باسمه تعالی

این روزها رخدادهای مهمی در دنیا اتفاق می‌افتد و سرعت پخش اخبار زیادتر از حد نرمال است. مثلاً سه روز پیش درباره برنامه‌ریزی آمریکا برای حمله مستقیم به سوریه نوشته بودم. روز بعد از آن شاهد حمله موشکی آمریکا به پایگاه الشعیرات بودیم. روند حوادث نشان میدهد که باید انتظار خبرهای مهم دیگری را در هفته‌های آتی داشته باشیم.

اما نکته‌ای که خیلی باعث تأسف و تعجبم میشود، حجم اخبار ناقص و تحلیل‌های سطحی منتشر شده در رسانه‌های ایران است. بعضا تحلیل کودکانه‌ای که یکی از چهره‌های سرشناس بیان کرده را با آب و تاب به عنوان تحلیلی نغز دست‌به‌دست میکنند. خبرهای موثق زیادی هم رخ داده که هیچیک از رسانه‌ها بازگو نمیکنند. ظاهراً خیلی از رسانه‌ها به هم نگاه میکنند و اگر دیگری خبری را گزارش کند، آن‌ها هم همان مطلب را با کمی حاشیه و یا تغییر فرمت پخش میکنند. ظاهراً کمتر کسی پیدا می‌شود که صحت منبع خبر را خود بررسی کند و اگر خبر درست بود، آنرا بازگو کند. در کل جمع‌بندی شخصی‌ام این است که رسانه‌های ایرانی بسیار ضعیف و سطحی کار میکنند.

حمله با موشک‌های کروز تاماهاوک

روز ۷ آوریل، حدود ساعت ۳ تا ۴ صبح به وقت سوریه، مجموعاً ۵۹ موشک کروز تاماهاوک از دو ناو آمریکایی مستقر در مدیترانه شرقی به سمت پایگاه هوایی الشعیرات شلیک شد. اما به گزارش وزارت دفاع روسیه، در نهایت ۲۳ تای آن‌ها به هدف رسید و ۳۶ تای دیگر منحرف شدند. میزان خسارتی که این موشکها به پایگاه زدند بسیار پایین بود، چون با توجه به سیستم‌های شنود و جاسوسی موجود، براحتی می‌شود آمادگی آمریکایی‌ها برای حمله موشکی را رصد کرد و به همین دلیل سوریه هواپیماهای سالم خود را قبل از حمله از آن پایگاه خارج کرد. در مجموع هزینه شلیک این موشکها بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار بود. در حالی که خسارات وارد شده به این میزان نبود. همین مطلب برای نشان دادن ناموفق بودن این عملیات کافی است.

چرا حمله ناموفق بود؟

حدود ۱۴ ماه پیش در مقاله‌ای تحت عنوان ماجرای دستگیری تفنگداران آمریکایی نوشته بودم که تکنیک GPS Spoofing بکارگرفته شده در این عملیات باید به آمریکایی‌ها این درس را بدهد که در کوتاه مدت نمیتوانند روی کارآیی هیچکدام از موشکهای کروز و یا موشکهای دوربرد خود، در صورت بروز جنگ با ایران، حساب کنند. اگر واقعاً ماشین نظامی آمریکایی‌ها رفلکس‌های طبیعی خود را میداشت، این ۱۴ ماه فرصت خوبی بود که ضعف سیستم‌های GPS خود را برطرف کنند. اما حمله اخیر نشان داد که در این مدت هیچ کار اصلاحی روی این موشکها صورت نگرفته است. این مطلب که فقط ۳۹ درصد موشکها به هدف رسیده‌اند، خبر از جنگ الکترونیک و منحرف کردن این موشکها میدهد. از اینکه ایران و یا روسیه عامل اصلی این جنگ الکترونیک باشند، خبر ندارم. اما هر کس که عامل آن بوده، خواسته بدون تبلیغات و بوق و کرنا، به آمریکا بفهماند که دوران نمایش قدرت آن‌ها گذشته است و با این شگردها نمیتوانند چیزی را عوض کنند.

بعضی خبرهای پخش شده برای مصرف عوام طراحی شده است. مثلاً روزنامه ایزوِستیا چاپ روسیه به نقل از کارشناسان نظامی روس نوشت: روسیه برای جلوگیری از آغاز احتمالی جنگ اتمی از سامانه های موشکی خود در پایگاه های حمیمیم و طرطوس برای انهدام موشک های آمریکائی استفاده نکرد. طبعا چنین خبرهایی به این منظور است که در عین حال که میدانند طرف آمریکایی پیام مناسب را دریافت کرده، فشار افکار عمومی بر آن‌ها را کم کنند تا مجبور نشوند به عکس‌العملهای غیرمعقول روی آورند.

حاکمان آمریکا توان درک تغییر شرایط دنیا را از دست داده‌اند

زمانی بود که آمریکا فقط با به رخ کشیدن هیبت نظامی خود به هرچه میخواست میرسید. اما گذر زمان باعث شده که ضعفهای این ماشین نظامی برای دیگران معلوم شود و به علاوه خود این سیستم به تدریج فرسوده و غیرکارآ شده، تبدیل به یک شیر پیر بی‌دندان شود. نتیجه‌ این حمله موشکی اخیر از همان ۱۴ ماه پیش برای همه مشخص بود و اساساً هدف آن عملیات این بود که ضعف آمریکایی‌ها را به آن‌ها گوشزد کنند تا دچار اشتباه محاسبه نشوند. همین مطلب که طی ۱۴ ماه هیچ بهبودی در سیستمهای خود نداده‌اند و پس از گذر این زمان باز از همان موشکهای قدیمی استفاده کرده‌اند، نشان از این دارد که حاکمان آمریکا از نظر روانی آمادگی پذیرش فرسودگی و ازکارافتادگی ماشین نظامی خود را ندارند و به علاوه، به علت فساد موجود، توان بهبود خود را از دست داده‌اند. این یعنی که در آینده هم باید انتظار اشتباه محاسبه در اثر برآورد غلط از توان واقعی‌شان را داشته باشیم.

چندی پیش از آقای هوشنگ امیراحمدی درباره احتمال فروپاشی آمریکا سئوال شده بود و ایشان با یک جمله چنین پاسخ داده بود که امکان فروپاشی آمریکا وجود ندارد چون یک کشور استخوان دار است و آنها که آمریکا را ندیده اند نمی توانند تصوری داشته باشند. ظاهراً خیلی‌ها هم در ایران از همین اظهارنظرهای سرشکمی استقبال میکنند و همه تحلیل‌ها و مطالعات دیگر را توهمی فرض میکنند. در رابطه با علل قریب‌الوقوع بودن فروپاشی آمریکا قبلاً در مقاله دیگری توضیح داده‌ام. در این رابطه کتاب‌های تحلیلی عمیقی نوشته شده و تحقیقات علمی جدی انجام شده است و نویسندگان آن هم کسانی هستند که در خود آمریکا زندگی کرده‌اند.

هدف آمریکا از حمله موشکی چه بود؟

در تحلیل سیستم‌های الکترونیک مفهومی وجود دارد به نام پاسخ ضربه و یا Impulse Response. وقتی بخواهیم رفتار یک سیستم را بررسی کنیم و بفهمیم پاسخ آن به ورودی‌های متنوع چه خواهد بود، میتوانیم یک ورودی به شکل یک پالس تیز و کوتاه وارد کنیم و از روی خروجی مشاهده شده، مدل رفتار سیستم را بدست آوریم. با این کار دیگر لازم نخواهد بود که همه گزینه‌های ورودی‌های مختلف را یک‌به‌یک اعمال کنیم.

همین روش در سیستم‌های نظامی و سیاسی نیز کاربرد دارد. یعنی یک ورودی کوتاه اعمال میکنند و بعد از خروجی‌که میگیرند، قدمهای بعدی را طراحی میکنند. این موضوع را که هیئت حاکمه موجود آمریکا هدف اصلی خود را حذف اصل اسلام تعریف کرده، شخصاً در مقالات زیادی بحث کرده‌ام. ترامپ این مطلب را حتی در اولین سخنرانی خود به عنوان رئیس‌جمهور بوضوح بیان کرده است. در دیدار اخیر خود با عبدالله اردنی هم چنین گفت که ما بر روی این مطلب، که باید اصل این ایدئولوژی شیطانی که دنیا را آلوده کرده از بین ببریم، توافق داریم. آنچه که او به عنوان ایدئولوژی شیطانی معرفی کرده، قطعاً نمیتواند نحوه تفکر داعش و القاعده باشد. چون آن‌ها در یک محدوده کوچک از دنیا هستند و طرفداران زیادی ندارند. آنچه که آن‌ها را بزرگ کرده، تبلیغات غربیها و کمک سازمان‌های اطلاعاتی‌شان به این گروهها است.

پاسخ ضربه‌ای که آمریکایی‌ها دریافت کردند این بود که بیش از این آبروی خود را نبرند و حداقل برای کوتاه مدت درگیری مستقیم با هیچیک از کشورهای رقیب را دنبال نکنند. کار پیشبرد برنامه‌هایشان بر علیه اسلام را هم به بازیگران منطقه‌ای واگذار کنند. به این روش هم در ذهن مردم خود نمایش قدرتی داشته‌اند و هم آبروی خود را بیش از این نخواهند برد. بنابراین احتمال اینکه آمریکا بخواهد به این موشک‌باران‌ها ادامه دهد و یا ماجراجویی های دیگری را خودش دنبال کند، پایین است. ارسال تجهیزات بیشتر به اردن و تشویق ملک عبدالله به ایفای نقش پررنگ‌تر طبیعی‌ترین نتیجه این وقایع است. ملک عبدالله هم در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با ترامپ، همین مطلب را تاکید کرده بود و بیان کرده بود که آمریکا نباید به دنبال این باشد که همه بارهای سنگین را خودش به دوش بکشد. بلکه ما نیز باید بخش از این بارهای سنگین را برداریم.

برداشت دیگر بازیگران صحنه جهانی از این حمله موشکی

در حادثه ۱۴ ماه پیش تفنگداران آمریکایی در خلیج فارس ضعفهای آمریکایی‌ها به آن‌ها گوشزد شد و همه بازیگران جهانی این مطلب را فهمیدند. اما این نکته که آمریکا در این مدت نتوانسته ضعفهای سیستم‌های نظامی خود را برطرف کند، چیزی نیست که کشورهای دیگر به سادگی از کنار آن بگذرند. برداشتم این است که مقامات نظامی کشورهایی مانند کره‌شمالی و چین، در صحنه بعدی که احتمال تقابل نظامی خواهد رفت، در فشار دادن دکمه شلیک موشکها تردید نخواهند کرد و دیگر ترسی از درگیری نخواهند داشت. شاید آن‌ها به هم نگاه کنند و از خود بپرسند که چرا تا بحال درس مناسبی به آمریکایی‌ها نداده‌اند. نتیجه ضعفی که آمریکایی‌ها در حمله موشکی اخیر از خود نشان دادند، این است که احتمال درگیری در دیگر نقاط حساس جهان بالا رفته است. همین مطلب خطر گسترش درگیری‌ها و آنچه که اصطلاحاً به عنوان جنگ‌ جهانی سوم معروف است را زیاد کرده است.

چه نتیجه‌ای از این جنگ جهانی می‌شود داشت؟

از آینده خبر ندارم و قصد حدس زدن هم ندارم. اما تا اینجا می‌شود مطمئن بود که آمریکا پیروز جنگ جهانی بعدی نیست و اگر هم چنین جنگی رخ دهد، امکان ادامه حیات به عنوان ایالات متحده را ندارد. بلکه احتمالاً به چندین قسمت مجزا تقسیم خواهد شد و گرفتار درگیری‌های داخلی خود خواهد بود. پیش‌بینی این مطلب برای رهبران اروپایی نیز سخت نیست و تلاش‌های اخیر برای تعریف مجدد اروپا به عنوان یک اتحادیه صلیبی تحت فرمان کلیسا حاکی از این است که آن‌ها هم به تدریج در حال تعریف مستقل هویت خود هستند.