷ سازمان اطلاعاتی را برعهده دارد، بیش از چند ماه طول بکشد. وظیفه او این است که یک پاکسازی بزرگ در این سازمان‌ها را اجرا کند و طبعا در پایان برای اینکه دلخوری‌ها کم شود، او را برکنار میکنند.

بنابراین حضور پمپئو و جان بولتون نشانه تغییر در سیاست خارجی آمریکا نیست. ترامپ از روز اول در مراسم اجرای قسم، یا inauguration، اسلام را هدف اصلی دشمنی خود معرفی کرده و با انتصاب امثال مایکل فلین، به عنوان مشاور امنیت ملی، این عزم خود را عملاً نشان داده است. مشاور قبلی امنیت ملی، مک‌مستر، حدود یک ماه گذشته در کنفرانس امنیت مونیخ، اعلام کرد که زمان مقابله با ایران و سرکوب آن فرا رسیده است. برخلاف آنچه که این به اصطلاح سیاسیون ایرانی فرض کرده‌اند، سیاست‌های تند ضد ایرانی و ضد اسلامی تیم ترامپ، از همان روز اول ثابت بوده است.

آیا نگاه به شرق به ایران کمک میکند؟

جواب این سئوال قطعاً منفی است. ژنرال Dunford رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، صریحاً چین را بزرگترین تهدید حیاتی برای آمریکا اعلام کرده است. اخیراً هم اخبار تهدیدهای متقابل روسیه و آمریکا به جنگ اتمی و نابودی کامل طرف مقابل را همه شنیده‌اند. رقابت این قدرتهای بزرگ برای اعمال سلطه به حدی رسیده که احتمال جنگ تمام‌عیار، و به اصطلاح جنگ جهانی سوم، بیش از هر زمان دیگری میرود.

اخیراً تحلیلی را خواندم که در آن یکی از اهل سیاست غربی چنین اظهار نظر کرده بود که هدف قرار دادن ایران در شرایط جاری، بهترین گزینه برای ضربه زدن به اتحاد روسیه، چین و ایران است. به این دلیل که ایران ضعیف‌ترین حلقه در این زنجیر است. این به این معنی است که از دید غربیها، حضور ایران در محور روسیه و چین، به آن‌ها این امکان را میدهد که به جای درگیری مستقیم با روسیه و یا چین، و به قصد تضعیف آنها، اول ایران را هدف قرار دهند. استقبال روسیه و چین از همراهی با ایران به این خاطر است که میتوانند حداقل در کوتاه مدت، آمریکا را در صحنه‌ای دور از مرزهای خود مشغول نگه دارند.

سیاست «نه شرقی و نه غربی» علاوه بر اینکه مطابق تعلیمات اسلامی است، عاقلانه‌ترین گزینه برای ایران است. کنار کشیدن ایران از رقابتهای قدرتهای بزرگ بین‌المللی، اولاً باعث خواهد شد که آن‌ها را به درگیری‌ با همدیگر گرفتار کند و فرصت کمتری برای شیطنت درباره ایران داشته باشند. دوماً جلوی تحمیل هزینه‌های غیرضروری برای ایران را خواهد گرفت. اینکه ایران داوطلبانه بخواهد صحنه جنگ Proxy بین شرق و غرب شود، اصلاً عاقلانه نیست.

آیه ۱۱۳ سوره هود و آیه اول سوره ممتحنه به صراحت اتحاد سیاسی و نظامی با کفار را منع کرده و عواقب ناگوار این کار را گوشزد کرده است. یکی از دعاهای معروف صحیفه سجادیه چنین است که «أللّهُمَّ اشغَلِ الظّالِمِینَ بِالظّالِمِینَ وَ اجعَلنَا مِن بَینِهِم سَالِمِین». همین جمله نشان از این دارد که تجربه تاریخی درباره اتحاد نظامی با ظالمین و مشرکین، و همچنین اثرات زیان‌بار این کار، همیشه وجود داشته است و بهترین سیاست در طول تاریخ، کنار کشیدن از رقابتهای قدرتهای سلطه‌گر و اتخاذ سیاست مستقل و براساس منافع ملموس ملی و مبانی عقیدتی بوده است.