باسمه تعالی

به تازگی کتاب خاطرات همفر Hempher جاسوس بریتانیایی که ادعا شده سیصد سال پیش به خاورمیانه فرستاده شده، را خواندم. در این کتاب از ارسال جاسوس هایی به سرزمین های اسلامی سخن میگوید که وظیفه آنها اشاعه منکرات و اختراع فرقه های انحرافی بود که در یک برنامه بلند مدت باعث سقوط امپراطوری عثمانی و تجزیه جهان اسلام شود، تا بشود آنها را تحت سلطه درآورد. دستاورد مهم آقای همفر بنا بر ادعای کتاب، پرورش شخصی به نام محمد بن عبدالوهاب است که کیش وهابی را پایه گذاری کرد و باعث اختلافات بسیار در بین مسلمین شد.

اصل چنین موضوعی قابل باور است که استعمارگران برای به زیر سلطه کشیدن دیگر کشورها برنامه ریزی های بلند مدت انجام دهند و با ایجاد اختلافات مذهبی و گسترش فساد، سعی در از بین بردن زیرساخت های یک جامعه کنند تا تسلط بر آنها آسان تر باشد. البته بحث اعتبار این کتاب بخصوص، بحث مستقلی است. در اولین صفحه ترجمه فارسی این جمله را به عنوان تنبه آورده است که: انتشار کتاب خاطرات یک جاسوس، آخرین ماموریت اوست. وقتی این جمله را دیدم، با خود فکر کردم شاید هم ماموریت یک جاسوس، فقط این باشد که کتاب خاطراتی از ماموریت های انجام نداده بنویسد، بنحوی که باعث ایجاد اختلاف و بدبینی در بین جامعه هدفش شود.

ایراد اول این کتاب این است که این کتاب هیچ سابقه ای در آرشیوهای ملی لندن و یا عثمانی و دیگر کتابخانه های معتبر ندارد و معلوم نیست اولین بار چه کسی آنرا منتشر کرده و در دسترس عموم قرار داده است. ایراد دیگر این است که بعضی ناهماهنگی های تاریخی در آن وجود دارد. مثلا نویسنده ادعا کرده که آفتاب در مستعمرات انگلیس غروب نمیکند. قاعدتا چنین چیزی تا قرن نوزدهم یعنی صد سال بعد از پایان ماموریت آقای همفر قابل ادعا نبود. یا نویسنده بیان کرده که علمای نجف به هیچ چیزی جز علوم دینی توجه نداشتند و از علوم جدید و اتفاقات دنیا بیخبر بودند. هرچند به تدریج تدریس ریاضی و علوم دیگر مانند طب در حوزه های علوم اسلامی تقلیل پیدا کرد و فراموش شد، ولی در آن زمان هنوز در حوزه ها به چنین علومی توجه میشد و علمایی که جامع این علوم باشند ، وجود داشت. بنابراین احتمال اینکه این کتاب در سیصد سال گذشته نوشته شده باشد، پایین است.

برای ایجاد یک فرقه منحرف جدید، اصلا احتیاجی به جاسوسی کم تجربه و جوان که حداکثر چند سال با فرهنگ و تاریخ و مذهب یک کشور آشنایی پیدا کرده، نیست. تمام تاریخ بشر پراز داستان های فرقه های منحرف است. به باور این جانب اگر در مقطعی از تاریخ، انحراف فکری جدیدی پیدا نشد، باید به دنبال شناخت علل و عوامل آن رفت، وگرنه انحرافات فکری طبیعی ترین چیزی است که با گذر زمان و تغییر نسل ها رخ میدهد.

اما درباره اینکه  نویسندگان این کتاب چه هدفی از انتشار آن داشته اند، شخصا احتمال میدهم که قصد اصلی ایجاد هرچه بیشتر اختلاف در بین مسلمین و بدبینی و بی احترامی متقابل در بین آنها باشد. احتمال دیگر اینکه شاید به چنین روش هایی پادشاهی رو به اضمحلال بریتانیا بخواهد برای خود اعتباری کسب کند و چنین ذهنیتی را ایجاد کند که سر نخ تمام وقایع دنیا در دست آنهاست. البته واقعیت غیر از این است. بریتانیا کشوری در حال ورشکستگی است که با چالش های جدی اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و قدرت نظامی آن قابل قیاس با قدیم نیست. بنابراین اساسا توان تاثیرگذاری در سرنوشت دیگران را ندارد. ساخت فیلم هایی مثل جیمزباند که در آن جاسوس های بریتانیا قدرت هایی فوق بشری دارند و یا انتشار چنین کتابهایی میتواند به قصد تاخیر انداختن از دست رفتن وجهه این امپراطوری منقرض باشد که البته تلاشی مذبوحانه است.

بهرحال اگر مایل به مرور این کتاب به فارسی یا انگلیسی باشید، میتوانید آنرا در لینک های ذیل بیابید:

Confessions_Of_A_British_Spy_Hempher.pdf

Confessions_Of_A_British_Spy_Hempher_farsi.pdf