باسمه تعالی

یکی از داستانهای قرآنی که بحثهای شبه فلسفی براه انداخته و باعث شبهه برای عده ای شده، داستان ایوب نبی است. منشاء قصه های رایج در بین مردم، آن چیزی است که از یهودیها نقل شده و به اسرائیلیات معروف است. این قصه چنین است که شیطان به پروردگار عرض میکند که علت شکرگزاری ایوب نعمتهایی فراوانی است که به او داده شده است. لذا درخواست میکند که خدا امور ایوب را به او واگذار کند تا نشان دهد که میشود ایوب را هم به ناشکری واداشت. قصه چنین ادامه پیدا میکند که شیطان جواز تصرف در امور ایوب را میگیرد و شروع به وارد کردن خسارت و عذاب به ایوب میکند. در نهایت ایوب دست به دعا برمیدارد و از خدا میخواهد که دست شیطان را کوتاه کند و امور او را اصلاح کند. یکی از مواردی که باعث شده این قصه در بین مسلمین رواج پیدا کند، سوء برداشت از آیه ۴۱ سوره ص است.

این آیه چنین است:

وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ

و بنده ما ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا رنج و عذاب میدهد.

این آیه فقط شکایت ایوب از شیطان را نقل میکند و درباره اینکه بیماری جناب ایوب و مرگ فرزندانش به دست شیطان بوده، چیزی نگفته است. از این آیه نمیشود برداشت کرد که قصه نقل شده از یهودیها، درباره واگذاری امور ایوب به شیطان، درست است. در آیات دیگر درباره ایوب هم هیچ جا از اینکه جناب ایوب از بیماری خود و خسارتهای مادی به خود و خانواده اش شکایت کرده باشد، چیزی نیامده است. یک نبی الهی میداند که رب جلیل بدون حکمت کسی را دچار بلا و رنج نمیکند و بنابراین باید صبور باشد. پس آن چیزی که جناب ایوب از آن شکایت کرده، چیز دیگری است.

در سوره اسراء آیات ۶۴ و ۶۵ آن محدوده ای که به شیطان اجازه فعالیت داده شده را تعریف کرده است و به وضوح بیان کرده که:

إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ

تو هرگز سلطه‌ای بر بندگان من، نخواهی یافت

قطعا پیامبران الهی جزء گروهی از بندگان هستند که شیطان اجازه فریب دادن آنها را ندارد، چه رسد به اینکه بتواند در امور یک نبی تصرف کند و به او خسارت بزند. بنابراین شکایت جناب ایوب میتواند از این باشد که شیطان با فریب اطرافیان او و یا اهالی منطقه ای که در آن زندگی میکرده، قصد گمراه کردن مردم را داشته است و جناب ایوب، به عنوان یک نبی، راضی به این امر نبوده و احساس ناراحتی کرده است.

اختیارات ابلیس برای فریب دادن دیگران، در آیات فوق به موارد زیر محدود شده است:

  • با صدا تحریک کردن و درگوشی چیزی را به آنها القا کردن
  • اینکه شیطان بتواند از امثال خود کمک بگیرد و کار فریب دادن را گروهی انجام دهند.
  • مشارکت در اموال و اولاد کسانی که مال حرام کسب میکنند. شیطان در اموال حرام و فرزندانی که با این اموال رشد کرده اند سهم دارد و خیری در آنها برای صاحبش نیست.
  • وعده های دروغ دادن

بنابراین از نظر قرآن به شیطان اجازه بیمار کردن و یا قتل کسی، حتی افراد معمولی، داده نشده است. محدوده کار شیطان وعده دروغ دادن و گول زدن است.

اعتبار بقیه قصه هایی که درباره توصیه همسر جناب ایوب به ذبح گوسفند بدون ذکر نام خدا، و یا فروش گیسوانش برای خرید خوراک، گفته شده هر کدام باید راستی آزمایی شود. آیه ۴۴ سوره ص خطاب به ایوب میگوید که دسته ای از ساقه های گندم (ویا مانند آن را) بگیر و با آن بزن و سوگند خود را نشکن. در این آیه چیزی درباره تعزیر همسر ایوب با این دسته گندم گفته نشده است. آنچه که در بین مردم و حتی مفسران معروف است، بر اساس برداشتهای شخصی و روایاتی است که وجود دارد و حساب آن از بیان قرآن جدا است.