باسمه تعالی

بحث درباره اینکه چرا قرآن معجزه است، باید علمی و دقیق باشد. اما قبل از ورود به بحث و درگیر بررسی شواهد و استدلال‌ها شدن، می‌شود نگاهی کاربردی به قرآن داشت. معجزه رسمی و اصلی رسول الله آوردن قرآن بود و با کمک گرفتن از قرآن، در ظرف مدّت کوتاه 23 سال، چهار کار بزرگ انجام داد که اگر هر کس دیگری در طول تاریخ بشر فقط توانسته باشد یکی از آن کارها را در طی صد سال انجام دهد، جزء مصلحان بزرگ به حساب می آید:

تشکیل امت

رسول الله امّتی را تحت لوای نورانی توحید تشکیل داد و گروهی را تربیت کرد که بتوانند از اعتقادات توحیدی پاسداری کنند و آنرا از نسلی به نسل دیگر منتقل کنند.

برقراری نظام سیاسی

او دولت و نظامی برقرارکرد که در مدت زمان کوتاه قلمرو سیاسی آن گستره آسیا و آفریقا را گرفت و به اروپا رسید. کشورگشایانی در طول تاریخ، مانند چنگیز و اسکندر، بوده‌اند که بتوانند قلمرو حکومت خود را سریع گسترش دهند. اما به علت اینکه انگیزه قابل طرحی در پس اقدام‌ آن‌ها نبود، با همان سرعتی که گسترش یافتند، از صحنه تاریخ محو شدند.

تاسیس قوانین و نظامات در همه رشته‌های حقوقی، مدنی، اقتصادی و سیاسی

قرآن با ترسیم تصویر کلی از خلقت و جایگاه انسان در این نظام خلقت، تعریف جدید و کاملی از انسان ارائه کرد. در نتیجه امکان تعریف دوباره قوانین در همه زمینه‌ها بوجود آمد. پس از نزول قرآن تمام نظامهای سیاسی و اعتقادی دیگر، حتی آن‌ها که به تخاصم و رقابت با اسلام برخاستند، از قرآن تاثیر گرفته‌اند و در ادامه بحث در این باره توضیح خواهم داد.

تشکیل جامعه‌ای فراگیر که توان و ظرفیت پذیرش اقوام و عقاید گوناگون و برقراری نظم و هارمونی بین اقشار مختلف جامعه را داشته باشد.

ایده اعطای حق شهروندی در صورت احترام به قوانین جامعه و پرداخت جزیه، هرچند از سوی مخالفان اسلام شماتت میشود، در حال حاضر توسط همه نظامهای مدرن مدعی حقوق بشر اتخاذ شده است و فقط نام جزیه را مالیات میگذارند. این تسامح و وسعت نظر توانست که اسلام را به عنوان یک تمدن فراگیر معرفی کند.

هرچند که رسیدن به چنین دستاوردهای عظیمی خبر از شرح صدر و سعه وجودی جناب رسول الله میدهد، عامل موفقیت ایشان نزول قرآن به عنوان وحی الهی بود.

دستور قرآن به مکتوب کردن معاملات

بر کسی پوشیده نیست که یک جامعه بی‌سواد نمیتواند متمدن باشد و یکی از شروط تمدن، باسواد شدن مردم است. قرآن با امر به مکتوب کردن تمام معاملات تجاری، مردم را تشویق به باسواد شدن کرد. در زمان نزول قرآن روایت شده که در کل جزیره‌العرب به تعداد انگشت شماری افراد باسواد وجود داشتند. اما در مدت کوتاهی بخش قابل توجهی از مردم موظف به یادگیری خواندن و نوشتن شدند. همین مطلب از روشهای مهم تمدن سازی قرآن بوده است. چنین چیزی تا زمان نزول قرآن سابقه نداشته است.

قرآن سرچشمه ایده های مترقی دوران معاصر

نژادپرستی در دوران معاصر چندان پسندیده شناخته نمیشود. هرچند که ایده‌های برتری نژادی در بین مردم کم و بیش رایج است، کمتر کسی پیدا می‌شود که جرأت کند که چنین ایده‌هایی را علناً مطرح کند. اگر در تاریخ جستجو کنیم، منشاء دیگری غیر از قرآن درباره باطل بودن برتری نژادی پیدا نخواهیم کرد که بتواند دلیل عقلی قابل اعتنایی برای آن ارائه کند. مبنای فلسفی تساوی نژادی در قرآن آیه إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُم است که معیار برتری را تقوی دانسته و تفاوتهای بشرها را وسیله‌ای برای درک بهتر بشر از خود معرفی کرده است.

اگر بخواهیم این معیار قرآنی را کنار بگذاریم و تساوی نژادی را به عنوان مفهومی سکولار مطرح کنیم، هیچ مبنای عقلی برای پایبندی بشر به آن پیدا نخواهیم کرد. این معضل در دوران معاصر بسیار واضح است. هر چند همه دولتهای غربی شعار پایبندی به تساوی نژادی میدهند، اما در عمل توان اجرای آن را ندارند. در آمریکا درصد بالایی از زندانیان از رنگین پوستها هستند، و فرصتهای شغلی و تحصیل کمتر در اختیار آن‌ها است. در اروپا نیز وضعیت بدتر از این است و هر از چندگاهی منجر به شورش و اعتراضات اجتماعی میشود.

امروزه فرض غیر قابل خدشه این است که هر انسانی مالک سرنوشت خویش بوده، مختار است که تصمیم بگیرد که کجا زندگی کند، با چه کسی ازدواج کند، و یا چه شغلی داشته باشد. شاید بعضی‌ها هم فکر کنند که چنین چیزی در کل تاریخ بشر جاری بوده است. واقعیت این است که اگر به دنبال منشاء این درک ما از بشر بگردیم، سرنخ آن به قرآن میرسد. به این دلیل که قرآن تنها منبعی است که توانسته دلایل عقلی برای این باور ارائه کند. مبنای عقلی اختیار انسان، اجازه ای است که به انسان داده شده تا سرنوشت خود در رفتن به جهنم و یا بهشت را تعیین کند. بهشت و جهنم و ثواب و عقاب بدون اختیار انسان بیمعنی میشوند.

اگر این باور دینی را کنار بگذاریم، هیچ دلیل دیگری برای کرامت انسان و آزادی او پیدا نمیکنیم. اعلامیه حقوق بشر که سعی دارد کرامت و آزادی انسان را مفهومی سکولار معرفی کند، مبنای عقلی ندارد. بدون باور دینی هدفدار بودن عالم و روز جزا، جامعه انسانی با جامعه مورچه ها هیچ تفاوت ماهوی ندارد. بنابراین در یک نظام بیدین نمیشود انتظار داشت که حق آزادی انسان محترم بماند. به همین دلیل با فاصله گرفتن جوامع غربی از آموزه های دینی، روزبروز کنترل اذهان مردم بیشتر شده و زندگی در جوامع غربی به زندگی در کلونی مورچه ها بیشتر شبیه میشود.

قرآن تعریف کننده خوبی و بدی و صحیح و غلط

قرآن در کنار تعریف اصول اساسی که مبنای تشریع قوانین باشد، هدف دیگری را نیز دنبال میکند که همان شکل دادن به تعریف انسان از خوبی و بدی و صحیح و غلط است. در انگلیسی نام این درک را Common Sense و یا درک مشترک میگذارند. وقتی انسان‌ها به درک مشترکی از خوبی و بدی برسند، کار تشریع قوانین و رعایت آن ساده میشود. قرآن نقش مهمی در تعریف این درک مشترک بین انسان‌ها داشته است و تأثیر آموزه های قرآن حتی در جوامع غربی به خوبی حس میشود.

به عنوان نمونه در دوران معاصر دفاع از فرد خلافکار، حتی به بهانه خویشاوندی و امثالهم، قبیح شمرده میشود. اما در مقاطعی تاریخی شعار رسمی بعضی اقوام این بود که باید از برادرت دفاع کنی، چه ظالم باشد و چه مظلوم. رسول الله با استفاده از قرآن این شعار را به این صورت بهبود داد که اگر بخواهی از برادر ظالمت دفاع کنی، باید جلوی ظلم او را بگیری. چون ظالم باید جواب ظلم خود را بدهد و مجازات میشود.

مورد دیگر درک عمومی است که مجازات هر جرم باید متناسب با جرم باشد. در گذشته چنین درکی بین انسان‌ها چندان هم مشترک نبود. در بسیاری از مقاطع تاریخی مجازات هر جرمی تنها قتل بود، چون فرض آن‌ها این بود که جرم نشان از خباثت باطن دارد و چنین خباثتی قابل اصلاح نیست. در جوامع کنونی هم به میزان فاصله‌ای که با آموزه های دینی دارند، در تشخیص تناسب مجازات با جرم به اشتباه می‌افتند. مثلاً مشاهده میکنیم اگر یک کشور از ناحیه کشوری دیگر احساس تهدید کند، به خود حق میدهد که شهرهای او را بمباران اتمی کند و همه شهروندان غیر نظامی را قتل عام کند.

مورد دیگر قبح روابط نامشروع است. حتی در کشورهای غربی که بخش عمده کودکان از والدینی متولد می‌شوند که ازدواج مذهبی و یا قانونی نکرده اند، اگر مقامات رده اول این کشورها به چنین رفتاری آلوده شوند، عکس‌العمل شدیدی را به دنبال خواهد داشت. درک عمومی حتی در جوامع بیدین و کمونیست این است که روابط نامشروع قبیح بوده و مقامات سیاسی و نظامی و شخصیتهای مطرح جامعه نباید دچار چنین قبحی شوند. مفهوم ازدواج و خانواده کاملاً یک مفهوم دینی است. اما مسیحیت و یهودیت نمیتوانند در شکل دهی باور عموم در قبح روابط نامشروع، اعتباری برای خود فرض کنند. چون خود آن‌ها شایعات فراوانی در آلوده شدن پیامبران خود و مادران آن‌ها به این عمل قبیح درست کردند و چنین قصه هایی را به عنوان واقعیت نقل کردند.

اصرار قرآن بر پاکدامنی پیامبران الهی و قبح روابط نامشروع باعث شد پیروان ادیان دیگر هم در نقل چنین مطالبی تجدید نظر کنند و درک مشترک کنونی در قبح این اعمال شکل بگیرد.

امروزه بسیاری از مطالب قرآنی بدون ذکر منبع به عنوان مفاهیم مترقی مطرح می‌شود و مورد استقبال مردم قرار میگیرد. مثلاً در آیه ۳۲ سوره مائده چنین آمده که اگر کسی جان انسانی را نجات دهد در حکم این است که کل جامعه را نجات داده است. همین مفهوم را بارها از زبان افراد مختلفی در غرب شنیده‌ام، بدون اینکه به منبع آن اشاره کنند.

قرآن به عنوان منبع قانون گذاری

در بین کشورهای اروپایی سیستم قضایی فرانسه از دیگر کشورها قدیمی تر و مدون تر بوده است. به همین دلیل اکثر متون علمی و حقوقی، تا همین اواخر به این زبان نوشته میشده است. تا سال ۱۷۳۱ هم زبان رسمی دادگاههای بریتانیا، زبان فرانسه بوده است، چون قوانین حقوقی با این زبان نوشته میشده است. اما اگر در همین سیستم قضایی دقت کنیم، در می یابیم که موارد بسیاری را از سیستم قضایی اسلامی عاریه گرفته اند. نحوه تشکیل دادگاه، نحوه رفتار قاضی با شاکی و متهم، نحوه بررسی بینه و شهادت شهودو بسیاری از این موارد، از روش دادگاههای اسلامی اخذ شده است.

اصل برائت یا فرض بیگناهی متهمان در‌واقع همان قاعده حقوقی اسلامی البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر است. یعنی متهم تا وقتی که شاکی بینه ارائه نکند، بی‌گناه شناخته میشود. در بسیاری از نظامهای حقوقی قدیم در صورت عدم توانایی شاکی بر ارایه دلیل کافی علیه متهم، خود متهم ملزم به اثبات بیگناهی خود میگردید. در منشور حمورابی، در ایران باستان و بسیاری از نقاط دیگر، عدم پذیرش اصل مذکور به توسل جستن به اوردالی یا داوری ایزدی منجر میشد. حتی تا قرون وسطی، اصل برائت چندان مورد توجه قضات واقع نمیشد. توسل به دوئل یا پیکار قضایی، اعمال شکنجه به منظور اخذ اقرار و غیره روش متداول دادگاههای آن دوران بود. بالاخره در سال 1789 فرانسه این اصل را در سیستم قضایی خود میپذیرد و در اعلامیه حقوق بشر خود میگنجاند، بدون اینکه به منبع این اصل که قوانین اسلامی و قرآن باشد اشاره کند.

قرآن باب معرفت الله

تمرکز اصلی دین یهود بر تعریف شریعت و قانون پذیری پیروانش بوده است. در این دین تکیه اصلی برا ین است که چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام است و کمتر می‌شود از اشک و آه و سوز و گذار عابدانه در اعمال عبادی آن‌ها سراغ گرفت. دلیل آن هم این بود که یهودیها بیش از این ظرفیت نداشتند.

پس از آن حضرت مسیح با ساده‌تر کردن شریعت و حلال کردن بعضی از محرمات، تکیه اصلی را بر عبادت و اخلاق گذاشت. اما کاری که قرآن کرد و هیچ‌گاه در کل تاریخ ادیان سابقه نداشته است، باز کردن باب معرفت الله است. یعنی دری را به روی بشر باز کرد تا راهی برای شناخت پروردگار خویش پیدا کند. هر کسی میتواند متناسب با استعداد خویش درباره معرفت الذات و یا معارف الافعال مطالبی را از قرآن درک کند.

آنچه در باب معرفت الله در قرآن گفته شده، اساساً در کتاب‌های آسمانی قبلی سابقه نداشته است. آنچه قرآن در این باب گفته همه با برهان قابل اثبات است وجای شک و شبهه در آن نیست.

قرآن به عنوان حلقه اتصال نسل ها به هم با ثابت نگه داشتن زبان

هر کلمه‌ای قرار است که معنی مشخصی را حمل کند. اما در طی گذر زمان و چرخش نسلها، معانی کلمات به مرور دستخوش تحول می‌شود و آن کلمات در موضعی دیگر و برای حمل معنی دیگری استفاده میشوند. زبان بطور کلی سیال است و دائماً در حال تحول است و علاوه بر اینکه کلمات جدید بطور مداوم ابداع میشوند، معنی کلمات قبلی نیز متحول میشود. به همین دلیل پس از گذر چندین نسل، انتقال مفاهیم علمی از نسلهای قبلی به نسلهای بعدی دچار مشکل می‌شود و متاخرین نمیتوانند منظور قدما را درست دریابند. در دوره معاصر پیدا کردن کسانی که زبان کتاب‌های علمی قدیمی را بفهمند کار راحتی نیست. به علاوه یک حس بدبینی نسبت به اهل علم قدیم وجود دارد که هرآنچه که آن‌ها گفته‌اند را با دید تمسخر نگاه میکنند و حرفهای آن‌ها را قابل مطرح شدن در جوامع دانشگاهی معاصر نمیدانند. در حالی که عمده مشکل این است که متاخرین در درک منظور اصلی قدما مشکل دارند.

حتی اگر خط و زبان یک قوم در طی صدها سال ثابت بماند، مطلب فوق صادق است. اما بعضی مواقع تغییرات زبان چنان تند است که اساساً هیچ راه ارتباط بین متاخرین و متقدمین باقی نمیماند. تغییرات خط و زبان در ایران در چند هزار سال گذشته چنان شدید بوده که در بین متاخرین به سختی بتوان کسی را پیدا کرد که بتواند یک کتاب علمی به زبانهای قدیمی را بخواند و آنرا درست درک کند.

حال فرض کنید پیامبری بیاید که تنها معجزه‌اش این باشد که یک دیکشنری بیاورد که کلمات علمی را معنی کرده باشد و کاربرد آن کلمات را در چند جمله نشان داده باشد. اگر این دیکشنری به‌قدری وزین باشد که دانشمندان هر دوره سعی کنند در کتاب‌های علمی خود همان کلمات و معانی در نظر گرفته شده برای آن‌ها را استفاده کنند، میتوان دستاوردهای علمی نسلهای قبلی را به نسلهای بعدی منتقل کرد.

کتاب‌هایی مانند شاهنامه میتوانند سابقه تاریخی یک ملت را حفظ کرده و باعث شوند زبان آن ملت کمتر دچار تحول شود. اما شاهنامه و امثال آن ظرفیت این را ندارند که دانشمندان هر دوره را تشویق کنند که قواعد ادبی و سبک نگارش شاهنامه را الگوی کتاب علمی نوشتن خود قرار دهند.

یکی از معجزات قرآن این است که از طریق حفظ گرامر و معانی کلمات عربی مبین، زبان عربی را چنان تحت تأثیر قرار دهد که این زبان به عنوان زبان علمی در طول تاریخ مطرح شود و به این واسطه امکان انتقال علوم از قدما به متاخرین فراهم آید.

اگر این تنها کاری باشد که قرآن کرده بود، دلیل کافی برای معجزه بودن آن محسو ب میشد. چون هیچ عامل دیگری در طول تاریخ نتوانسته یک زبان را از گزند تحول و تغییر حفظ کند.

استفاده نکردن قرآن از مفاهیم و مدل های ذهنی آدمها

قرآن در تشریح پدیده‌های طبیعی و فیزیکی، از هیچیک از مدل هایی که آدمها برای توجیه علت رخداد پدیده‌های طبیعی ساخته اند، استفاده نکرده است.در این باره در مقاله دیگری مفصلتر توضیح داده ام. به عنوان نمونه از آنچه که قرآن درباره خلقت انسان گفته، نمیشود چنین برداشت کرد که خلقت انسان دفعتا رخ داده است. قرآن از یک روند تدریجی حرف میزند، ولی از آنچه که میگوید نمیشود برداشت کرد که مدل تکامل را معتبر میداند. قرآن انسان‌ها را به کاوش در این زمینه تشویق میکند و نباید انتظار داشت که درباره مسأله به این پیچیدگی بشر بتواند به این سرعت حکم نهایی را صادر کند.

قرآن منبع تدوین استراتژی نظامی

حدود ۲۵ قرن است که کتاب هنر جنگ سون تزو مورد استفاده استراتژیست های نظامی دنیا واقع شده است. دیگر استراتژیستهای مطرح تاریخ نیز کم و بیش با فنون استفاده شده در این کتاب موافق بودند و به ندرت میتوان نوآوری عمده‌ای در این فنون پیدا کرد. اما آنچه که قرآن درباره استراتژی های دفاعی و نظامی بیان کرده است، بطور بنیانی با فنون سون تزو متفاوت است و در عین حال بسیار موثرتر است. سون تزو نام کتاب خودش را هنر جنگ نامید، چون بکارگیری این فنون به مهارت فرمانده نظامی بستگی دارد و تضمینی در موفقیت آن نیست. اما قرآن تضمین کرده که اگر دستورالعمل قرآن درست اجرا شود، میتوان لشگری با ده برابر نیروی انسانی را هم شکست داد. در طول تاریخ هم بارها صحت این حرف قرآن ثابت شده است.

یکی از اتهاماتی که دشمنان رسول الله میزنند این است که ایشان به علت سفرهای تجاری به شام، با متون مذهبی قدیم آشنا شده و همان مطالب را در قالب دیگری ریخته و به عنوان کتاب جدیدی مطرح کرده است. اما هیچ یک از این معاندان ادعا نکرده که جناب رسول الله سابقه نظامیگری داشته و یا با فنون جنگی هم آشنا بوده است. پس این سئوال پیش می‌آید که اگر قرآن معاذالله کلمات خود رسول الله است، چطور با چنین اعتماد به نفسی توانسته استراتژی های نبرد را از اول تعریف کند، بدون اینکه از دیگر مکاتب استراتژی نظامی کمک بگیرد؟ و چطور توانسته صحت فنون خود را در صحنه عمل به خوبی نشان دهد؟

اصل بازدارندگی یکی از اصول اساسی همه نیروهای نظامی دنیا است. همه نیروهای نظامی دنیا سعی میکنند با حفظ آمادگی خود، خطرات پیش رو را شناسایی کنند و خود را برای مقابله با آن آماده کنند و این آمادگی را نمایش دهند تا دشمنان احتمالی هزینه حمله را بالا ببینند و هوس این کار را نکنند. اما به این نکته کمتر توجه می‌شود که این روش جزء آموزه های قرآنی است که در آیه ۶۰ سوره انفال بیان شده است. هدف اصلی این آموزه برخلاف آنچه که امثال سون تزو میگویند بردن جنگ بدون وارد میدان جنگ شدن نیست، بلکه هدف مهمتر کم کردن احتمال رخداد جنگ و خونریزی است.