باسمه تعالی

ایده استفاده از تانک در میدانهای نبرد زمینی در جنگهای جهانی اول و دوم توسعه یافت. اصل ایده این است که ماشینی طراحی شود که مجموعه‌ای از تسلیحاتی که برای نبرد زمینی لازم است را در خود جای دهد و تا حد ممکن آسیب‌پذیر نباشد. برای اینکه حد بهینه میزان تسلیحات، قدرت تحرک و مقاومت در برابر حملات دشمن مشخص شود، آزمایش های زیادی در تاریخ صورت گرفته است. مثلاً ارتش آلمان در جنگ دوم جهانی تانکی با وزن هزار تن به نام Landkreuzer هم ساخته بود که موفق نبود و بعد تانک سنگین بعدی را به ۲۰۰ تن تقلیل دادند که آن هم به شکست انجامید.

بعد از جنگ دوم جهانی رویکرد غربیها این بود که پیشرفته‌ترین زره ها و روشهای محافظت را در کنار سرعت عمل در تانک مورد توجه قرار دهند و بنابراین تانکهای غربی به قیمت بالاتری تمام میشوند. اما رویکرد روسها این بود که تانکهای خود را با قیمت پایین‌تر و وزن کمتر بسازند و آنرا در تعداد بالاتری تولید کنند تا از این طریق بشود دست بالاتر را در میدان نبرد داشت. بنابراین حفظ جان خدمه در تانکهای روسی در اولویت بعدی قرار داشت. نمونه بارز این رویکرد تانک T-90 است. در این تانک از زره انفجاری یا Explosive Reactive Armour یا به اختصار ERA زیاد استفاده شده است. عمل‌کرد این نوع زره این است که در لحظه اصابت موشک به این بسته ها، منفجر می‌شوند و موج انفجار آن میتواند تا حد زیادی موج انفجار ناشی از موشک را خنثی کند و مانع از این می‌شود که موشک بتواند لایه‌های بعدی زره پسیو را سوراخ کند و به محفظه مهمات برسد. اشکال اصلی این نوع زره انفجاری این است که تلفات سربازان و یا خدمه ای که در اطراف تانک هستند، بالاتر می‌رود چون هم در معرض انفجار موشک اصابت کرده هستند و هم در معرض انفجار زره های انفجاری. حتی اگر فرض کنیم هیچ پیاده نظامی پشت سر تانک حرکت نمیکند، خود خدمه تانک نمیتوانند بطور دائم داخل تانک بمانند و هرجا که تانک توقف کند، آن‌ها از تانک خارج میشوند.

t90-era

روسیه که با بحران کاهش جمعیت مواجه است، توان جایگزینی نیروهای نظامی خود را ندارد و بنابراین در طراحی تانک جدید به نام T-14 یا آرماتا اولویت طراحی را در حفظ جان خدمه تانک قرار داده‌اند و تا حد زیادی همان روش طراحی آلمانی ها و آمریکایی ها را دنبال کرده اند. یعنی سعی کرده‌اند که پیشرفته‌ترین تکنولوژی را در حفظ تانک بکار بگیرند و تانکی گرانتر تولید کنند. در این تانک میزان استفاده از زره های انفجاری کم شده است و تأکید اصلی روی زره های پسیو است. اما ایراد اصلی این تانک این است که ارتباط خدمه با برجک فقط از طریق سنسورهایی است که در اطراف تانک نصب شده است. اگر این تانک در میدان جنگ هدف قرار بگیرد، ممکن است که آسیب جدی به بخش‌های مکانیکی تانک وارد نیاید، اما احتمالاً سنسورها نمیتوانند در چنین شرایطی درست کار کنند و بنابراین تانک نمیتواند به نبرد ادامه دهد. به علاوه قیمت بالای آن و به تبع آن تولید پایینش باعث خواهد شد که این تانک اثر چندانی در صحنه نبرد نداشته باشد.

چرا هنوز از تانک در نبرد زمینی استفاده میشود؟

چند عامل باعث شده که استفاده از تانک در میدانهای نبرد زمینی بعد از جنگ جهانی هم ادامه پیدا کند که از میان آن‌ها میتوان این موارد را نام برد:

  • داشتن دشمنهایی که توان پیدا کردن راههای از کار انداختن تانک را نداشته باشند
  • عدم آشنایی رهبران کشورها با فنون جنگ
  • تمایل نظامی ها به نمایش ماشینهایی که قدرت و ابهت آن‌ها را نشان دهد و بشود آن‌ها را در رژه ها و رزمایشها به رخ کشید
  • وجود این سلاحهای سنگین به عنوان عامل تقویت روانی نیروها است

اما پیشرفتهای اخیر در ارتباطات و اطلاعات و حمل و نقل باعث شده که این عوامل کمتر اثرگذار باشند. سلاحهای سبک و ارزانی مانند RPG-29 توسعه یافته که میتوانند هرگونه زره جدیدی را شکست دهند و همه گروههای مبارز در هر نقطه از عالم میتوانند چنین سلاحهایی را بدست آورند. صحنه‌های هدف قرار دادن تانکها در میدان نبرد هم بلافاصله در شبکه‌های اجتماعی قرار میگیرد و بنابراین عامل روانی هم به تدریج کمرنگتر میشود.

به خاطر دارم که در حمله نیروهای غربی به لیبی برای ساقط کردن قذافی، هواپیماهای فرانسوی برای هدف قرار دادن تانکهای ارتش لیبی، به جای اینکه از بمبهایی حاوی مواد منفجره استفاده کنند، بمبهایی داشتند که با سیمان پر شده بود. چون هیچ تانکی در دنیا ساخته نشده که بتواند ضربه حاصل از برخورد یک وزنه سیمانی ۳۰۰ کیلویی را با سرعت زیاد تحمل کند. این کار هم تانک را از کار می انداخت و هم تلفات انسانی نیروهای اطراف تانک را کمتر میکرد. فرض کنید که یک تانک بهترین سیستم دفاع اکتیو با رادارهایی را داشته باشد که موقعیت موشکهای شلیک شده به طرف تانک را در اسرع وقت تشخیص دهند و آن‌ها را با فاصله زیادی قبل از رسیدن به تانک هدف قرار دهند. چنین مکانیزم دفاعی در برابر پرتاب یک بمب سیمانی بر روی تانک، بی خاصیت است.

آیا تانک در صحنه‌های نبرد قرن ۲۱ جایی دارد؟

بر این باورم که کارشناسان نظامی دنیا به تدریج به این واقعیت میرسند که مفهومی به نام تانک دیگر در صحنه‌های نبرد مدرن جایی ندارد. دلیل آن هم این است که راههای مقابله زیادی با آن توسعه یافته و تانک اولین چیزی است که در میدان نبرد مورد هدف قرار میگیرد. وقتی همه مردم صحنه‌های انهدام تانک در میدانهای نبرد را ببینند، دیگر ارزش روانی و قابلیت نمایش دادن در رژه هم نخواهد داشت.

پس چه چیزی جایگزین آن باید بشود؟

مفهوم تانک این است که مجموعه‌ای از تسلیحات را در یک ماشین جمع میکنند و بنابراین تکنولوژی های پیشرفته ای که برای حفظ آن باید بکار بگیرند، بطور تصاعدی بالا میرود. اصل این ایده ایراد دارد. چون هم باعث می‌شود که تولید تانک گران تمام شود و توان یک ارتش در تولید و بکارگیری آن محدود شود و هم تانک اولین چیزی است که در میدان نبرد هدف قرار میگیرد.

بنابراین باید این تسلیحات و امکانات را در چند بخش مجزا از هم قرار داد. در نبرد تانکها ثابت شده که هر تانکی که تانک دیگر را اول ببیند و بتواند عکس‌العمل نشان دهد، پیروز نبرد خواهد بود. لذا می‌شود بخش تسلیحات شکار تانکهای دیگر را در یک ماشین تخصصی قرار داد.

بخش توپ خودکششی نیز احتیاج به تحرک زیاد و زره پیشرفته ندارد. این ماشین‌ها میتوانند با فاصله زیادی پشت سر ماشین‌های ضد تسلیحات سنگین حرکت کنند.

تسلیحات سبکتر را نیز می‌شود در یک ماشین کوچک و پر تحرک قرار داد که هر کدام از ماشین‌های فوق را اسکورت کنند.

اما نکته غیر قابل صرفنظر و واقعیت مسلم همه میدانهای نبرد این است که جنگ بین آدمها است و نه بین ابزارهای جنگی. بنابراین اولویت اصلی کشوری که با تهدیدات نظامی روبرو است، این است که مسأله مقابله با کاهش رشد جمعیت را اولویت خود قرار دهد.