باسمه تعالی

داستان سقوط هواپیمای ایرباس 320 شرکت آلمانی German-wings را در کوههای آلپ باید شنیده باشید. مطابق معمول همه حادثه های سقوط هواپیما در سالهای اخیر، تقصیر به گردن خلبان انداخته شد. البته در این مورد بخصوص قصه ای که به طور رسمی در رسانه ها پخش شد، کمی متفاوت بود و چنین قصه پردازی شد که وقتی خلبان کابین را برای رفتن به دستشویی ترک میکند، کمک خلبان که افسردگی شدید و قصد خودکشی داشت، در را از پشت قفل میکند و هواپیما را مستقیم به طرف زمین هدایت میکند و آنرا به کوهها میکوبد. قصه چنین ادامه پیدا میکند که ضربه برخورد چنان شدید بوده که حتی جعبه سیاه هواپیما که اساسا برای این طراحی شده که در چنین شرایطی تخریب نشود، از بین میرود و هیچ شاهدی بر آنچه که در 10 دقیقه آخر پرواز که منجر به سقوط شده، باقی نمیماند.

قطعا چنین روایتی قابل باور نیست و باید احتمالات دیگر را بررسی کرد تا به علل و عوامل احتمالی این حادثه پی برد.

دلیل اول: یکی از دوستان Andreas Lubitz کمک خلبان این پرواز که عامل اصلی این حادثه معرفی شده، در مصاحبه ای اعلام کرده که او فردی کاملا طبیعی بوده و از زندگی اجتماعی معمولی برخوردار بوده است. بنابراین بطور طبیعی نمیشود یک فرد معمولی به یکباره رفتاری چنین غیرعادی نشان دهد که به خاطر خودکشی خود، 150 نفر دیگر را بکشد.

دلیل دوم: طبیعتا فردی که افسردگی شدید دارد و آمادگی این را دارد که خودکشی کند، حالات او برای اطرافیان از چند ساعت قبل کاملا مشخص است. تغییر حالات روانی افراد، چیزی نیست که در یک دقیقه رخ دهد، مگر اینکه مورد هیپنوتیزم و یا کنترل ذهن (Mind Control) واقع شوند. بنابراین اگر خلبان پرواز چنین حالاتی را در این فرد مشاهده میکرد، هیچ وقت او را در کابین خلبان تنها نمیگذاشت و مسئولیت پرواز را به او واگذار نمیکرد.

دلیل سوم: حدود 20 سال است که شرکت های بزرگ هواپیماسازی مانند بوئینگ و ایرباس، هواپیماهای خود را به سیستمی به نام ACARS (Aircraft Communications Addressing and Reporting System) مجهز کرده اند که لحظه به لحظه وضعیت هواپیما را از طریق ماهواره خبر میدهد. حکمت نصب چنین سیستمی هم این است که در صورتی که تروریستها بتوانند هدایت هواپیما را به دست بگیرند و مسیر هواپیما را تغییر دهند، بتوان از راه دور کنترل هواپیما را از دست خلبان خارج کرد و از طریق مرکز کنترل زمینی، هواپیما را در مسیر مورد نظر هدایت کرد.

در چند دقیقه ای که این هواپیما در حال کاهش سریع ارتفاع بود، قاعدتا باید مراکز کنترل زمینی میتوانستند با آن تماس بگیرند و علت را جویا شوند و در صورتی که پاسخی دریافت نکنند، کنترل هواپیما را از دست خلبان خارج کنند و خود آن را به مسیر از پیش تعیین شده هدایت کنند. اما تا بحال ندیدم که کسی از مسئولین امر سئوال کند که چرا چنین کاری انجام نشد.

شاید امکان کنترل از راه دور هواپیما در نگاه اول امیدبخش به نظر بیاید، اما جنبه منفی آن این است که تمام هواپیماهای مسافربری موجود دنیا را میشود از راه دور هک کرد و کنترل آن را از دست خلبان خارج کرد و به هر سمتی آنرا هدایت کرد. البته در صورتی که سیستم کنترل یک هواپیما هک شود، متهم اصلی سازمان های اطلاعاتی و امنیتی مطرح دنیا هستند که به چنین اطلاعاتی دسترسی دارند و امکانات سخت افزاری این کار را در اختیار دارند.

بررسی حوادث سیاسی اخیر شاید به درک علل رخداد چنین حادثه ای کمک کند.

چند روز پیش در مقاله ای درباره این موضوع نوشته بودم که بسیاری از متحدان سنتی آمریکا با درک اینکه آمریکا مانند یک کشتی در حال غرق شدن است، به تکاپو افتاده اند که خود را برای روزی که دیگر آمریکا نقش ابرقدرتی ندارد، آماده کنند و مناسبات خود با دیگر کشورها را براین اساس تنظیم کنند. آلمان هم از این قاعده مستثنی نیست و هر چند که امکان زیادی برای ترک اردوی آمریکا را ندارد، در بین سیاسیون آلمانی بحث هایی درباره لزوم پیوستن به اتحادیه BRICS و همراهی بیشتر با روسیه و چین مطرح است.

اگر به آمار درآمد حاصله از صادرات نسبت به تولید ناخالص داخلی کشورها (Export to GDP rate) دقت کنیم، درمی یابیم 50% درآمد ناخالص داخلی آلمان را درآمد صادرات تشکیل میدهد و این رقم بسیار بالاتر از دیگر کشورهای G-20 است. همین نسبت در 25 سال گذشته برای آلمان 24% بود. یعنی وابستگی آلمان در طی 25 سال گذشته به درآمد صادرات، دو برابر شده است. بنابراین اقتصاد آلمان توان همراهی با آمریکا در تحریم های اعمال شده علیه روسیه و ایران را ندارد. بنابراین بطور طبیعی سیاسیون آلمانی باید به دنبال راهی برای خلاص شدن از شر سیاست های آمریکا باشند.

اما همانطور که انتظار میرود آمریکا هر متحدی که به فکر ترک اردوگاه بیافتد را تنبیه خواهد کرد و از طرق مختلف، از جمله وارد آوردن شوک های روانی و اجتماعی، سعی خواهد کرد به دولتمردان آن کشور بفهماند که هزینه های ترک اردوگاه چنان بالا است که بهتر است چنین فکری را کنار بگذارند. وقوع حوادث تروریستی، بحران های اجتماعی ساختگی، تنش های مالی در بازارهای سهام، فقط نمونه هایی از روش هایی است که برای ترساندن دولتمردان دیگر کشورها بکار گرفته میشود.

چنین روشهایی بهرحال اثر مقطعی دارد و نمیتواند روند تغییر در صحنه جهانی را عوض کند. آمریکا روز به روز در حال ضعیف تر شدن است و حتی با راه اندازی جنگ جهانی سوم نخواهد توانست شرایط را به نفع خود تغییر دهد. آمریکا از نظر اخلاقی، فکری و اقتصادی، ورشکسته تر از آن است که بتواند نقش ابرقدرتی را بازی کند. حتی در صورت رخ ندادن جنگ جهانی سوم، حوادث پیش رو در صحنه بین المللی روند ضعف آمریکا را تشدید خواهند کرد. به عنوان نمونه اقتصاد یونان در حال ورشکستگی است و هیچ راهی برای جلوگیری از آن نیست، مگر اینکه کشورهای قرض دهنده مانند آلمان از تمام بدهی های خود صرفنظر کنند که عملا توان این کار را ندارند. اینکه این اتفاق چند ماه دیگر رخ خواهد داد، شخصا نمیتوانم پیش بینی دقیقی داشته باشم، اما وقتی رخ دهد، اقتصاد اروپا و یورو به بحران جدی برخواهد خورد و باعث میشود بعضی کشورها مانند آلمان چاره ای جز پیوستن به دیگر اتحادیه های اقتصادی مانند BRICS نداشته باشند. چنین امری قطعا به تضعیف ناتو منجر خواهد شد.

آنچه در مورد هواپیمای ساقط شده میشود گفت این است که روایت رسمی قطعا صحیح نیست و به نظر می آید که این حادثه بیشتر به عنوان هشداری به دولتمردان آلمان باشد تا هزینه های ترک اردوگاه آمریکا را دستکم نگیرند.