باسمه تعالی

قبل از ورود به بحث لازم میدانم مطلبی را روشن کنم. هر موضوعی که پیش می آید، عده ای هستند که سعی میکنند از آب گل آلود ماهی بگیرند و خود را به نحوی صاحب تاثیر نشان دهند و اعتباری برای خود کسب کنند. یادم می آید که در ماجرای فتنه 88 پس از آرام شدن اوضاع و فرونشستن گرد و غبار آن، کسی را که میدانستیم فرد بزدلی است تازه به میدان آمده، رجزخوانی میکرد و کوس "من آنم که رستم بود پهلوان" سر میداد و سعی داشت با این کار خود را فرمانده فاتح میدان معرفی کند. در ماجرای مذاکرات هسته ای هم از این قبیل رفتارها زیاد دیده میشود. همین رفتارها و گرد وخاک به پا کردن ها باعث میشود تا تصویری ناموزون در ذهن بقیه ایجاد شود و بعضا عکس العمل ها در برابر این افراد به موضع گیری غلط منتهی شود. لذا بهتر است از بحث اینکه چه کسی سعی دارد از این جریان سوء استفاده کند، خودداری کنیم.

متن توافق Joint Comprehensive Plan Of Action یا JCPOA به عنوان یک متن حقوقی ارزش آن را دارد که با حوصله بررسی شود. طبیعتا هر طرف سعی کرده به نحوی با کلمات بازی کند تا در آینده، اگر فرصت مناسبی پیش آمد، بتوان با سوء تعبیر آن کلمات شرایط را به نفع خود عوض کند و قطعا در آینده انتظار چنین کاری را باید داشته باشیم. اما این متن همه ماجرا نیست و نباید در دام اینگونه مباحث گیر کرد.

حدود 8 ماه پیش در جمع بندی مذاکرات وین نوشتم که برداشت آمریکا از این مذاکرات این بود که ایران عزم به چالش کشیدن برنامه های آمریکا در منطقه را ندارد. لذا در همان اثنای مذاکرات وزیر دفاع خود را که با عملیات نیروهای نظامی در سوریه مخالف بود برکنار کردند تا فردی را منصوب کنند که بتواند عملیات علیه رژیم سوریه را شدت بخشد و آنرا سرنگون کند. پس از روی کارآمدن وزیر دفاع جدید و شروع حملات هوایی علیه مواضع  داعش در سوریه، در واقع برنامه این بود که بهانه لازم برای درگیری با ارتش و بمباران مواضع آن را پیدا کنند. اما در صحنه عمل مشخص شد که نمیتوانند کاری از پیش ببرند و در این مدت هرچند ارتش سوریه مواضع زیادی را از دست داده، مخالفان نیز دیگر رمق تحرک بیشتر را ندارند.

آمریکا و متحدانش در این مدت تلاش زیادی کردند تا زمینه سقوط سوریه را فراهم کنند. ترکیه از شمال و اردن و اسرائیل از جنوب در ماههای اخیر آماده هستند تا به بهانه ایجاد منطقه حایل برای کمک رسانی به پناهندگان، زمینه تقویت مخالفان را فراهم کنند. اما معلوم شد که خود آنها به دلیل مشکلات داخلی توان چنین کاری را ندارند. تحولات اخیر نشان داد که اردوغان به تدریج در حال از دست دادن پشتوانه های خود است و ممکن است با ایجاد تنش های بیشتر قدرت را از دست بدهد.

حملات عربستان و متحدانش علیه یمن نیز نتوانست شرایط را در یمن عوض کند و عربستان نیز توان جنگ فرسایشی بلند مدت در آن جبهه را ندارد و به جای اینکه بتواند بخش هایی از یمن را ضمیمه خاک خود کند، ممکن است بخش هایی از سرزمین خود را نیز از دست بدهد.

آمریکا در نهایت به این جمع بندی رسید که شاید نتواند این سیاست را ادامه دهد. لذا توافق اخیر فقط به این منظور بود که اوباما بتواند سرپوشی بر همه شکستهای اخیر آمریکا بگذارد و در داخل چنین نشان دهد که با ابزار دیپلماسی توانسته ایران را به قبول خواسته هایش وادار کند و جلوی اتمی شدن ایران را بگیرد. در حالی که اصل ماجرا این است که آمریکا در حین اینکه تلاش دارد آبروی خود را نگه دارد، یک قدم عقب نشینی کرده تا فرصتی برای تغییر تاکتیک و برنامه ریزی ادامه نبرد با ایران داشته باشد.

بعضی از مخالفان این توافق در ایران سعی دارند که این توافق را محدود کننده توان موشکی ایران معرفی کنند. در حالیکه این محدودیتها روی موشکهایی است که ایران هیچوقت قصد ساختنش را نکرده است. به علاوه هیچ محدودیتی روی واردات موشکهای ضد کشتی و یا هر نوع موشک دیگری وجود ندارد. بازرسی ها قرار نیست به اصطلاح "در هر زمان و هر کجا" باشند و باید با توافق قبلی و مطابق روال معمول IAEA انجام شود. یعنی هیچ عمل فوری قرار نیست برعلیه ایران انجام شود. بخشی از تحریمها قبلا برداشته شده و ارتباط بانکی سویفت هم چند روزی است که دوباره به راه افتاده است. بنابراین بحث تحریمها هم چندان نگران کننده نیست.

لذا اگر ایران در آینده گرفتار بحران داخلی و ضعف نشود، نگران سوء تعبیر این توافق نباید بود.

نکته مهم که ارزش تاکید مجدد را دارد این است که نتیجه کار روی میزهای مذاکره تعیین نشده؛ بلکه در میدان نبرد در سوریه و یمن معلوم شده است. اگر رژیم سوریه در این 8 ماه سقوط کرده بود و یا معلوم شده بود که مخالفان توان پیروز شدن دارند، این مذاکرات به این نحو به نتیجه نمیرسید. بلکه تا بحال مراکز هسته ای و نظامی ایران توسط هواپیماهای آمریکایی و اسرائیلی بمباران شده بود.

آیا این پایان خصومت های آمریکا است؟

قطعا چنین نیست و این توافق فقط یک قدم عقب نشینی آمریکا است تا فرصتی برای تغییر تاکتیک خود در میدان پیدا کنند و به محض اینکه شرایط به نحوی تغییر کند که بتوانند به ایران ضربه بزنند، یا اساسا توافق را کنار میگذارند و یا با تقلب سعی میکنند تفسیر خود از آن را عوض کنند.

احتمال دو سناریو بیشتر است:

احتمال اول این است که آمریکا با این توافق قصد دارد کاری کند که اسرائیلی ها راهی جز حمله به تاسیسات هسته ای ایران به قصد عوض کردن شرایط نداشته باشند. نتانیاهو همه اعتبار سیاسی خود را با این توافق از دست داد و اگر نتواند شرایط را عوض کند، باید عملا صحنه سیاست را ترک کند. قبلا در مقالات متعددی از جمله این مقاله توضیح داده ام که گروه های شیطانی صحنه گردان پروژه نظم نوین جهانی قصد دارند با حذف یهودیها و مسلمین، کل ادیان توحیدی را از بین ببرند و اسرائیل برای آنها نقش یک کرم را دارد که به سر قلاب زده اند.

احتمال دوم این است که آمریکا روی ایجاد بحران اجتماعی در داخل ایران بیشتر سرمایه گذاری کند. قبلا در مقاله ای تحت عنوان دستهای استعمار در ایران در این باره بحث کرده ام که دستهای استعماری در ایران به شدت فعال هستند و بسیاری از زیرساختهای اخلاقی و اجتماعی ایران را تخریب کرده اند و مقابله جدی با عوامل آنها نمیشود. بنابراین ممکن است در ماههای آینده شاهد تلاش آنها برای ایجاد بحران باشیم.

در پایان

با از بین رفتن فونداسیون های اخلاقی و کم رنگ شدن ادیان الهی در جوامع بشری، نمیشود انتظار داشت که مفهومی به نام معاهده لازم الاجرا که طرفین به رعایت آن متعهد باشند، وجود داشته باشد. توافق اخیر مانند همه قراردادهای بین المللی دوران معاصر، بیش از آن که معاهده لازم الاجراء باشد؛ نشان دهنده وضعیت توازن قوا بین طرفین است. هر زمانی که این توازن به هم بخورد، قرارداد بی ارزش است و باید اصلاح شود.

احتمال اینکه در توافق اخیر آمریکایی ها دبه کنند، و یا این توافق توسط کنگره و یا شاید رئیس جمهور بعدی ملغی شود، بسیار بالا است. به این دلیل که شرایط بین المللی به سرعت در حال تغییر است، لذا وضعیت توازن قوا نمیتواند برای مدت طولانی به همین وضع بماند. تا پایان این ست میشود یک امتیار به ایران داد و برای نتیجه ست های بعدی باید صبر کنیم. اما آن یک امتیاز را هم باید به کسانی داد که در میدان عمل نگذاشتند رژیم سوریه سقوط کند.