باسمه تعالی

برای همه مردم واضح است که اعتقاد به خرافات پسندیده نیست و در عالمی که رابطه علت و معلول بر هر پدیده‌ای حاکم است، برای هر معلولی باید علتی وجود داشته باشد. اما در عمل فاصله گرفتن از خرافات کار راحتی نیست. بر خلاف انتظار عموم کسانی که خود را روشن‌فکر، واقعگرا، تحصیلکرده و مدرن و پست-مدرن میشناسند، کمتر از دیگران در معرض افتادن در دام خرافات نیستند. طبیعتاً نوع خرافات رایج در بین این افراد با افراد سنتی تر متفاوت است. یکی از شایعترین خرافات در بین این افراد، باورهایی است که درباره روند موفقیت مالی و ثروتمند شدن دارند.

بسیاری از مطالبی که در کلاس‌های موفقیت مالی و تولید ثروت آموزش داده میشود، خرافات محض است. بعضی از این به اصطلاح استادان موفقیت چنین بیان میکنند که موفقیت حاصل یک نحوه نگرش متفاوت به دنیا است و با عوض کردن نوع نگرش خود به دنیا، میتوانید وضعیت مالی‌تان را تغییر دهید. اثبات اینکه چنین باوری خرافات است، بسیار ساده است.

اگر انسان توانست با قدرت روحی خود بر عوامل طبیعی دیگر مانند جاذبه غلبه کند، شاید بتواند قدرت روحی خود را در تغییر وضعیت مالی خود بکار گیرد. خیلی‌ها هستند که ادعا میکنند که با مدیتیشن می‌شود جسم را بیوزن کرد و به پرواز درآورد. به فرض که چنین ادعایی درست باشد، رسیدن به این توانایی کار هر کسی نیست. ویدیو کلیپ‌هایی را که در آن فردی با تصور اینکه به این توانایی دست یافته، از ساختمان بلندی میپرد و چند لحظه بعد جنازه او روی زمین می‌افتد، زیاد میشود یافت. ویدیوهایی از استادان هنرهای رزمی که فکر میکنند با انرژی chi خود میتوانند حریف را بدون تماس بدنی شکست دهند و بعد در حین مسابقه کتک مفصلی میخورند، نیز زیاد است. اگر بیوزن کردن بدن و پرواز فقط نیازمند غلبه بر قوه جاذبه باشد، موفقیت مالی، که حاصل جمع عوامل متعددی است، نیاز به توانایی غلبه بر عوامل متعددی دارد و واضحا از به پرواز درآوردن جسم سختتر است.

مثالی که برای روشن کردن موضوع می‌شود آورد، مثال نوزادی است که وقتی گرسنه میشود، گریه میکند. اگر باور نوزاد این باشد که گریه علت شیر خوردن است، هرچند آنرا در صحنه تجربه آزموده باشد، این باور خرافی است. واضح است که برای اینکه نوزاد شیر بخورد اولا باید شیری وجود داشته باشد و دوماً باید کسی که شیر بدهد هم حاضر باشد. بسیاری از موارد پیش می‌آید که هرچه نوزاد گریه کند، به شیر خوردن منجر نمیشود. این نوزاد میتواند باور اینکه گریه علت شیر خوردن است را تا زمانی که خلاف آن ثابت نشده، نگه دارد. اما دیر یا زود موارد نقض این باور برایش پیش خواهد آمد.

خیلی از آدمها نیز با تجاربی در همین حد، برای خود تئوری‌هایی درباره موفقیت مالی ابداع میکنند. اما پیدا کردن موارد نقض این تئوریها کار ساده‌ای است. در کنار افراد ثروتمندی که تحصیلات بالایی دارند، میتوان افرادی کاملاً بی‌سواد پیدا کرد که درست در همان زمینه موفق بوده‌اند. یا در کنار کسانی که موفقیت خود را معلول ریسک‌پذیری و یا دیگر صفات اخلاقی خوب و بد خود دانسته‌اند، میتوان کسانی را یافت که دقیقاً برعکس آن‌ها بوده‌اند و به همان موفقیتها دست یافته‌اند. از طرف دیگر افراد دیگری را می‌شود یافت که با دارا بودن همان تحصیلات و یا خصوصیات اخلاقی، به هیچ موفقیتی نرسیده‌اند.

گول پیامبران موفقیت مالی را نباید خورد

در این دوره افراد زیادی را می‌شود یافت که کلاس‌های موفقیت مالی و تولید ثروت میگذارند. دلیل آن هم ساده لوحی مردم و علی الخصوص افراد جوانتر است. برای آن‌ها که با روان‌شناسی انسان بیشتر آشنا هستند، واضح است که مادیگرایی باعث می‌شود که انسان با حرص و آز به جمع آوری مال بپردازد. اگر همین پیامبران تولید ثروت میدانند که چگونه از نظر مالی موفق شوند، چنین رازی را برای خود نگه میدارند و ثروت خود را با بقیه شریک نمیشوند. اینکه کسی به قصد خیر به ارشاد و هدایت مردم مشغول شود، نمیتواند با انگیزه‌های مادی باشد. تا بحال هم نشنیده‌ام که این آموزگاران تولید ثروت ادعای آخرتی در این کار داشته باشند. پس می‌شود نتیجه گرفت که کل این قضیه کلاه‌برداری است.

البته مثالهای زیادی هم از کلاه‌برداری این افراد می‌شود پیدا کرد. نمونه‌ای که میتوانم ذکر کنم Robert Kiyosaki نویسنده کتاب Rich Dad, Poor Dad است. ایشان که در کتاب خود چنین ادعا کرده که راز موفقیت مالی خود را از کسی یاد گرفته که بدون داشتن سواد رسمی، رموز کسب و تجارت را آموخته است.او هم با نوشتن کتاب قصد داشته که این رموز را به رایگان در اختیار بقیه قرار دهد. ظاهراً درآمد فروش این کتاب و سخنرانی‌های مرتبط با آن، حدود ۴۰۰ میلیون دلار درآمد برای این فرد داشته است. اما چندی پیش همین فرد اعلان ورشکستگی میکند. کسانی که در کار و فعالیت او تحقیق کرده‌اند ادعا میکنند که هویت فردی که به عنوان پدر روحی معلم موفقیت او بوده، کاملاً تخیلی بوده و چنین کسی در عالم واقع وجود نداشته است. به علاوه خود این فرد هم قبل از نوشتن کتاب، از نظر مالی موفق حساب نمیشده است. پس از نوشتن کتاب و کسب درآمد هم هیچیک از توصیه‌هایی که در کتاب داشته را بکار نگرفته و از شگردهای غیراخلاقی برای کسب درآمد استفاده کرده است. در نهایت هم شرکت او ورشکسته شده است.

تکنیک رهایی ذهن هم خرافات است

چندی پیش دیدم که در ایران یکی از همکلاسی های سابق خودم روشهای رهایی ذهن و یا Emotional Freedom Techniques و یا به اختصار EFT را آموزش میدهد. اثبات خرافه بودن این روشها را در پاراگرافهای بالای همین نوشته آوردم. اینکه آدم بخواهد با تکرار یک جمله حالتی را در خود ایجاد کند و یا تغییری در زندگی خود بوجود آورد، با رابطه علت و معلول سازگار نیست. برای اینکه چنین روشی درست کار کند، باید نفس انسان را دارای توان تأثیر در قوانین طبیعت فرض کرد، که واضحا چنین چیزی واقعیت ندارد. انسان موجودی است که در کنار همه موجودات دیگر، تحت تأثیر قوانین حاکم بر طبیعت است و توان اثر گذاری بر آن را ندارد. تنها می‌شود با شناخت این قوانین و رابطه علت و معلولی، کاری انجام داد. اگر این تکنیکهای رهایی ذهن در‌واقع به نوعی درخواست از خدا، به عنوان واضع قوانین حاکم بر خلقت، است بهتر است به جای اسم EFT اسم دعا روی آن بگذاریم و این درخواست را مودبانه تر و با ذکر نام کسی که از او درخواست میکنیم بگوییم. این دعا هم در‌واقع درخواست این است که خدا راه شناخت بهتر روابط علت و معلول و نحوه استفاده از آن را به ما نشان دهد.

آدمی که سوار بر موتور گازی در یک اتوبان خلوت میتازد و هر ویراژی که دلش بخواهد میدهد، ممکن است به این باور برسد که سلطان جاده است و همه چیز را تحت اراده خود دارد. اما چند متر جلوتر ممکن است زمین بخورد و استخوانش بشکند و یا تنش کبود شود. همین اتفاق در یک لحظه او را از عرش به زیر میکشد و همه آن باورها را پاک میکند. باور به کارکرد روشهایی مانند EFT هم همین حالت را دارد و دیر یا زود غلط بودن آن برای آدم روشن میشود.

حاصل کلام

تشریح دقیق و علمی مسأله موفقیت مالی این است که رسیدن به وضعیتی که ما آنرا به عنوان موفقیت مالی میشناسیم، حاصل وجود عوامل بسیاری است که کنترل همه آن‌ها از توان بشر خارج است. انسانی که بخواهد کشاورزی کند، حداکثر میتواند دانه ای را بکارد و در حد توان خود در آبیاری و حفظ آن بکوشد. اما همه عوامل از جمله گرما، سرما، باریدن باران، آمدن سیل، رخ دادن توفان و یا دیگر بلایای طبیعی دست ما نیست. به بار آمدن یک محصول حاصل کارکرد یک سیستم است که کنترل آن در اختیار بشر نیست.

بنابراین بیان دقیق و علمی این است که آن عاملی که کل عالم وجود را اداره میکند، عامل موفقیت و یا عدم موفقیت مالی افراد است. روزی دست خداست. سعدی این مطلب را در قالب شعر زیبا بیان کرده است:

به نادان آنچنان روزی رساند که صد دانا در آن حیران بماند

بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تأیید آسمانی نیست

اوفتادست در جهان بسیار بی‌تمیز ارجمند و عاقل خوار

کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج