باسمه تعالی

حتماً در اخبار چند روز گذشته شنیده‌اید که یکی از عوارض ویروس زیکا که در کل دنیا در حال پخش شدن است، این است که باعث می‌شود زنان باردار، نوزادانی با مغزهای کوچک و یا بدون مغز بدنیا بیاورند. رسانه‌های جمعی دنیا هم در یک حرکت هماهنگ به ترس از گسترش این ویروس دامن میزنند. در خبرهای رسانه‌های ایرانی دیدم که بعضی از ارقام و آماری که دیگران منتشر کرده‌اند را با اغراق نقل کرده اند.

اما واقعاً چقدر این ترس مبنای علمی و عقلی دارد؟

یکی از شگردهای نظم نوین جهانی این است که مردم عالم را در ترسی موهوم از آینده ای هراسناک نگه دارند تا مدیریت آنها ساده تر باشد. قبلاً در مقالات متعددی از جمله درباره بحران آب در کشاورزی در این باره توضیح داده‌ام. بنابراین هر از چندگاهی شاهد پخش خبرهای اینچنینی هستیم. نتیجه‌ای که سردمداران نظم نوین جهانی از پخش چنین خبرهایی میخواهند بگیرند این است که نه فقط سرنوشت آینده بشر، بلکه کل دنیا، در خطر است و اگر همه کشورها در یک حرکت هماهنگ و تحت مدیریت نظم نوین جهانی همکاری نکنند، نابود خواهند شد. ماجرای گرم شدن زمین، خشکسالی چند ده ساله، پخش ویروسهای خطرناک و امثالهم، همه همین سناریو را دنبال میکنند. اگر در ایران هم بخواهید رسانه هایی که توسط عوامل استعماری اداره میشوند را شناسایی کنید، کافی است ببینید کدام آنها چنین خبرهایی را بازپخش میکنند.

واقعیت این است که همه این خبرها بی‌اساس است. گرم شدن زمین و سوراخ شدن لایه ازن در اثر عوامل انسانی فقط یک افسانه است. پیش‌بینی خشکسالی فقط یک دروغ بود. داستان ویروس زیکا هم چیزی از همین قبیل است. متأسفانه چنین اخبار شبه علمی توسط مراکز معتبر علمی و مراجع بین‌المللی بیان می‌شود و اصطلاحاتی را به کار میبرند که در شنونده توهم علمی و معتبر بودن مطلب را بوجود می آورد. در ایران هم بعضی متخصصین اهل فن با فرض معتبر بودن منبع خبر و غیر متخصص بودن هر کسی که در آن‌ها شک کند، برخورد نامناسبی با چنین تشکیکی میکنند.

علمی بودن یک خبر وقتی ثابت می‌شود که گوینده روش حصول نتیجه و آمار پشتیبانی کننده آن را ذکر کرده باشد و این مطلب قابل راستی آزمایی باشد. اگر کسی بخواهد به اعتبار مدرک تحصیلی و یا مقام علمی، حرف خود را به کرسی بنشاند، کار او فقط عوام فریبی محسوب میشود.

در گزارش تحقیقاتی ارائه شده به کنگره آمریکا درباره این ویروس آمده است که:

ویروس زیکا که توسط حشره Aedes منتشر میشود، اولین بار در سال ۱۹۴۷ در جنگل زیکا در اوگاندا شناسایی شد... در بخش کوچکی از کسانی که به این ویروس آلوده میشوند، تقریباً یک نفر از هر ۴ نفر، نشانه‌هایی از بیماری ظاهر می‌شود که فقط برای چند روز قابل مشاهده است.

عوارض آلودگی به این ویروس تب و خارش و ورم ملتحمه است که تا حداکثر یک هفته ادامه پیدا میکند. بستری شدن و یا مرگ در اثر این ویروس به ندرت رخ میدهد.

همانطور که مطلعید تعداد ویروسهایی که در زمین وجود دارند که ممکن است باعث بیماری در بشر شوند، بقدری زیاد است که قابل شمارش نیست. اگر بعضا واحد میلیارد و یا میلیون را برای آن بکار میبریم، فقط برای آسان کردن مطلب برای ذهن مخاطب است، وگرنه میتوان ادعا کرد که بشر توان ارائه برآورد در این زمینه را ندارد.

این گزارش آورده است که:

هنوز اطمینانی در وجود ارتباط بین این ویروس با microcephaly ، که به حالتی میگویند که مغز از اندازه متداول کوچکتر است، وجود ندارد. از اکتبر ۲۰۱۵ مقامات برزیلی گزارش کرده‌اند که در مناطق گسترش این ویروس حدود ۴۰۰۰ مورد microcephaly مشاهده شده است. در حالی که سال قبل از آن در همان مناطق فقط ۱۵۰ مورد گزارش شده بود. مقامات بهداشتی نگران این هستند که شاید بین این ویروس و آن بیماری ارتباطی وجود داشته باشد.

اولاً این گزارش ادعای وجود رابطه بین ویروس و این بیماری را ندارد و فقط چنین موردی را قابل بررسی میداند.

دوماً شواهد ارائه شده برای نتیجه‌گیری ناکافی است. چون معلوم نیست تعداد گزارش شده چه درصدی از کل آمار تولد است. در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۹ در مجله Neurology چاپ شده است آمده که:

microcephaly میتواندتوسط هر عاملی که تکامل مغز را در اوایل رشد آن مختل کند، ایجاد شود...سالانه در حدود ۲۵۰۰۰ مورد این بیماری در کودکان ایالات متحده آمریکا تشخیص داده میشود.

روزانه صدها کودک با چنین معضلی فقط در آمریکا بدنیا می آیند. بنابراین ۴۰۰۰ مورد در سال در برزیل، جهشی در آمار محسوب نمیشود. اگر این آمار با سال قبل از متفاوت است، میتواند فقط به خاطر عوض شدن عوامل آمارگیر، عوض شدن روش کار آمارگیری، و یا مسئولین این کار باشد.

سوماً این گزارش غلط است. چون قبل از آن گزارش وزارت بهداشت برزیل این بود که بررسی های مجدد نشان میدهد که از بین بیش از ۷۰۰ مورد مشکوک به microcephaly ، فقط ۲۷۰ مورد رسما تأیید شدند و در ۴۶۲ مورد دیگر این بیماری مشاهده نشده است. به علاوه فقط ۶ مورد از آن ۲۷۰ بیمار ناقل ویروس زیکا بودند.

بنابراین مبنای علمی برای این ترس وجود ندارد.

اما تیتر خبرهای رسانه‌ها چیز دیگری را نشان میدهد. مثلاً یکی از تیترها این بود که از ۶ کودک ناقل این ویروس ۵ مورد فوت کردند. این تیتر قطعاً غلط است. چون وجود این ویروس در بدن فرد زنده را فقط برای چند روز می‌شود تشخیص داد. ممکن است تعداد زیادی از کودکان در معرض این ویروس باشند و اصلاً هیچ نشانه ای از بیماری در آن‌ها پیدا نشود. یا حتی برای چند روز تب کنند و بعد خوب شوند. این ویروس میتواند در بدن افراد فوت شده برای مدت طولانی‌تری قابل تشخیص باشد. دلیل آن هم این است که سیستم ایمنی بدن با مرگ از کار می افتد. بنابراین احتمال پیدا کردن این ویروس در بدن مردگان بیشتر است.

ویروس کم خطر زیکا را نمیشود جزء عوامل تهدیدزا حساب کرد. اما می‌شود با آن مردم عالم را ترساند و سپس شرکتهای دارویی بزرگ همچون فرشته نجات بخش وارد میدان شوند و با‌عرضه واکسن آن، درآمدهای میلیارد دلاری کسب کنند. مدتی پس از آن هم ویروسی جدید و ترسی جدید و واکسنی جدید.