باسمه تعالی

امروز در یکی از سایتهای خبری ایرانی دیدم که خبری درباره قانونی که در کالیفرنیا به تازگی تصویب شده است و به "بله یعنی بله" مشهور شده نوشته بود و آن را قانون آزادی روابط جنسی در دانشگاهها عنوان کرده بود. در حالی که این قانون چنین مفهومی ندارد و برای این منظور وضع نشده است. درست است که دولت آمریکا شیطان بزرگ است، ولی شیطنت دولت آمریکا نباید باعث شود هر آن چه که در صحنه جامعه و بین مردم رخ میدهد را با این عینک ببینیم.

درست برخلاف جریانی که در ایران برای فاصله گرفتن قوانین مدنی از شریعت و ناکارآ نشان دادن آن وجود دارد و در این باره متعاقبا توضیح خواهم داد، بعضا مشاهده میشود که در بین دیگر ملتها هرگاه بخواهند اصلاحی انجام دهند، مجبورند از شریعت اسلامی الگو بگیرند. مشکلی که در بین جوانان و علی الخصوص دانشجویان کالیفرنیایی وجود داشت این بود که اگر دختری به دادگاه رجوع میکرد و از این که مورد تجاوز قرار گرفته شکایت میکرد، باید ثابت میکرد که راضی به روابط جنسی نبوده و مقاومت کرده بوده است.  این برداشت از قانون به اصطلاح No Means No معروف بود. یعنی یک دختر باید مخالفت خود با ارتباط جنسی را در صحنه عمل ثابت میکرد، مثلا آثار صدمات بدنی ناشی از درگیری فیزیکی بر تن او یا فرد متجاوز به عنوان شاهد عدم رضایت وجود داشته باشد.اگر هم دختر در مهمانی بوده که حتی به مقدار اندک مشروبات الکلی نوشیده باشد، شهادت او قابل استماع در دادگاه نمیتوانست باشد. یعنی نوشیدن مشروب در مهمانی معادل جواز تجاوز به دختران محسوب میشد.

حجم بالای تجاوزات رخ داده در دانشگاهها اخیر مورد توجه جامعه بوده و به عنوان نمونه جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در کتاب خود تحت عنوان A Call To Action در این باره مطالبی را آورده است. لذا نتیجه گیری عمومی مردم آمریکا این شد که باید این روند را متوقف کرد، به این صورت که از نظر دادگاه، هرگونه ارتباط جنسی تنها در صورتی میتواند در دادگاه به عنوان رابطه مرضی الطرفین شناخته شود که دختر رضایت خود را صریحا اعلام کرده باشد و شاهدی بر این رضایت باشد، به علاوه در شرایط مستی هم تحقق رضایت قابل قبول نیست. این قانون تلاش دارد تا با تشویق دانشجوها به برقراری چیزی شبیه ازدواج موقت شرعی وضع اسف بار موجود را بهبود دهد. البته در قانون "بله یعنی بله" دختر لازم نیست موافقت خود را با کلمات خاصی بیان کند و کافی است که از نظر اطرافیان و جامعه بشود آن را علامت رضایت محسوب کرد.

در ازدواج موقت شرعی این زن است که عقد را میخواند و  مرد فقط موافقت خود را اعلام میکند. همین مطلب میتواند نشانه این باشد که شرایط عقد باید چنان باشد که شبهه ای در رضایت زن وجود نداشته باشد. بنابراین هر وقت کار به دادگاه کشید و زنی از عدم رضایت خود در یک ارتباط جنسی شکایت کرد، دادگاه قاعدتا باید اول از مردان بخواهد که راضی بودن اولیه آن زن در ارتباط را ثابت کنند، نه اینکه از زنها بخواهد که عدم رضایت خود را ثابت کنند.

در مورد برخوردی که دادگاههای ایران با این موارد دارند، اطلاعاتم چند سالی است که به روز نشده است. تا آنجا که خبر داشتم اگر یک دختر در ایران مورد تجاوز قرار بگیرد و به دادگاه رجوع کند، باید مشخصا شاهدی بر مقاومت خود بیاورد. مثلا از پنجره طبقات بالایی ساختمان به خیابان پریده باشد و یا آثار زخم و یا شکستگی استخوان بر بدنش و یا بدن متجاوز باقی مانده باشد. اگر هم آثار درگیری این قدر مختصر باشد که قبل از پیدا کردن متجاوز و رجوع به پزشکی قانونی خوب شده باشد، قابل قبول نخواهد بود. در صورتی هم که دختر و پسر با هم قبل از رخ دادن تجاوز رابطه دوستی برقرار کرده باشند و یا مثلا چند مکالمه تلفنی داشته باشند، معمولا دادگاههای ایران حکم به متجاوز بودن فرد که قاعدتا منجر به اعدامش میشود، نمیدهند. با توجه به این که توان درگیری فیزیکی و قدرت روانی مقابله را از همه نمیشود انتظار داشت، آنچه که در عمل پیش می آید این است که آنچه که از رجوع به دادگاه درباره بسیاری از تجاوزات رخ داده در ایران میشود انتظار داشت، فقط ریخته شدن آبرو است و نه چیزی بیشتر.

اما نمونه ای که میتوانم برای تلاش فاصله گرفتن قوانین در ایران از شرع بیاورم، بحث آموزش "حق بدن" به دانش آموزان در مدارس بود که در واقع از الگوهای غربی گرفته شده است. در فرهنگ غیر دینی، انسان مالک بدن خود شناخته میشود و حق دارد هر تصمیمی درباره بدن خود بگیرد. بنابراین با این پیش فرض رابطه جنسی تنها در صورتی قانونی میتواند باشد که شخص به آن رضایت داشته باشد و دیگر نمیشود بحث حلال و حرام و حتی رضایت والدین را مطرح کرد.

البته غلط بودن این مبنا حتی با معیارهای فرهنگ غرب نیز کاملا واضح است. مثلا اگر قرار باشد که هر کس مالک مطلق بدن خود شناخته شود، اگر کسی بخواهد خودکشی کند دیگران نباید مانع او بشوند و برای نجاتش تلاش کنند. در حالی که شاهدیم در همه جای دنیا خودکشی امری ناپسند شناخته میشود و خود همین شاهدی است بر اینکه نمیشود انسان را مالک مطلق بدن خود شناخت.

در فرهنگ دینی انسان و هر آنچه از نعمات که خداوند به او عطا کرده، به پروردگار تعلق دارد و انسان در مقابل نحوه استفاده و بکار گیری آن در برابر پروردگار مسئول است. بنابراین میشود در فرهنگ دینی از حلال و حرام صحبت کرد.

اگر در صحنه اجتماع جرمی یا جنایتی و یا رابطه نامشروعی رخ میدهد، دلیل آن این نیست که قوانین الهی جوابگوی نیازهای بشر نباشند که بخواهیم از الگوهای غیر دینی مانند آموزش حق بدن کمک بگیریم. بلکه کافی است به دانش آموزان حلال و حرام و حدود الهی آموزش داده شود. اصل اینکه به دانش آموزان حدود شرعی آموزش داده شود چیز خوبی است و در این راه نباید حیا مانع شود. اما دلیلی ندارد از اصطلاحات و مفاهیم غیر دینی استفاده کنیم.