باسمه تعالی

با توجه به روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا و حرفهای زیادی که در جریان انتخابات زده است، بسیاری از اهل سیاست و همچنین بقیه مردم تمایل دارند که تحلیل بهتری از آنچه که از این تغییر می‌شود انتظار داشت، داشته باشند. در این مقاله سعی خواهم کرد در حد توانم در این باره نکاتی را عرض کنم.

چند روز پیش پاپ فرانسیس در سخنانی درباره ظهور رهبران پوپولیست هشدار داد و یادآور شد که هیتلر از همین راه به قدرت رسید و پوپولیسم در‌واقع پیش‌درآمد فاشیسم است. قبلاً در مقاله دیگری در این باره توضیح داده بودم که رهبران شیطانی نظم نوین برنامه راه اندازی جنگ تمدنها و حذف کامل کلمه توحید را در دستور کار خود دارند. نتیجه این جنگ هم با شلیک موشک و سلاح اتمی تعیین نمیشود. بلکه باید میلیونها سرباز در میدان جنگ نتیجه را رقم بزنند. تهییج جوامع غربی و تشویق آن‌ها به جنگ هم در شرایط رونق اقتصادی و دموکراسی عملی نیست. تشدید اختلاف طبقاتی، فقیر کردن مردم، و تحریک احساسات آن‌ها از طریق سیاه‌نمایی درباره مهاجران مسلمان، هم ابزارهایی هستند تا مردم را برای فاشیسم آماده کنند. سخنان پاپ هم بیشتر درباره ظهور رهبران پوپولیست و فاشیسم در اروپا بود که امری واقعی و در حال رخ دادن است.

اما قضیه دونالد ترامپ کمی متفاوت است. درست است که او هم مانند دیگر رهبران پوپولیست سعی کرد همان چیزهایی را بگوید که مردم میخواهند، تا بتواند رأی آن‌ها را کسب کند. او به عنوان یک تاجر با روشهای برندسازی آشنا بوده و به کمک همین روشها در جلب آراء مردم موفقتر عمل کرده است. اگر مایل به آشنایی بیشتر با این روشها هستید، دکتر بابایی در مصاحبه‌ای دراین باره توضیحاتی داده است. اما بازی کردن نقش یک رهبر کاریزماتیک کار ساده‌ای نیست و ترامپ از نظر شخصیتی هیچکدام از مشخصه های لازم برای این کار را ندارد.

کمی تاریخچه درباره اینکه اصلاً چرا جامعه آمریکا به اینجا رسیده

بر خلاف آنچه که در دنیا درباره رؤیای آمریکایی تبلیغ میشود، اکثر جامعه آمریکا را مردمی در نهایت فقر تشکیل میدهند و فاصله طبقاتی خیلی زیاد است. جرج بوش پسر هم با راه اندازی چند جنگ و صرف هزاران میلیارد دلار در خارج کشور باعث خسارات زیادی شد. در سال ۲۰۰۸ اوباما با شعار تغییر و خلاص شدن از میراث بوش، توانست رأی مردم را جلب کند. اما در ۸ سال گذشته سیاستهای کلی اوباما با بوش فرق چندانی در عمل نداشت: فاصله طبقاتی بیشتر شد، تعداد پایگاه های نظامی آمریکا در خارج افزایش یافت، تعداد کسانی که توان کار دارند اما دیگر امید پیدا کردن کار ندارند به حدود ۱۰۰ میلیون رسید، و هیچکدام از مشکلات اساسی حل نشد. بعضی‌ها تنها دستاورد قابل ذکر او را مختلط کردن توالت های عمومی نام برده اند. همین مطلب باعث سر‌خوردگی مردم شد. ترامپ هم با آگاهی از این احساس مردم، فرصت را مناسب دید و خود را چنان جلوه داد که انگار رابین هودی است که میخواهد مردم را دست سلطه مشتی غارتگر خلاص کند. نکته جالب این است که خود او هم از میزان اقبال مردم به حرفهایش تعجب میکرد. به عنوان نمونه در یکی از رقابتهای مقدماتی ایالتی آمار نشان داد که طرفداران او همه از بیسوادها هستند. ترامپ هم در همان ایالت همین مطلب را بازگو کرد و اعلام کرد که عاشق مردم بی‌سواد و کم‌فهم است.

اما باید بررسی کرد که ترامپ چه نقطه ضعفهایی دارد که او را از ایفای نقش یک رهبر قدرتمند باز میدارد.

اول:

پدر ترامپ به کمک روابطی که در سیستم حکومتی داشته توانسته بود که قراردادهای بزرگ ساختمانی بگیرد و از این راه ثروت قابل توجهی جمع کند و از حدود ۴۰ سال پیش مدیریت کارهای خود را به دونالد ترامپ واگذار میکند. اما دونالد تاجر موفقی نبود و در سال ۱۹۹۰ حدود ۵ میلیارد دلار بدهکار می‌شود و اعلام ورشکستگی میکند. تا همین جای کار کاملاً معلوم است که او فرد مسئولیت‌پذیر و لایقی نبوده است. بعد از آن به کمک بانکهای مختلف و دولت میتواند از ورشکستگی درآید. بقیه دوران کاری او هم چندان با موفقیت همراه نبوده است. به عنوان نمونه چندی پیش پرنس ولید بن طلال گفته بود که خرید هواپیمای شخصی و قایق تفریحی ترامپ توسط او به منظور کمک به ترامپ برای رهایی از ورطه ورشکستگی انجام شده است.

ترامپ خیلی سعی کرده که چنین وانمود کند که استاد تمام رموز تجارت است و به همین خاطر توان ثروتمند کردن دوباره آمریکا را دارد. اما چنین ادعایی پوچ است و در سراسر دوران کاری او بدون کمکهای دولتی و تقلب امکان ادامه کار نداشته است.

دوم:

ترامپ تا بحال سعی داشته که چنین وانمود کند که معاشرت با تعداد زیادی از زنان زیبا، جزء فعالیتهای مستمر و روزانه او است. صرف نظر از اینکه چقدر این مطلب واقعیت دارد، تصورم این است که این شگرد را به منظور جلب توجه مردم و معروف شدن بکار می‌برده است. چون شهرت به او در موفق شدن شوی تلویزیونی Apprentice که درآمد خوبی از آن داشته، به او کمک میکرده است.

به هر حال چه این مطلب در حدی که خود او سعی دارد وانمود کند درست باشد یا نباشد، همه سازمان‌های اطلاعاتی دنیا مدارک فراوانی از فساد جنسی و لاابالی‌گری او دارند و در زمان مناسب برای تهدید او میتوانند آن‌ها را رو کنند. این مطلب نقطه ضعف بزرگی است که دست او را در آینده خواهد بست.

بقای ترامپ از نظر مالی همیشه مدیون گروه‌های قدرت بوده و از نظر آبرو هم چندان سرمایه ای ندارد. بنابراین حتی اگر این فرد از نظر روحی متحول شده باشد و واقعاً بخواهد نقش رابین هود را برای مردم آمریکا بازی کند، قادر به این کار نخواهد شد.

سوم:

اگر در زندگی رهبران کاریزماتیک دوران معاصر دقت کنیم، می‌یابیم که همه آن‌ها کسانی بودند که با فقر و یتیمی و دیگر مشکلات زندگی طبقات پایین جامعه آشنا بوده اند. همین مطلب باعث میشده که مردم آن‌ها را از خودشان بدانند. به علاوه رهبران کاریزماتیک آدمهایی منظم، مؤدب، سختکوش و بدور از شهوت پرستی بوده‌اند. ترامپ هیچکدام از این مشخصات را ندارد.

چهارم:

رهبران موفق عالم همه کسانی بودند که مطالعات تاریخی کامل و درک قابل قبولی از فرهنگ و عقاید ملل مختلف داشته اند. منظور از فرهنگ ملل هم این نیست که اسم چند غذای ملی و آداب قاشق و چنگال دست گرفتن بر سر سفره را بدانیم. بلکه باید یک رهبر بتواند آثار فلسفی و تاریخ ملل را مطالعه کند. حتی انتخاب مشاورانی که بتوانند تصویر درستی از نحوه عمل رقبای جهانی ارائه کنند، نیاز به دانش بالایی دارد. ترامپ هیچ‌یک از این مشخصه ها را ندارد.

در پایان

عدم تعادل روحی و روانی ترامپ بیش از هر گروهی، خود مقامات حزب جمهوری‌خواه را نگران کرده است. ژورنالیستی به نام Carl Bernstein چنین نقل میکند که مقامات حزب مذکور در جلسات خصوصی به دنبال پیدا کردن راهی برای خلاص شدن از دست این فرد هستند. احتمالاً تلاش خواهند کرد که به بهانه سلامتی و یا تضاد منافع فعالیتهای اقتصادی ترامپ با شغل ریاست جمهور، او را با معاونش جایگزین کنند.

به هر حال آنچه که مشخص است از این فرد نمیشود هیتلری جدید درست کرد. اینکه ترامپ باعث برافروخته شدن شعله های جنگی بشود را خدا میداند. اما اگر هم چنین چیزی رخ دهد، خود آمریکا بیش از هر کشور دیگر به علت نداشتن رهبری قابل ضرر خواهد کرد.

در اینترنت حرفهای فراوانی درباره اینکه چرا ترامپ همان ضد مسیح آخرالزمان است، پیدا میشود. اما شخصاً این حرفها را قابل اعتنا نمی‌یابم. چون این فرد واقعاً چنین ظرفیتی ندارد. مثلاً ادعا می‌شود که:

  • روز ۲۹ نوامبر سال ۲۰۱۷ سالگرد ۷۰امین سال تصویب کشور شدن اسرائیل در سازمان ملل است. از آنرو که عدد ۷۰ در تاریخ یهود عدد مهمی حساب میشود، در این سال احتمال دارد که عذاب به خاطر تقسیم زمین مقدس بیت‌المقدس و فساد در آن نازل شود.
  • ترامپ درست ۷۰۰ روز قبل از روز اعلام استقلال اسرائیل در ۱۴ می ۱۹۴۸ بدنیا آمده است. بنابراین وقتی اسرائیل ۷۷ روزه بود، ترامپ ۷۷۷ روز عمر کرده بود.
  • روزی که ترامپ برنده انتخابات شد، روزی بود که نتانیاهو درست ۷ سال و ۷ ماه و هفت روز بود که در مسند نخست‌وزیری بود.
  • در روز مراسم تحلیف ریاست جمهوری، ترامپ ۷۰ سال و ۷ ماه و ۷ روز عمر داشت.
  • شروع ریاست جمهوری او در سال ۵۷۷۷ تقویم یهودی است.

این ارقام فقط برای نمونه آورده شد و حرفهای بسیار دیگری درباره علائم نجومی و نشانه‌های دیگر از به قدرت رسیدن ضد مسیح در این سال زده شده است. صرفنظر از اینکه این حرفها چقدر درست باشد، میشود با اطمینان گفت که از ترامپ نمیشود یک رهبر کاریزماتیک ساخت.