باسمه تعالی

مهم ترین سناریویی که برای  شروع جنگ جهانی سوم در بین مردم رایج است، سناریوی ضربه اول است. این سناریو این است که ابرقدرت الف در یک لحظه صدها موشک اتمی به ابرقدرت ب شلیک میکند و 10 دقیقه بعد بخش مهمی از آن کشور ب نابود میشود. اگر از توان نظامی ب چیزی باقی مانده باشد، او هم با شلیک صدها موشک متقابلا حمله الف را پاسخ میدهد تا حداقل کشور حمله کننده هم سالم نماند. بعد از آن هم به خاطر به هم ریختن نظم دنیا و یا به خاطر معاهده های نظامی بین کشورها، بقیه کشورها هم درگیر این جنگ میشوند و تا پایان یافتن ذخایر تسلیحاتی آنها جنگ ادامه پیدا میکند.

اما چنین سناریویی را شخصا بعید میدانم. دلیل آنرا هم در مقاله دیگری به تفصیل آورده ام. بطور خلاصه فکر میکنم درباره توان تسلیحات موشکی و هسته ای همه کشورها اغراق کرده اند و توان واقعی آنها باید خیلی پایین تر از پروپاگانداهای آنها باشد. شلیک موشکهای اتمی در حد روزی یک عدد بیشتر قابل باور است تا شلیک موفق و همزمان صدها موشک. به این دلیل که ماهواره های نظامی که جزء لازم هدایت موشکها به سمت هدف هستند، اولین چیزی است که با نزدیک شدن جنگ هدف قرار میگیرند و خبر هدف قرار گرفتن آنها در رسانه ها پخش نمیشود. به علاوه چندان نباید انتظار داشت قدرت تخریب سلاح های اتمی بیشتر از 100 کیلوتن تی ان تی باشد. چون هیچ مدرک قابل راستی آزمایی در این باره وجود ندارد. مسئله فقط امکان تئوریک ساخت بمب با قدرت بالا نیست. بلکه باید دید آیا ساخت بمب با قدرت خیلی بالا به نحوی که بشود آنرا سالها در انبار نگه داشت و احتمال هیچ حادثه ای برای آن نرود، و هر وقت که لازم بود بشود آنرا در زمان کوتاه آماده استفاده کرد، عملی است یا نه.

سناریوی واقعی تر شروع جنگ جهانی سوم باید شبیه سناریوهای جنگهای قبلی باشد. یعنی اولین مرحله این باشد که وضعیت اقتصادی قدرتهای بزرگ دچار بحران شود و راه ساده ای برای رفع آن نباشد تا زمینه این پیش بیاید که این قدرتها ریسک پذیری بالاتری پیدا کنند و عملیات نظامی برای رفع مشکلات اقتصادی قابل توجیه باشد. مرحله بعد با جنگ اقتصادی و ارزی و خرابکاری در بازار سهام کشور های حریف شروع شود تا با زمین زدن رقبای اقتصادی بشود مشکلات موجود را حل کرد. اگر این تمهیدات کافی نبود، با خرابکاری در آن کشورها زمینه بحرانهای اجتماعی را ایجاد میکنند تا از این طریق توان کشور متخاصم را برای مقابله کم کنند. مرحله آخر جنگ نظامی است. انتظار جنگ برق آسا و معلوم شدن نتیجه شکست و پیروزی هر یک از طرفین ظرف یک روز را هم نباید داشت. بلکه احتمالا ممکن است این جنگ اساسا برنده مشخصی نداشته باشد و همه طرفین فقط بازنده باشند.

اگر اخبار ماههای اخیر را دنبال کرده باشید، در می یابید که همه مراحل فوق به غیر از درگیری مستقیم نظامی یا قبلا رخ داده و یا در حال رخ دادن است.

اوایل این ماه میلادی، روز 11 آگوست،  چین برای افزایش توان صادرات خود، قیمت ارز یوان را حدود 2 درصد پائین آورد که این کار در واقع ضرر بزرگی برای دیگر قدرتهای اقتصادی بود. برداشت آمریکا این بود که این کار به سقوط دلار و از دست دادن جایگاه ارزی بین المللی آن منجر میشود. درست فردای همان روز انفجاری در یکی از کانتینرهای موجود در بندر تیان جین که حدود 150 کیلومتری پکن قرار داد رخ میدهد و چندین انفجار دیگر در روزهای متعاقب آن نیز بوقوع می پیوندد. در انفجار اول حدود 120 نفر کشته میشوند و شدت این انفجارها به قدری زیاد بود که نمیشود آنرا به یک حادثه صنعتی نسبت داد و طبق نظر خیلی از کارشناسان آنرا باید در رده حمله نظامی طبقه بندی کرد.

xinha-tianjin-destruction

tianjin-explosion-cars

ماشین پروپاگاندای آمریکا از زبان سایتهای به ظاهر مخالف، علت این حادثه را استفاده آمریکا از سلاح معروف به Rod Of God که ادعا میشود یک سیستم موشکی مستقر در مدار زمین است، نسبت دادند. شخصا این حرف را فقط جنگ روانی میدانم. حوادث بعد از حادثه تیان جین نشان میدهند که این حادثه یک اتفاق ساده نبود. به عنوان نمونه روزهای بعد از آن هلیکوپترهای نظامی زیادی کل اطراف پکن را زیر نظر میگیرند و صحبت از برقراری حکومت نظامی در آن منطقه میشود. ظاهرا وقوع این حادثه به منظور اخطار جدی به چین بود که هوس ادامه جنگ ارزی را نکند.

china-tianjin-helicopters

ده روز بعد از این حادثه یک مجتمع شیمیایی در شهر Zibo در استان شاندونگ منفجر میشود. فردای روز حادثه شاندونگ، مرکز ذخیره مهمات ارتش آمریکا در نزدیکی توکیو در ژاپن منفجر میشود که این مرکز را کلا نابود میکند.

[caption id="attachment_1973" align="aligncenter" width="439"]shandong-china-explosion انفجار مجتمع شیمیایی در شهر زیبو در استان شاندونگ[/caption]

در حال حاضر جنگ در زمینه های سایبری، ارزی، اقتصادی، و عملیات تروریستی بین آمریکا و اروپا از یک طرف و چین و روسیه از طرف دیگر در حال جریان است.

در هفته های اخیر کره جنوبی به بهانه انفجار یک مین در منطقه حائل، بلندگوهای تبلیغاتی خود را به طرف کره شمالی روشن کرده و آشکارا به تحریک آنها اقدام میکند. طبیعتا این کار با عکس العمل کره شمالی روبرو میشود و تهدید به جنگ میکنند. با این که کل مسئله بسیار کم ارزش و ساده بود، کره جنوبی به اقدامات تحریک آمیز خود ادامه میدهد. آمریکا هم به بهانه دفاع از کره جنوبی سعی میکند هواپیماها و جنگ افزارهای نظامی خود را به منطقه اعزام کند. در رسانه های عمومی هم از راه افتادن 50 زیر دریایی کره شمالی به قصد درگیری نظامی خبرهایی پخش میشود تا اذهان مردم را به مسئله فرعی جلب کند تا خبرهای جدی تر فرصت بازتاب نداشته باشند. واضح است که تحرکات نظامی آمریکا برای آماده شدن برای مقابله با چین است و نه درگیری با کره شمالی.

برنامه ریزی های طولانی مدت چین برای جنگ

قبلا در مقالات دیگر موارد متعددی را آورده بودم که در اینجا آنها را تکرار میکنم:

خبرهای مربوط به ماجرای شهرهای خالی یا Ghost Town های چین کمتر در رسانه ها پخش شده است. در سالهای اخیر چین دست به ساختن شهرهایی در نقاط دور از شهرهای کنونی زده و بعضا شهرهایی با ظرفیت یک میلیون سکنه با تمام امکانات ساخته و آن را برای 5 یا 6 سال بدون سکنه رها کرده است. بعضی از این شهرها در شمال چین و نزدیک مغولستان ساخته شده است. حتی اخیرا شهری نیم میلیون نفری را در آنگولا ساخته و بدون سکنه رها کرده است. ساخت چنین شهرهایی در حال حاضر نیز ادامه دارد و در خبرها بود که شهری بزرگ به اندازه 6 برابر نیویورک در حال ساخته شدن است.

دلیل ساخت این شهرها را ژنرالی چینی به نام Gen Zhu در سال 2005 چنین بیان کرده که چین احتمال برخوردی اتمی با آمریکا را داده و در چنین حالتی احتمال از بین رفتن مراکز شهری کنونی را میدهد. البته چین هم صدها شهر آمریکا را نابود خواهد کرد. ساخت این شهرها به این دلیل است که با از بین رفتن کلان شهرهای کنونی، شهرهایی جدید که از تشعشعات اتمی به دور هستند، قبلا برای انتقال بازماندگان و ادامه زندگی آماده شده باشند. تا اینجای مطلب قابل قبول است، اما اینکه چین با آلودگی اتمی سرزمین مادری خود، برای انتقال بخشی از جمعیتش به آنگولا نیز برنامه ریزی کرده باشد، قابل توجه است.

در سالهای اخیر خبرهای بسیاری از افزایش سریع توان نظامی چین به گوش می رسد. به عنوان نمونه خبر ایجاد شبکه 5000 کیلومتری تونل ها در چین قابل ذکر است که برای حمل ونقل ونگهداری سلاح های هسته ای به دور از چشم ماهواره ها ایجاد شده است. خبرهای ضد ونقیضی از تعداد کلاهک های هسته ای چین پخش میشود، ولی ظاهرا تعداد آنها خیلی بیشتر از برآورد قبلی که حدود 300 عدد بود، می باشد.

به علاوه مشکل دیگر چین این است که به خاطر اجرای سیاست تک فرزندی و سقط جنین های دختر، نسبت تعداد پسرهای به دنیا آمده از دخترها پیشی گرفته، تا جایی که حدود 120 پسر  به ازای هر 100 دختر به دنیا می آیند. در حال حاضر حدود 50 میلیون مرد جوان اضافه در چین وجود دارد که هیچوقت فرصت ازدواج نخواهند داشت و بهرحال این مطلب به نحوی بحرانهای اجتماعی درست خواهد کرد. یکی از راههای تعادل جمعیتی، درگیر شدن در جنگ است تا به این طریق جمعیت اضافه مردها را یا خرج کنند و یا به مناطق دیگر عالم بفرستند.

اولین هدف نظامی چین چیست؟

احتمالا هدف اول چین خود آمریکا باشد. یعنی اول حمله ای شروع کند که حداقل 100 میلیون کشته روی دست آمریکا بگذارد و بعد حمله زمینی را از ساحل غربی انجام دهد. دهها سال است که رستورانهای چینی در تمام شهرها و دهات آمریکا باز شده اند، حتی جاهایی که مشتری زیادی ندارند و کار توجیه اقتصادی ندارد. اما دلیل اصلی این کار را نفوذ اطلاعاتی و ایجاد یک شبکه خفته که بتواند در زمان جنگ فعال شود، میدانند. یعنی چین همین الان حدود 2 تا 3 میلیون سرباز مسلح در خاک آمریکا دارد که شبکه ارتباطی قوی دارند.

تجربه شخصی که از برخورد با چینی ها داشته ام این است که ساختار اجتماعی آنها را خیلی با ایرانیها متفاوت یافتم. طرز فکر یک ایرانی ثروتمند که به کشور دیگری مهاجرت میکند، این است که پولهای خود را از ایران درآورد و در جایی که امن تر باشد نگه دارد. به علاوه سعی میکند تا جایی که ممکن است از ایرانی های دیگر دور شود. چون احتمال میدهد آنها اولین کسانی هستند که بخواهند سرش کلاه بگذارند. اما جامعه چینی ها خیلی متفاوت است. چینی ها جامعه پیچیده ای دارند و نمیتوانند ضوابط اجتماعی خود را نادیده بگیرند. مثلا اگر یکی چینی در هر کجای دنیا تجارتی را راه بیاندازد، باید خدمات متقابلی به جامعه چینی ها بکند و امکان فرار از دست جامعه خود را ندارند. از اینکه اگر بخواهند ارتباط خود را با جامعه چینیها قطع کنند، به چه صورت مجازات میشوند، خبر ندارم. اما فکر میکنم کمتر چینی پیدا میشود که هوس این کار را به ذهن خود راه دهد. بنابراین جامعه بزرگ چینی ها در آمریکای شمالی یکی از ابزارهای مهم حرکتهای نظامی چین است.

تا چند سال پیش ژاپن برنامه ریزی های گسترده ای برای تسلیحات اتمی خود داشت و به طور جدی برای درگیری نظامی با روسیه و چین برنامه ریزی میکرد. اما حادثه فوکوشیما باعث شد که برنامه آنها برای مدتها به تعویق بیافتد. بنابراین در حال حاضر بعید میدانم که ژاپن تهدید فوری برای چین و یا روسیه حساب شود. بنابراین اگر این جریانات اخیر به درگیری نظامی منتهی شود، بعید است که ژاپن اولین نقطه درگیری باشد.