باسمه تعالی

وقتی طرفین شرکت کننده در بحثهای علمی و سیاسی پایبند استدلال عقلی و منطقی باشند و واقعا قصد داشته باشند که دلایل و مستندات خود را مقابله کنند تا حقیقت بر همه طرفین معلوم شود، چنین بحثی بسیار شیرین و آموزنده میتواند باشد. اما همه مباحثه ها چنین نیستند. بعضی از طرفین دنبال کشف حقیقت نیستند و به هیچ وجه حاضر نیستند دلیل معتبر طرف مقابل را، حتی اگر اعتبار آن بر خودشان هم روشن باشد، قبول کنند. افرادی که معمولا با چنین روحیه ای در بحث شرکت میکنند، معمولا از همان اول درباره اینکه وقتی در تنگنا گیر کردند، چطور از آن بیرون بیایند، برنامه ریزی میکنند. بنابراین باید روش بحث با اینگونه افراد، و شگردهایی که برای فرار از تنگنا بکار میبرند، را دانست.

شناخت این روشها به شما این امکان را میدهد که در دامی که طرف مقابل گشترده، نیافتید. و یا حداقل بدانید که بحث را تا کجا ادامه دهید. اگر طرف مقابل شما از اینگونه روشها استفاده میکند، قطعاً نفعی برای شما در ادامه بحث وجود ندارد. تنها نتیجه‌ای که بحث میتواند داشته باشد این است که فرصت تبلیغ یک فکر غلط را از حریف بگیرید و یا او را به تفکر بیشتر و بازنگری در نظراتش تشویق کنید.

اول، پریدن از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر

یکی از موثرترین روشهای مخدوش کردن بحث این است که هرگاه حریف میدان را تنگ می‌بیند و نزدیک است که مجبور شود که به غلط بودن نظرش اقرار کند، زمینه بحث را عوض کند و موضوع دیگری را پیش بکشد. شخصاً این را تجربه کرده‌ام که در بعضی از این بحثها دهها موضوع مختلف پشت سر هم مطرح می‌شود. بعضی وقتها طرف مقابل که حافظه ضعیفی دارد، در چند قدم بعد همان موضوعی که قبلاً جواب آن داده شده بود و او فقط از اقرار به اشتباه خود فرار کرده بود را دوباره پیش میکشد. در نهایت کار به جایی میرسد که جمع‌بندی شاهدین بحث این میشود که رسیدن به نتیجه نهایی در چنین بحثی محال است.

در چنین موقعیتی باید به حریف گوشزد کرد که پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر عاقلانه نیست و در هر قدم باید نتیجه مشخصی از بحث گرفته شود و هر طرف که غلط بودن نظرش برای خود او روشن شد، باید این واقعیت را بپذیرد.

دوم، تبدیل مناظره به مسابقه حاضرجوابی

این روش معمولاً در مناظرات زنده کانالهای تلویزیونی زیاد اتفاق می‌افتد. روش این است که با حاضرجوابی حریف را به این مجبور کنند که در پاسخ دادن عجله کند. اگر سعی کند که با طمانینه پاسخ دهد حرفش را قطع کنند و به میان آن بپرند و رشته کلام را از دستش بگیرند. طبیعتاً وقتی حریف با عجله پاسخ دهد، حرفی را غیر دقیق میزند و همین جواب غلط و یا غیر دقیق میتواند باعث منکوب شدن و یا تمسخر او شود. در نهایت سعی می‌شود که حریف را به جایی برسانند که ادامه بحث را بیفایده ببیند. آنوقت ادعا میکنند که حریف شکست خورد. چنین موقعیتی هرچند شکست محسوب میشود، اما شکست خوردن در حاضرجوابی است و نه اثبات غلط بودن نظریه.

راه مقابله با این روش این است که اولاً اگر حاضرجواب نیستید، تا حد امکان از حضور در چنین مباحثه‌ای خودداری کنید، و دوماً به حریف گوشزد کنید که حداکثر میتواند نشان دهد که حاضرجوابتر است و با این کار نمیتواند ادعا کند که نظر صائبتری هم دارد.

سوم، عصبانی کردن حریف با توهین و تمسخر و پرخاش

یکی دیگر از تکنیکهای انحراف بحث این است که اعتقادات طرف مقابل را به تمسخر بگیرند و یا پرخاش کنند، تا طرف مقابل به اصطلاح از کوره در رود و بحث از روند علمی و عقلی خارج شود. وقتی شما هم در مقابل به توهین، تمسخر و یا پرخاشگری متوسل شوید، بهانه‌ای به طرف مقابل میدهید که از قبول غلط بودن نظر خودش طفره برود. این تکنیک معمولا در جایی استفاده میشود که یکی از طرفین به خاطر احترام به مجلس، مانند مهمانی ها، و یا موقعیت سنی و اجتماعی طرف مقابل نتواند به پرخاشگری متقابل دست بزند. راه مقابله با این تکنیکها این است که قبل از ورود به بحث، تضمین های لازم از طرف مقابل گرفته شود که نه بحث را عوض کند و نه به تمسخر روی آورد. باید به او یادآور شوید که با چنین تکنیکهایی آشنا هستید و استفاده از آن را نشانه ضعف بکار برنده آن میدانید.

چهارم، انگشت گذاشتن بر روی نقطه ضعف حریف

روش دیگر این است که حریف به دنبال نقطه ضعفی در شما میگردد و هر جا که در تنگنا قرار گرفت، با تأکید بر آن سعی میکند شما را از نظر روانی در موضع ضعف قرار داده و از ادامه بحث و رساندن آن به نتیجه مشخص منصرف کند. طبیعتاً هیچ‌کس بینقص نیست و براحتی می‌شود چندین نقطه ضعف در هر کسی پیدا کرد.

وقتی بحث درباره یک تئوری اقتصادی و یا معضل اجتماعی پیش آید، براحتی می‌شود نظر طرف مقابل را حاصل فقیر بودن و یا پول‌دار بودن او معرفی کرد. احتمالاً کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که وقتی حریف به او بگوید که نظراتش درباره اقتصاد حاصل فقیر بودنش است، انگیزه این را داشته باشد که بحث را ادامه دهد.

نقطه ضعف دیگری که زیاد استفاده میشود، به رخ کشیدن لهجه طرف مقابل و یا غلط بیان کردن کلمات است. معمولاً اکثر افراد در چنین موقعیتی یا آرامش روحی خود را از دست میدهند و یا به پرخاشگری و تمسخر متقابل روی می‌آورند. شخصاً در تمام سالهایی که در کانادا اقامت داشته‌ام، به ندرت سراغ دارم که کسی که زبان مادری‌اش انگلیسی باشد، تلفظ صحیح کلمه‌ای را به من یادآوری کرده باشد، هرچند که خودم با اصرار از آن‌ها چنین درخواستی کرده باشم. دلیل آن هم این است که اساساً تلفظ کلمات زبان فقط یک قرارداد عرفی است و استانداردی در این رابطه وجود ندارد. به علاوه نسخه های بسیار متنوعی از تلفظ هر کلمه در بین ملتهای انگلیسی زبان میتوانید بیابید. اما هربار که به ایران سفر کرده‌ام، به کرات اتفاق افتاده که هنگام تلفظ یک کلمه با نیشخند طرف مقابل روبرو شده و یا تلفظ صحیح آن را به من یادآوری کرده اند. مثلا در جمعی فنی اگر کلمه Linux را لینوکس تلفظ کنیم، باید انتظار داشت که کسی پیدا شود که ادعا کند که تلفظ صحیح آن لاینوکس است. اگر هم لاینوکس تلفظ کنیم، باز هم باید انتظار داشت که کسی پیدا شود و تلفظ صحیحش را لینوکس بداند و از اینکه ما تلفظ صحیحش را نمیدانیم تعجب کند.

این مطلب فقط مختص کلمات رسمی نیست و حتی اگر اسم یک هنرپیشه درست مطابق لهجه مورد نظر طرف مقابل تلفظ نشود، احتمال تمسخر وجود دارد. چندی پیش در یکی از سایتهای ایرانی دیدم که یکی از کارشناسان سیاسی را به خاطر تلفظ اسم میانی هیلاری کلینتون که Rodham است و به جای اینکه رادم تلفظ شود، رودهام تلفظ شده بود، مسخره کرده بودند و همین نکته را برای رد صلاحیت و اطلاعات او کافی دانسته بودند. در حالی که طیف لهجه های رایج فقط در خود آمریکا، آنقدر وسیع است که هرگونه تلفظی را میتوانید انتظار داشته باشید. همین مطلب در مورد لهجه های رایج زبان فارسی و تفلظ کلمات فارسی و عربی نیز صادق است.

وقتی قصد دارید وارد یک بحث جدی شوید، باید آمادگی این را داشته باشید که حریف با دست گذاشتن روی نقاط ضعفتان، چه فرضی و چه واقعی، سعی کند شما را به انفعال وادار کند. اگر عکس‌العمل شما به این رفتار شدید باشد، طبیعتاً بحث از روند خود خارج شده و این همان چیزی است که حریف از پیش کشیدن نقاط ضعف شما قصد کرده است. بنابراین راه مناسب این است که به حریف بفهمانید که طرفین بحث چه نقطه ضعفی داشته باشند و چه نداشته باشند، تأثیری در نتیجه علمی و منطقی بحث نباید داشته باشد.

پنجم، ادعای عدم صلاحیت حریف برای اظهار نظر

احتمالاً تا بحال این مطلب را تجربه کرده‌اید که در بحثی وارد می‌شوید و طرف مقابل ادعا میکند برای اظهار نظر در این زمینه باید فلان مدرک دانشگاهی و یا چند سال تجربه داشته باشید. چندی پیش شاهد بودم که در یک بحث فلسفی که هر دو طرف بحث از صاحبنظران به حساب می‌آمدند، یکی ادعا میکرد که برای اظهار نظر در مسأله ای خاص حداقل باید ۲۵ سال مطالعه داشت. در حالی که برای همه واضح است که قوت و ضعف استدلالات فلسفی را با واحد سال تجربه نمی‌سنجند.

برای اینکه یک قاضی در دادگاه و یا یک پزشک دربیمارستان اجازه کار حرفه ای داشته باشد، تحصیلات و تجربه خاص و جواز کار لازم است. اما برای شرکت در بحث علمی نمیشود چنین پیش شرطی را مطرح کرد. حداکثر این است که وقتی طرف مقابل از مقدمات علمی لازم مطلع نیست، می‌شود منابعی را معرفی کرد تا با مطالعه آن‌ها پیش نیازهای لازم را کسب کند. اما منکوب کردن طرف مقابل با این بهانه که مدرک خاص دانشگاهی و یا حوزوی ندارد، بیمعنی است.

بعضی افراد استعداد خاصی دارند که چنین وانمود کنند که جزء کسانی هستند که به لایه‌های بالای قدرت در کشور متصل هستند و از اسرار نهان خبر دارند و خود جزء کسانی هستند که در تصمیم گیری های اصلی کشور نقش دارند. اگر کسی با ساختار حکومتهای دنیا آشنا باشد، میداند که افراد انگشت شماری را در هر کشور می‌شود پیدا کرد که بتوانند چنین ادعایی داشته باشند. حتی افرادی در حد وزیر دولت و یا وکیل مجلس نمیتوانند چنین ژستی بگیرند. اما افراد مذکور معمولاً میتوانند هنگام بحث طرف مقابل را قانع کنند که وقتی آن‌ها حرف میزنند، او باید فقط گوش دهد.

ششم، پرت کردن حواس حریف و جلوگیری از تمرکز حواسش

معمولاً آدمها ظرفیت حافظه محدودی دارند و با کوچکترین اتفاقی رشته افکار آن‌ها پاره میشود. بنابراین در زمانی که روند بحث به جایی میرسد که یکی از طرفین چاره‌ای جز این ندارد که به اشتباه خود اقرار کند، به یکباره اتفاقی ساده، مانند قطع کردن حرف حریف و یا تعارف کردن چای و شیرینی، باعث می‌شود که بحث به نتیجه نرسد. وقتی سعی کنید که دوباره رشته بحث را از سر گرفته و به نتیجه مورد نظر برسانید، طرف مقابل فرصت کافی دارد که با استفاده از روشهای دیگر، مسیر بحث را عوض کند.

راه مقابله با این روش این است که آدم از قبل آمادگی ذهنی برای چنین شگردی داشته باشد و به راحتی اجازه ندهد که کسی حواس او را پرت کند.